
همه می دانیم که سازمان مجاهدین خلق کذاب، از تمام ترفند های آدم ربایی بهره برده و می برد تا یک نفر را از مسیر زندگی و انسانی، گمراه کرده و وارد مناسبات شیطانی خود بکند. بعد از پروسه جذب هم که همراه با ولخرجی های فراوان نیز می باشد، از ضدتکنیک های روان شناسانه استفاده می کند تا فرد جذب شده و ربایش شده را ، هرچه بیشتر در تار و پود تشکیلات عنکبوتی خود گرفتار کند، که اگر جز این شگردهای شیطانی عمل کند ، باید تعجب کرد . چرا که ذات ابلیس همین است: انسانها را از انسانیت تهی کردن.
یکی را از اسارتگاه های جنگی عراق و از بین اسرا فریب می داد، دیگری را با امواج رادیو و مظلوم نمائی مسعود رجوی در حرم امام حسین (ع) می ربود و از ترکیه وارد عراق و اشرف می کرد، آن دیگری را که از وضعیت گرانی و معیشت و یا بیکاری و فقر در رنج بود، به عراق می کشاند، برخی را از طریق فضای مجازی فریب می داد و جذب مناسبات دروغ خود می کرد و برخی را نیز از اروپا و آمریکا با شعارهای پرطمطراق آزادی و آزادی خواهی به مناسبات خود می کشاند، برخی دیگر را نیز با سودای خونخواهی و انتقام راهی عراق می کرد و …
اما همه این دزدی ها و آدم ربایی ها، یک نقطه مشترک داشت و آن اینکه هرگز هیچکدام از این سوژه ها نباید مناسبات را ترک کنند، تصمیم به جدایی ها باید با مشت آهنین پاسخ داده شود، با هر ترفندی که شده از تهدید و تطمیع گرفته تا سوژه پروری و هندوانه به بغل دادن و یا به هر روش دیگری نباید کسی از مناسبات جدا شود و از اسرار پشت پرده چیزی بگوید! حتی اگر لازم باشد فرد مورد نظر باید سر به نیست شود و پایش به خارج از مناسبات نرسد.
اما اگر در شرایط خاص مثل سرفصل اعلام ماندن و پناهندگی در عراق ، یا در شرایط خاص در آلبانی و یا تحت هر شرایطی، اگر مجبور شدیم ژست حقوق بشری بگیریم و کمی لای درب بسته ی اشرف را باز کنیم و کسی موفق شود زنده از مناسبات خارج شود، باید به هر ترتیب ابتدا با شیطان سازی ، بعد با نوچه سازی ، بعد با بازی هوادار سازی ، بعد با ترفند پول ، بعد با تهدید و ارعاب و خلاصه با هر روش شیطانی که شده ، باید جلوی افشاگری های فرد جداشده گرفته شود و لااقل در حاشیه حفظ شود تا علیه رهبری سازمان و یا مناسبات سازمان ، چیزی از واقعیت های درون فرقه نگوید و ننویسد.
سخن امروز من با دوستانی است که موفق شدند جان خود را نجات داده و از مناسبات فریب و دروغ مجاهدین خلق جدا شوند. مخاطب من در وهله اول، خود من هستم و بعد دیگر دوستان:
ما، سالهای سال در درون مناسباتی بودیم که همه چیز را به چشم دیدیم، مستندات ما و مشاهدات عینی مان از مناسبات این سازمان، جزو قوی ترین استدلالات می باشد، ما همیشه در بیان استدلالی علیه سازمان مجاهدین خلق موفق تر از همه بوده ایم، چرا که سالها در آن مناسبات ضد انسانی نفس کشیدیم، ما نه با تاریخچه و سوابق و شنیده ها، با این سازمان آشنا شدیم، بلکه روایتی دست اول و بدون واسطه از این ساختار غیر دمکراتیک و تمامیت خواه و ناقض حقوق اولیه انسانها، که به سادگی امکان آلترناتیو بودن این سازمان را ابطال می کند، داریم. پس نباید خود را دست کم بگیریم، رسالت ما رسالتی تاریخی است که می تواند خط بطلان بر خیلی از دروغ و فریب های این سازمان بکشد، ما شاهد زنده ی زندان های سرکوبگر این سازمان بودیم که هرگز رهبران این سازمان بدان معترف نبودند، ما شاهد سرکوب گسترده ی حقوق اولیه ی انسان هائی بودیم که قرار بود نسل پیشتاز و آگاه این جنبش معرفی شوند، ما شاهد به قربانگاه کشیده شدن نسلی بودیم که خود آزادانه و آگاهانه به این سازمان پیوسته بودند، اما بعد از پیوستن و مشاهده ی مناسبات دیکتاتور مابانه ی آن ، تصمیم به انتقاد و بعد هم به جدائی گرفتند، اما هرگز چنین اجازه ای را نیافتند. ما لحظه مره و روزانه ، شاهد جنایات گسترده در مناسبات سازمان مجاهدین بودیم، ما از نزدیک لمس کردیم که به اعتماد ما چگونه خیانت شد! درحالی که زیر بمباران نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا بودیم ، رهبران سازمان ما، ما را گوشت قربانی کرده و فرار کردند. به تک تک ما در این سازمان ، کم خیانت نشده است. ما در نشست های مختلف در رده های گوناگون، به چشم دیدیم که چطور همرزمان ما را ساعت ها ایستاده نگه داشتند و کل اهالی سالن را مجبور کردند که علیه او موضع گیری کنند و به ناحق ، او را تف و لعن کنند. علیرضا اسفندیاری در سالن غذاخوری قرارگاه همایون در العماره در خلال سالهای 1379 ، در جمع کم شکنجه نشد، یا سپهر( عباس محمد رحیمی) سمبل جوانمردی و راستی ، در سالن غذاخوری وقتی زیر مشت و لگد عده ای از هم بندهای سابق خود، وحشیانه زده می شد را به چشم دیدیم، ما تفتیش عقاید در نشست های سرکوب روزانه عملیات جاری و غسل را به چشم دیدیم، ما علیرغم اعلام انقلاب درونی ، عشوه گری ها و طنازیهای مسعود با مریم را در سالن اجتماعات به چشم دیدیم . . .
حجت بر تک تک ما جداشده ها تمام شده است، امروز روز شهادت دادن و دادخواهی ما علیه رهبران جنایتکار این سازمان است، ما حقایق اصلی و پشت پرده های مخفی در اشرف را دیدیم و عمیقا رهبران مجاهدین خلق و سازمان مجاهدین خلق را می شناسیم، با جنایتکاران تحت هیچ شرایطی نمی شود پیمان اخلاقی بست. همه می دانیم که اگر دیکتاتور سابق عراق ، صدام حسین هنوز در قدرت بود، تک تک ما تا به امروز یا در مناسبات کثیف این سازمان در عراق پوسیده بودیم و یا اکنون در کهنسالی ، هنوز اسیر و بنده ی مناسبات برده ساز رجوی ها بودیم .
همه می دانیم ، اکنون نیز از سوی فرقه ضدبشری رجوی ، توطئه، تهدید، تطمیع ، تخریب، ترفند و فریب، علیه تک تک ما ادامه دارد، تا یکبار دیگر نیز با آن فرقه سازش کنیم، تا نسبت به جنایات رجوی ها سکوت پیشه کنیم، باز همه می دانیم که اگر رهبران مجاهدین خلق، دست باز داشتند و امکان داشتند ، تک تک ما را ترور می کردند و از بین می بردند. اما نه ، این سازمان دیگر آن قدرت کذائی سابقش را هم ندارد، پس در مقابل توطئه های این سازمان نباید تسلیم شد، شرایط هر چقدر هم برایمان سخت شود و قافیه به تنگ آید، باز هم نباید به رسالت انسانی خود پشت کنیم. نباید تسلیم توطئه های کثیف این سازمان شویم، نباید وجدان و شرف خود را فروخت.
گاه و بی گاه می بینیم، کسانی چگونه وجدان خود را، خرد خود را، شرف خود ، وقار و آزادی خود را به گروگان می گذارند و حتی می فروشند. کسانی را می شناسیم که حتی خرد، وجدان، وقار و آزادی مردم خود را نیز در بازار مکاره سیاست های چرکین فروخته اند .
نه زندگی آنقدر شیرین است ، نه مرگ آنقدر دردناک ، که آدمی ، پای بر شرافت خویش بگذارد . . .
محمدرضا مبین