
جهانشاه سید محمدی، نظامی بود و در زمان جنگ ایران و عراق و در حال دفاع از وطن به اسارت نیروهای بعثی درآمد. بعد از مدتی فرقه مجاهدین با ترفند و معامله او را از اردوگاه اسرا به قرارگاه اشرف در عراق کشاند و مدت 16 سال از عمر او را به هدر داد.
آقای سید محمدی در سال هایی که امریکا در عراق کمپ تیف در (شمال) جوار اشرف برقرار کرد خود را به امریکایی ها معرفی و بعد از مدت کوتاهی به نزد خانواده اش در ایران برگشت.
او ازدواج کرده و دارای سه فرزند می باشد و از زندگی فعلی خود در کنار خانواده و خویشاوندانش آنهم در وطن و زادگاه خود کاملا راضی و خدا را شکرگزار است.
آقای سیدمحمدی برای اسارت ادامه دار برخی دوستان صمیمی خود که برخلاف میل شان در فرقه رجوی اسیر هستند افسوس می خورد و همین هم باعث شده او برای یکی از دوستان خود که هم اردوگاهی و سال ها با هم بودند و هم در تشکیلات مخوف مجاهدین با هم عمر سپری کردند پیامی از زندگی خود بفرستد:
سلام علی اشرف من جهان هستم ( سیدمحمدی) در اردوگاه رومادی و بعد موصل با هم بودیم و از آنجایی که تو غیر نظامی بودی از ما جدایت کردند و هنگام عضوگیری فرقه در اردوگاه زودتر از ما به قرارگاه اشرف منتقل شدی.
چه خاطراتی که از زمان اسارت و سختی هایی آنجا با هم گذراندیم و چه رویاهایی برای روز آزادی در سر داشتیم. اما متاسفانه سرنوشت ما طور دیگری رقم خورد و به دام سازمان مجاهدین رجوی افتادیم.
علی اشرف من اکنون نزدیک به 20 سال است که از آن دنیای مخوف و تاریک و سخت نجات یافته ام و در کنار خانواده ام و فرزندان خود به سر می برم و از اینکه هر روز صبح بیدار می شوم و چشم باز می کنم به جای ضوابط و قوانین اجباری تشکیلاتی و چهره زنان و مردان آموزش دیده رجوی، چهره فرزندان و خانواده خود را می بینم و به جای وحشت و تهدید لبخند فرزندانم را می بینم خدا را هزار مرتبه شکرگزارم که به من کمک کرد که تصمیم بگیرم و خود را از آن جهنم نجات دهم .
علی اشرف، دوستان و بچه های زیادی هستند که من با آنها دوست و آشنا بودم و هم اکنون در آن خرابه اسیر هستند اما دلم تو را انتخاب کرد که اولین پیام را به تو بدهم و آرزو دارم هرطور شده خود را از آن تشکیلات سرتاسر اجبار و دیکتاتوری رها کنی و یک روز را در کرمانشاه و در کنار خانواده ات و دوستان قدیمی ات بگذرانی تا ببینی زندگی یعنی خانواده یعنی زادگاه و دوستان و اقوام و نه صبح تا شب اجرای دستورات پوچ و اجباری تشکیلات .
منتظرم تا رهایی و آزادی ات را به چشم ببینم.
دوستت جهانشاه(جهانبخش) سیدمحمدی