ضاد| در مناسبات مجاهدین خلق

اشتباه نکنید، نمی خواهم حروف الفبا را نام ببرم، این “ضاد” آن “ض” نیست. سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی و مریم، یکی از امنیتی ترین سازمان های ضد ایرانی است که همیشه و به صورت مداوم اعضای سازمان توسط کادرهای بالای سازمان شکنجه و زندانی شده اند.

“ضاد” در سازمان کد مربوط به بخش ضداطلاعات این فرقه ضدبشری است. افرادی که در این بخش دست اندرکار زندان و شکنجه و قرنطینه هستند، همگی از شنیع ترین و خشن ترین کادرهای بالای سازمان هستند و اکثریت اعضای سابق و کنونی سازمان، سر و کارشان به این بخش قضائیه جلادان رجوی افتاده است.

ضاد به سلسله آموزشهایی نیز اطلاق می شود که شامل آموزش های امنیتی و ضد اطلاعاتی و ضد جاسوسی می شود، به نفراتی که این آموزشها را می گذراندند افسر امنیت و مسئول ضاد قرارگاه نیز اطلاق می شد.

مسئولیت افسر ضاد قرارگاه ها این بود که بررسی کنند فردی که تازه وارد مناسبات شده مشکوک و یا نفوذی رژیم هست یا نه؟ رفتارهای روزانه افراد و برخی گزارشات امنیتی محرمانه از طریق این افسرها به بخش ضد اطلاعات ارتش گزارش می شد. به افرادی که تحت نظر قسمت ضاد ارتش بودند، “سوژه های ضاد” می گفتند.

به اعضایی که هنوز از تور ضاد عبور نکرده بودند، اصطلاحا می گفتند که هنوز “ضاد” آنها، یعنی وضعیت ضد اطلاعاتشان تائید نشده است.

این بخش از سازمان با بهانه های به اصطلاح تهدید جان رهبری، هر کاری را مجاز می دانستند و دستگیری، زندان و نگهداری در مثلا قرنطینه های مخصوص، ضرب و شتم افراد مشکوک امری کاملا طبیعی و روا محسوب می شد. سبک دستگیری توسط ضاد هم جالب است. آنها از شیوه دستگیری به سبک پلیس اف بی آی استفاده می کردند و در تاریکی فرد را دستگیر کرده، دستبند زده و سوار ماشین می کردند و در دو طرف سوژه ، دو نفر از نفرات ضاد می نشستند.

برخی از این شکنجه گران و ضادی ها عبارتند از : احمد واقف (حسین ربوبی)، بتول رجائی، مهوش سپهری(نسرین)، فروغ پاکدل، سعیده شاهرخی، نیره سلطانی، مهین لطیف، پروین فرهمند، فریده ونائی، فرشته یگانه ، پروانه شهابی، مژگان پارسائی، فائزه محبت کار، فاضل سیگارودی، فروغ زرکش، اسدالله مثنی ، سودابه ملازاده، مرضیه نوری مهربانی، مژگان تقی پور، شهرزاد رحیمی، معصومه ی پیرهادی، احمد حنیف نژاد، حسن نظام الملک، نعمت اولیائی ، نادر رفیعی نژاد، ابراهیم ذاکری، حسین ابریشم چی، فریده ونائی، علی خلخال، سمیرا شمس، کاک عادل(سید محمد سادات دربندی)، جلال منتظمی (کاک جعفر)، حسن محصل، مریم باغبان ، مهدی ابریشمچی، نریمان عزتی، علی اصغر قدیری، مهدی ، فرزاد و . . .

این لیست در سازمان تمامی ندارد و حتما دوستان دیگر که تجربه ی زندان های رجوی را داشتند، می توانند سایر افراد “ضاد” را در مقاله های جدا بیان کنند، البته که تعداد افراد قسمت ضداطلاعات ارتش ضدمردمی رجوی، بسا بیشتر از این چند نفر است، اما آنچه که مهم است این است که سازمانی که ادعای آوردن آزادی برای مردم ایران را دارد، نتوانسته در یک جمع کوچک تر به نام سازمان مجاهدین خلق، قطره ای آزادی برای اعضای خودش تفویض کند، که اگر پایش به ایران می رسید، چه بسا که در هر محله ای زندانی برپا می کرد و هرندای آزادیخواهی را در نطفه خفه می کرد.

این نوشتار و صدها مقاله و خاطره و کتاب دیگر، در وصف وحشی گری های رهبری مجاهدین، همه گواه این مدعا هستند که پس اخراج سازمان از عراق، زمین گیر شدن یک سازمان فرقه ای در باتلاق آلبانی، به سوراخ موش رفتن رهبر آن، دستگیری رهبر آن در فرانسه، جدائی صدها و هزاران عضو تا کنون از این سازمان، بدنامی تاریخی برای این سازمان، اتفاقی نیست و علت های مهمی دارد.
همه و همه ی این علل نشان از وجود دیکتاتوری محض و استبداد مطلق در این سازمان جهنمی است. به نظر نگارنده همه ی این شکنجه گران و عاملین و آمران زندان وشکنجه، خود نیز گرفتار و قربانی محسوب می شوند و از طرفی مردم ایران برای در آرامش بودن از گزند چنین سازمانی، البته که محق هستند عاملان اصلی این اعمال تروریستی و جنایتکارانه را به پای میز محاکمه بکشانند و آنان را دور از اجتماع و در محلی ایزوله نگه دارند تا مردم عادی دچار ضرر و زیان از این افراد خطرناک نگردند.

محمد رضا مبین

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا