
سالها مغزشوئی و شستشوی مغزی ، تنها شگرد رجوی ها برای از بین بردن آخرین ذرات انسانی در مغزهایی است که در اقامت اجباری، باید متحمل این مصیبت ها شوند. علیرضا معدنچی قربانی دیگری که در 75 سالگی در قربانگاه مسعود رجوی جان داد و مسئول اول و آخر مرگ او سیاست های استبدادی رهبر عقیدتی دیکتاتور است.
هرگز یادم نمی رود که جمعه عصرها، علی صفا یا همان علیرضا معدنچی برگه ای در دست می گرفت و در نشست سیاسی هفته قرارگاه، شروع به حرافی حول محورهای دست نوشته دستوری تشکیلات می کرد و جالب هم اینکه هیچ کس از حرفهای بی سر و ته و تکراری او سر درنمی آورد.
انقلاب ایدئولوژیک مریم رجوی، اوج سرکوب این فرد بود و او را به یک انسان در خود و افسرده سوق داد و هرگز به او و دیگران این فرصت داده نشد که آزادانه مسیر خروج از این فرقه را طی کند. او همیشه در حصارهای تشکیلات فروبرنده ی مجاهدین در اسارت بود و در اسارت هم جان داد. مسعود رجوی که هیچ نظر مخالفی را هرگز قبول نمی کرد ، همچون دیگران به او هم هرگز اجازه ی اظهار نظر شخصی نداد و سالها سرکوب ، تنها دستاور معدنچی از مناسبات زور و اجبار مجاهدین بود.
علیرضا معدنچی همیشه در قفس تشکیلات اسیر بود و هیچ وقت به او این فرصت داده نشد که خارج از تشکیلات به کارهای سیاسی بپردازد و آزادانه فعالیت سیاسی داشته باشد تا بتواند خود سره را از ناسره تشخیص بدهد و فقط در آن صورت بود که ما می توانستیم از دیدگاههای سیاسی او در محیطی آزاد باخبر شویم . او همواره زیر فشارهای خردکننده ی مغزی بود و حال با عناوین بیماری های شیک مثل “آنوریسم مغزی ” ، هم کسی فریب فشارهای مغزی فرقه ای منجر به خونریزی های مغزی و مرگ مغزی را نخواهد خورد.
ما جداشدگان ، تفتیش عقاید و سرکوب مستمر اعضای سازمان را محکوم کرده و مسعود رجوی و مریم را مسئول مرگ او و سایرین می دانیم. سازمانی که بی محابا تمام اعضای سازمان را سرکوب کرده و هرگز اجازه نداده است که اعضای سازمان در محیطی کاملا آزاد، وارد انتخاب های دیگری شوند. این هنر نیست که اعضای سازمان در مسیری بسته و اقامتی اجباری ، راهی را بپیمایند که خروجی از آن متصور نیست.
رهبران سازمان اگر صادق هستند، اول باید حصارهای بلند اشرف 3 را از میان بردارند تا همگان بدانند که رجوی ها چند عضو و هوادار واقعی دارند که کنارشان خواهند ایستاد، تعهدپذیری در محیط های بسته ی فرقه ای به پشیزی نمی ارزد و زمانی کیفیت تشکیلاتی یک عضو محک می خورد که انتخاب های دیگری هم داشته باشد. ما معتقدیم سازمان مجاهدین خلق هنوز به آن درجه از رشد و تعالی نرسیده است که سازمانی دموکراتیک و آزادیخواه تلقی شود چرا که در زندان و میان غل و زنجیرهای تشکیلاتی ، انسان ها آن هویت درونی خود را هرگز نمی توانند به منصه ی ظهور برسانند.
محمد رضا مبین