عید در کنار خانواده رنگ و بویی دیگر دارد

من نزدیک به هفت سال در مناسبات سازمان مجاهدین حضور داشتم و هر سالش عید و به خصوص لحظات تحویل سال برایم سخت و جانکاه بود. چرا که قبلا در لحظات تحویل سال در کنار خانواده بودم و خاطرات خوبی داشتم و  مدام آن خاطرات را در ذهنم مرور می کردم. اما در لحظه تحویل سال در مناسبات سازمان هیچ وقت لحظه شیرینی نداشتم و برایم سخت بود چون هر سال حرفهای تکراری و دروغ های رجوی پایانی نداشت. هر سال وعده سرنگونی به همدیگر می دادیم و خدا خدا می کردیم که انشاالله سال آینده در تهران باشیم.

من سعی می کردم حرفهای رجوی را در موقع تحویل سال درک کنم ولی برایم سنگین بود چون وقتی به آن موقع بر می گردم درک می کنم که چرا رجوی دست به این کارها می زد او دنبال این بود که ما هیچ وقت خصوصاً در موقع تحویل سال حالی برای فکر کردن و خاطرات عید از خانواده خود نداشته باشیم. در یک کلام دل و دماغی برایمان در لحظه تحویل سال باقی نمی ماند.

وقتی از سازمان مجاهدین جدا شدم و دوباره در موقع تحویل سال در کنار خانواده ام قرار گرفتم، دوباره خاطرات شیرینم تکرار شد و  نوروزهایم دوباره رنگ شادی گرفت. به واقع با دیدن شادی های کودکان برای گرفتن عیدی از پدر و مادر و گرفتن تخم مرغ های رنگی و خوردن آجیل روی سفره هفت سین همه چیز رنگ و بویی دیگر دارد. حالا می توانم معنای واقعی عید و فرا رسیدن بهار را احساس کنم . انشاالله دوستانم در سازمان مجاهدین در لحظه تحویل سال قدری فکر کنند که طی این سالیان رجوی چه دروغ هایی به آنان گفته است و سال نو را با رهایی خود از مناسبات سازمان رقم بزنند. این کار سخت نیست چون ما قبلا این راه را طی نموده ایم فقط اراده می خواهد و بس.

باشد که سال نو سال فروپاشی تشکیلات رجوی و رهایی همه اعضای در بند باشد و این می تواند بهترین عید برای خانواده های چشم انتظار باشد .

محمد فرحی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا