تف سربالای مجاهدین خلق تحت عنوان نامه رحمان محمدیان

سازمان مجاهدین خلق در درگاه اطلاع رسانی خود مدعی شده است که آقای عبدالرحمان محمدیان، عضو سابق این سازمان، نامه ای به دبیرکل ملل متحد نوشته و به زعم مجاهدین خلق اعتراف نموده که به مدت شش سال به صورت مداوم پول می گرفته و عامدانه و آگاهانه دروغ می گفته و اکنون ناگهان متحول شده و می خواهد راستش را بگوید و در کسوت شاهدی که حقیقت را می گوید و تمام حقیقت را می گوید و جز حقیقت نمی گوید ظاهر گردیده است.

در نامه منتسب به آقای محمدیان، ابتدا صلاحیت کاتب به عنوان یک شاهد صادق، قویا به زیر علامت سؤال برده شده و سپس مطالب بی پایه و اساسی بدون ارائه دلیل و سند بیان گردیده است. در این نامه، اطلاعاتی از قول آقای محمدیان ارائه شده که کاملا مشخص است که تکرار دروغ های نخ نمای این سالیان سازمان مجاهدین خلق، با همان ادبیات همیشگی، می باشد. سازمان در این سالیان هیچ تغییری در روش های پوسیده خود نداده است.

در این نامه به اسامی تعداد کثیری از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و همچنین دوستان آلبانیایی ما اشاره شده و بدون ارائه هیچ مدرکی ادعا گردیده که همگی از مستخدمین وزارت اطلاعات ایران هستیم این ادعا آنقدر قاطع بیان شده که گویی نویسنده، لیست پرسنلی تمامی عوامل وزارت اطلاعات را در اختیار داشته و به اسناد مهمی دسترسی پیدا کرده است.

نوشته های قبلی و از جمله کتاب خاطرات آقای محمدیان در دست است که تفاوت ادبی و ماهوی نوشته فعلی و نوشته های گذشته وی کاملا مشهود می باشد. در نوشته های قبلی آقای عبدالرحمان محمدیان به شکل منطقی استدلال می کند و از تجارب خود از درون سازمان مجاهدین خلق نمونه و شاهد می آورد، نمونه هایی که توسط صدها تن دیگر از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق مورد تأیید قرار گرفته است، اما در نوشته اخیر به همان شکل و ادبیات بی منطق مجاهدین خلق، هر کس را که مخالف است بدون ارائه هیچ دلیلی متهم می سازد.

اگر بخواهیم پاسخ تک به تک ادعاهای مندرج در این نامه را بدهیم شرح آن از حوصله این نوشته خارج است و لزومی هم ندارد چرا که هموطنان و ارگان های بین المللی با ترفندها و شگردهای خبیثانه سران فرقه رجوی کاملا آشنا هستند و شناخت کافی از این سازمان و روش های نخ نمای آن بدست آورده اند. اما در زیر به برخی نکات اشاره میکنیم:

آقای عبدالرحمان محمدیان در نامه خود صحبتی از خروج از آلبانی و زمان آن و آنچه بعد از رفتن از آلبانی بر سر او آمده نکرده است. وی در فوریه سال 2023 یعنی بیش از دو سال پیش بدون اطلاع به دوستانش از آلبانی خارج شد و به یونان رفت. بعدا علت خروج خود را بسته بودن راه بازگشت به ایران از آلبانی که او مشتاقانه مایل به انجام آن بود ذکر کرده بود. ظاهرا بعد از یکسال در یونان هم این توفیق حاصل نشده و او تصمیم به رفتن به آلمان گرفت. البته او بدون رعایت مسائل رازداری مسیر حرکتش را در صفحات مجازی درج کرده و با دوستانش هم در میان می گذاشته که قطعا سازمان مجاهدین خلق را متوجه این موضوع ساخته است.

او در صفحه فیسبوک خود به تاریخ 29 دسامبر 2024 با درج تصویری اعلام نمود که در مرز اسلواکی و مجارستان است.

بعد از این ماجرا که طبعا سران سازمان مجاهدین خلق را نسبت به تلاش برای ورود غیرقانونی به اسلواکی آگاه ساخت در این کشور دستگیر شد و به زندان افتاد. بعد از تحمل بیش از یکسال اسارت در شرایط سخت، سازمان مجاهدین خلق از طریق یک وکیل به سراغ او رفت و با وعده آزادی از این گرفتاری، نامه تنظیم شده از جانب فرقه رجوی را در مقابل او قرار داد تا به شرط انتشار آن به دنبال آزادی او باشد. او یکبار دیگر هم چنین دامگستری توسط سازمان مجاهدین خلق را تجربه کرده بود، یعنی زمانی که در اردوگاه اسرای جنگی در عراق بود. بعد از اعلام آتش بس و به دلیل شرایط فوق العاده بد اردوگاه و معلوم نبودن سرنوشت اسرا، او بدون این که شناختی از سازمان مجاهدین خلق داشته باشد به دام فرستاده آنان و وعده هایش افتاد و به قرارگاه اشرف در عراق رفت.

اما تحلیل ماجرا را در انتهای نامه رحمان محمدیان، مرقوم شده توسط سران فرقه رجوی، می توان یافت که موضوع از چه قرار است. در این نامه در واقع سازمان مجاهدین خلق نسبت به تأسیس انجمن نجات آلبانی و ثبت آن و همچنین تولید مستند “مادر، عشق، جدایی” و نمایش آن در آلبانی به سوز و گداز پرداخته و تلاش نموده است تا بعد از ماه ها سکوت، از زبان یک اسیر گرفتار در یک کشور اروپایی به تخطئه این موارد بپردازد.

در این نامه در خصوص رئیس انجمن نجات آلبانی ادعا شده است که “اریسا ادریزی در سال ۲۰۱۷ (سال ۱۳۹۶ شمسی) با سرفراز رحیمی ازدواج کرد و وزارت اطلاعات او را به‌عنوان مترجم در «انجمن آسیلا» بکار گرفت و با او، تجمع ساختگی«انجمن زنان آسیلا»را اعلام کرد. ادریزی در سال ۲۰۲۴ (سال ۱۴۰۳ شمسی) همراه با آلدو سولولاری به دوحه قطر سفر کرد و آنجا با ثریا عبدالهی و چند مأمور دیگر اطلاعات که خودشان را از خانواده‌های ناراضی مجاهدین معرفی می‌کنند مصاحبه کردند و مستندی به‌نام «مادر عشق جدایی» که تماماً دروغ بود به زبان آلبانی درست کرد و برای بدنام کردن مجاهدین در شهرهای آلبانی نمایش دادند.”

حالا درد اصلی مجاهدین خلق رو می شود. آیا آقای محمدیان مستند “مادر، عشق، جدایی” را دیده که حکم می کند “تماما دروغ” است؟ آیا او در زمان اعلام موجودیت انجمن نجات آلبانی و تهیه مستند مربوطه در آلبانی بود که اینطور قاطعانه در مورد این دو موضوع سخن می گوید؟ بی زحمت اگر ممکن است تنها یک مورد از این “تماما دروغ” را بیان کند که مثلا فلان حرف زده شده که دروغ است و راستش بهمان است. این که ایشان تحت فشار، همچون گذشته در دوران اسارت در عراق، و اکنون در اسارت در اسلواکی، تسلیم خواسته های نامشروع سازمان مجاهدین خلق شود بیشتر به حقیقت نزدیک است.

واقعیت اینست که در حال حاضر سازمان مجاهدین خلق در بن بست مرگباری گرفتار شده است. فاتحه “مرحوم مسعود رجوی” سالهاست که خوانده شده است. سر سازمان یعنی مریم رجوی همراه با حدود 100 نفر، قبل از نقطه عطف 30 خرداد سال 1402، فرار را بر قرار ترجیح داده و در پاریس جا خوش کردند و بدنه بی سر را در آلبانی رها نمودند تا همچنان در توهم مبارزه با رژیم، روزگار دور از جهان واقعی را سپری سازند و هر از چند گاهی خبر فوت یکی از آنان داغ خانواده هایشان را تازه سازد.

نامه آقای محمدیان قطعا هیچ دردی از بیشمار دردهای این سازمان ورشکسته و به آخر خط رسیده درمان نخواهد کرد. باید به فکر چاره اساسی باشند. بهترین کار که حداقل نفرین خانواده ها بیش از این پشت سرشان نباشد آزاد کردن افراد گرفتار در اردوگاه مانز است تا بتوانند با خانواده هایشان ارتباط بگیرند و بیش از این عمرشان را برای هیچ و پوچ هدر ندهند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا