
در پی انتشار بیانیه فاکس نیوز درباره حمایت 150 قانونگذار آمریکایی از مجاهدین خلق، محمدرضا ترابی کودک سرباز پیشین خطاب به امضاکنندگان قطعنامه در حساب کاربری X خود، برای آنها روشنگری کرد که سازمان مجاهدین خلق یک فرقه منسوخ و بدون حمایت مردمی در داخل ایران است که سعی می کند با صرف مبالغ حاصل از پولشویی برای پر کردن جیب سیاستمداران آمریکایی در معادلات سیاسی مرتبط با ایران باقی بماند.
ترابی با یک روایت مصداقی درباره رویکرد ریاکارانه و متقلبانه رهبران مجاهدین خلق از گذشته تا کنون تلاش میکند که نمایندگان آمریکایی را آگاه کند:
در روزهای پیش از حمله نیروهای ائتلاف به عراق در سال 2003، مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق دستور داده بود که تمامی نیروها (تقریباً 3000 عضو) در کنار مرز ایران و عراق مستقر شوند. استراتژی او این بود که در حالی که نیروهای ائتلاف مشغول جنگ با ارتش صدام هستند، در زمان مناسب به ایران حمله کرده و رژیم آخوندها را سرنگون می کنیم! بله، این یک استراتژی مضحک بود. چیزی که می توانست یک بار برای همیشه به قتل عام همه نیروهای مجاهدین خلق منجر شود. اما رجوی در این مورد جدی بود. خوشبختانه نقشهاش عملی نشد و من اکنون زنده هستم تا داستان را بگویم. زمانی که ارتش صدام در شرف سقوط بود و سربازانش به آن پشت کرده و قرارگاههای خود را ترک کرده بودند، ما شروع به انجام مأموریتهای شناسایی مخفیانه در پایگاه ای ارتش عراق که کاملاً رها شده بود، کردیم. به دنبال تانک و تجهیزات نظامی مخصوصاً تی 60 و تی 72 بودیم.
این تانکها سپس در ساعات تاریک شب به پایگاههای مجاهدین خلق منتقل شدند و به سرعت با آرم و پرچمهای نظامی مجاهدین خلق رنگ آمیزی شدند.
هدف استفاده از این تانکها که اکثر آنها قبل از رها شدن توسط خدمه خود تخریب شده بودند، نبود، بلکه هدف این بود که روی کاغذ نشان داده شود که مجاهدین خلق چندین هزار تانک دارند. در آن زمان، مذاکرات بین ارتش آمریکا و مقامات مجاهدین خلق آغاز شده بود و رجوی میدانست که ارتشش باید همه سلاحهای خود را تحویل بدهد و تسلیم شود. اما می خواست روی کاغذ قوی به نظر برسد. و همین کار را کردیم.
در عرض چند روز، ما چند صد تانک دیگر را به زرادخانه مجاهدین خلق اضافه کردیم که سپس به ارتش ایالات متحده تحویل داده شد. بسیاری از این تانک ها دیگر حتی عملیاتی نبودند، اما روی کاغذ به عنوان تجهیزات ارتش مجاهدین خلق به حساب می آمدند. به یاد دارم که چند سال بعد، در یکی از جلسات رجوی با همه اعضای مجاهدین خلق در کمپ اشرف، که از طریق صوتی با ما در ارتباط بود، تعداد تانکها و خودروهای نظامی و تجهیزاتی را که به ارتش آمریکا تحویل داده بودیم فهرست کرد و به خود میبالید که بر اساس تعداد تانکهایی که “مالک” بودیم، “قویترین ارتش خاورمیانه هستیم”.
امروز هم همین داستان است. مجاهدین خلق روی کاغذ قوی به نظر می رسند. آنها ثروتی را که در دهه 90 میلادی انباشته بودند برای فروش غیرقانونی نفت صدام در بازارهای سیاه صرف خرید سیاستمداران فرسوده می کنند تا در گردهماییها و کنفرانسهای خود سخنرانی کنند. آنها با استفاده از اسامی جوانان ایرانی کشته شدهای مانند مهسا امینی که هیچ ارتباطی با مجاهدین خلق نداشتند، از اعضای کنگره و نمایندگان مجلس در سراسر جهان امضا جمع آوری میکنند و بیانیههای تجملی می نویسند، اما در میدان از حمایت مردمی برخوردار نیستند. در واقع، مردم ایران به خاطر جنایاتی که در جنگ ایران و عراق علیه هموطنان خود مرتکب شدند، و در کنار صدام قرار گرفتند و به کشورشان خیانت کردند، مورد نفرت مردم ایران هستند.
آنها متشکل از 2500 عضو در سراسر جهان با میانگین سنی نزدیک به 60 سال هستند. ایدئولوژی مارکسیستی-اسلامی آنها دیگر در ایران خریداری ندارد و نسل های جوان حتی نمیدانند آنها چه کسانی هستند.
اما روی کاغذ، مریم رجوی رهبر خودخوانده «مقاومت» است.
گرفتار بازی بلوف مجاهدین نشوید!
آیا می دانستید که در سال 1998، زمانی که من 16 ساله بودم و در انتظار اعزام به عراق برای پیوستن به نیروهای مجاهدین خلق به عنوان یک کودک سرباز بودم، یکی از مقامات ارشد شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق من را با خود به سفری به آرکانزاس برد، جایی که ما پول (ده ها هزار دلار به صورت نقدی) از طرفداران مجاهدین خلق جمع آوری کردیم تا دوربینهای دید در شب برای تیمهای مجاهدین بخریم. عملیات نظامی؟ این غیرقانونی بود زیرا در آن زمان، مجاهدین خلق هنوز در فهرست سازمان های تروریستی خارجی ایالات متحده بود.
من هنوز نمی خواهم نامش را ببرم اما به نظر می رسد فاکس نیوز او را دوست دارد.
آیا میدانستید که من و سایر کودک سربازانی که در اواخر دهه 90 از کانادا و ایالات متحده توسط مجاهدین خلق استخدام و به اردوگاه اشرف در عراق فرستاده شدیم، تمام مدت در مقرشورای ملی مقاومت در واشنگتن دی سی زندگی میکردیم؟ در آنجا بود که مقامات مجاهدین خلق یا همان شورای ملی مقاومت ما را شستشوی مغزی دادند و در نهایت مدارک جعلی غیرقانونی سفر را به ما دادند و با آنها به عراق قاچاق شدیم. همچنین طرح خیریه جعلی مجاهدین خلق، که از طریق آن پولشویی می کردند، از همان مقر اجرا و کنترل می شد.
سخنان رهبران و مقامات سازمان مجاهدین خلق درباره آزادی و دموکراسی و حقوق بشر یک شوخی است. این افراد جنایتکار هستند و باید در یک دادگاه بین المللی محاکمه شوند.