مغز شویی با تغییر باورهای فردی تحت فشارهای اجتماعی و روانی، یک مسئله جدی است که در مناسبات فرقهای سازمان به وضوح مشاهده میشود. این پدیده، با استفاده از روشهای پیچیده و کنترلی، تأثیرات عمیق و مخربی بر روی اعضای خود دارد، بهویژه در زمینه تعصب و عواقب روحی و جسمی.
سازمان مجاهدین با استفاده از تکنیکهای کنترل ذهن، سعی در ایجاد تعصبات شدید ایدئولوژیک در اعضای خود دارد. این فرقه با به کارگیری انزوای اجتماعی، اطلاعات گزینشی و فشارهای روانی، اعضای خود را به این باور میرساند که تنها راه درست و نجاتبخش، پیروی از سرکرده سازمان و ایدئولوژی آن است. تحت این شرایط، اعضا به تدریج از شخصیت خود فاصله میگیرند و هویتی جدید که بر پایه ایدئولوژی فرقهای است، کسب میکنند.
اعضای سازمان به طور معمول دچار بحران هویتی، اضطراب و افسردگی شدید میشوند. این افراد به دلیل فشار روانی و انزوای اجتماعی، از بسیاری از نیازهای انسانی خود محروم میگردند و احساس تنهایی و بیپناهی را تجربه میکنند. بسیاری از آنها از تکنیکهای مغز شویی به شدت آسیب دیدهاند و نمیتوانند به زندگی عادی خود بازگردند. روابط اجتماعی آنان به حداقل رسیده و احساس انزوا و بیکسی به طور عمیق و مخرب در میان آنها ریشه دوانده است. اضطراب و افسردگی این افراد به مشکلات جسمی مانند سردردهای مزمن، اختلالات خواب و دیگر بیماریهای جسمی منجر میشود که ناشی از تعصب و ایدئولوژی فرقهای است.
در نهایت، تأثیرات مخرب مغزشویی در سازمان مجاهدین نه تنها بر افکار و باورهای اعضا تأثیر میگذارد، بلکه پیامدهای جبرانناپذیری بر روح و جسم آنان نیز دارد. این وضعیت اسفبار نیاز به آگاهی دارد. تنها با پذیرش تنوع و ایجاد فضایی برای گفتگو و تبادل نظر میتوان از آثار مخرب مغزشویی و تعصب آن جلوگیری کرد. امیدوارم که اعضای سازمان با آگاهی بتوانند چنین فضایی برای خود مهیا کنند.
حسن شهباز