
چرا افراد نمیتوانند در مسابقات کشتیگیران در تیرانا شرکت کنند. در کمپ اشرف ورزش دوستان و حتی کشتی گیرانی هستند مانند محمد جواد نبوی که حسرت دیدن مسابقات کشتی را در دل دارند. این به این خاطر است که فرد هیچ اختیاری از خود ندارد. حتی خبر ندارد که خارج از کمپ مانز چه میگذرد! والله من که در کمپ بودم از خارج کمپ خبر نداشتم. در تشکیلات رجوی آنچه به فرد ابلاغ می شود خطی است که تشکیلات میدهد “سازمان” این را گفته و “تشکیلات” این را خواسته است. همین! … در بسیاری موارد دیگر نیز پاسخ این است: مریم قجر یا مسعود رجوی این را گفته است. بنابراین جای اما و اگر و سوال و جواب نیست. سازمان یعنی مریم، یعنی مسعود. “سازمان” بیشتر از تو (فرد) می فهمد و بهتر می داند که چی درست است. بنابراین حرف نزن، سوال نکن و بچسب به کارت و کارت را بکن.
در این چنین تشکیلاتی، چه در عراق یا آلبانی و به میزان زیادی حتی در کشورهای غربی، “فرد” موجودیت و ارزشی ندارد. یعنی اجازه ندارد که موجودیت داشته باشد. فرد با دنیای بیرون خود ارتباطی ندارد و اجازه و امکانش را هم ندارد که ارتباط داشته باشد. همه ارتباطات باید از کانال های مشخص و مطمئن انجام بشود. اینگونه است که رهبری سازمان مجاهدین با هرگونه شفافیت، با هرگونه ارتباطِ مستقیم با افکار عمومی و رسانه های مستقل و آزاد مخالفت کرده و امکان دیدن مسابقات جهانی را در مورد نیروهای تشکیلات نیز ممنوع کرده و افراد حتی با افراد خانواده شان هم نباید دیدار و تماس داشته باشند.
مسئولین بالای این سازمان هم که اغلب در اُورسوردواز در پاریس اقامت دارند با اسامی مستعار یا بدون نام و نشان، تبلیغ و اتهام پراکنی گسترده ای بر علیه جداشدگانی که بطور علنی بر علیه سیاست های مسعود رجوی اعتراض دارند را هدایت می کنند. قصد آنها این است که همانگونه که هر صدای اعتراضی در داخل تشکیلات را سرکوب کرده و سرکوب می کنند، در بیرون تشکیلات نیز هر صدای اعتراض، هرگونه روشنگری و هر نوع مخالفت بویژه از سوی جداشدگان این تشکیلات را سرکوب کنند. همه آنان که در درون سازمان مجاهدین بوده اند به خوبی می دانند بجز قشر خاصی، بقیه افراد در درون تشکیلات نمی توانند بطور آزاد به تلفن و اینترنت و رسانه های جمعی دسترسی داشته باشند. افراد داخل تشکیلات مجاهدین از واقعیت های بیرون بی خبر بوده و امکان تحقیق ندارند و نمی توانند به خواست شحصی خود به نامه نگاری با این یا آن فرد یا سازمان بین المللی بپردازند. هر قدم و هر حرکت فرد در درون این تشکیلات، از “بالا” دیکته میشود فرد در درون تشکیلات مجاهدین “ارزش”ی ندارد.
یکی از مکانیزم هائی که مسعود رجوی با آن نیروی های تشکیلات را سرکوب و خفه می کرد و خفه میکند، بحثی است با عنوان “بدهکار و طلبکار”. مطابق این بحث که مریم قجر در نشست های بزرگ آن را شروع کرده و مسعود رجوی آن را ادامه می داد، صِرف زنده بودن و نفَس کشیدن هر مجاهد خلق، وابسته به مسعود و به دلیل وجود اوست. با مسعود است که مجاهدین اعتبار و احترام می گیرند.
بحث بدهکار و طلبکار به آن خاطر بود تا هیچ کسی از افراد حتی افراد قدیمی تر سازمان که در دهه 40 و 50 شمسی وارد سازمان شدند مانند عباس داوری و هم رده های او حق اعتراض نداشته باشند.
و هدف آن بود تا وجود و ارزش انسانی آنها تحقیر شده و آنها را با خود کم بینی درگیر کند، به نحوی که ساکت شده و بی اثر بمانند. در چنین دستگاهی همه به مسعود رجوی “بدهکار” بوده و او از همه “طلبکار” است. فرد، فردیت، اصلا معنی ندارد. فرد، تنها و تنها وسیله ای است برای آنکه مسعود رجوی بتواند با آن به هدفش برسد. هرجا منافع رجوی ایجاب کند هر فردی با آب و تاب در رسانه ها مطرح می شود و هر جا لازم باشد همان فرد یک شبه بریده مزدور خطاب می شود. من که بیست سال در تشکیلات رجوی بودم یک خبر نگار آزاد هم ندیدم که واقعیت های تشکیلات رجوی را بازگو کند. به امید رهایی همه دوستان اسیر در کمپ مانز موسوم به اشرف3.
علی زمانی