در جریان این حادثه پنج، شش نفر از نیروها کشته شدند. در بین این کشته شدگان چند نفر طبق شناختی که من از آنان داشتم، خودشان از مخالفین سازش ناپذیر فرقه تروریستی مجاهدین بودند.
پس از این اقدام نابخردانه، مجید از آیفا پایین پریده و فرار کرده بود.وی اینقدر دست پاچه شده بود که اسلحه خویش را نیز پس از شلیک همانجا در محل حادثه رها کرده و بادست خالی اقدام به فرار کرده بود. این اقدام وی دلیلی بر یک اقدام احساسی و بی برنامه بوده نه یک اقدام بابرنامه.
خودروئی که در پشت سر این آیفا در حال حرکت بوده پس از دیدن این حادثه مجید را تعقیب میکند. مجید وارد یک ساختمان مخروبه میشود و در آنجا به محاصره افراد فرقه در می آید.وی که خود را در محاصره میبیند شروع به التماس کردن میکند اما فردی به نام علی احسانی وی را به رگبار میبندد یکی دیگر از نیروها هم دویست گلوله به شکم وی شلیک میکند.
جسد تکه پاره مجید همانجا در آن مخروبه رها میشود. حال سئوال این است: چه کسی مسئول اصلی این حادثه است؟!! مگر مجید صدها بار درخواست خروج نکرد؟! چرا با درخواستهای مکرر وی مبنی بر خروج از فرقه موافقت نشد؟! چه کس یا کسانی مجید را که یک فرد آرام، ساکت ومعصوم بود به مرحله جنون رساندند؟!
در حادثه ای دیگر دو تن از نیروهای فرقه به نام فرهاد مستوفی وجاوید به اسارت شورشیان عراقی در آمده بودند. این افراد این دو نفر را به طرز وحشتناکی کشته و سر و دست و پای آنها را جدا کرده بودند به انتقام کشتاری که فرقه مجاهدین در سالهای قبل در قبال کردهای عراقی به راه انداخته بود.
در حوادث دیگری نیز دها نفر از اعضای فرقه کشته شدند بدون آنکه هیچ دلیل موجهی برای پیش آمدن این شرایط وجود داشته باشد که موجب کشته شدن بیهوده نفرات گردد.
تنها دلیل مرگ این نفرات اعمال نابخردانه و غیر انسانی رهبر و فرمانده هان ارشد فرقه بود که حال میبایست نفراتی تاوان آنرا پس میدادند که اکثراٌ که خود با فرقه مشکل داشته و مخالف خط و خطوط رهبر فرقه بودند.
پس از تصرف شهر بغداد و سرنگونی دولت خودکامه صدام حسین توسط نیروهای ائتلاف،هرج و مرج و بی قانونی بی حد و مرز و غیر قابل کنترلی سراسر عراق را در بر گرفته بود. تمامی کارکنان ادارات دولتی و پادگانهای نظامی این اماکن را ترک کرده بوند.هر کس که توانائی آنرا داشت اموال ملی عراق را چپاول میکرد و به یغما میبرد.
در این گیرودار مجاهدین نیز که میخواستند از آب گل آلود ماهی بگیرند وارد عمل شدند. بنا به دستور فرمانده هان فرقه،نیروها به پادگانهای ارتش فروپاشیده و ادارات دولتی عراق یورش برده و اقدام به چپاول و تاراج اموال ملی عراق مصیبت زده و بی صاحب میکردند.
انواع مختلف خودروهای سبک و سنگین وانواع خودروهای زرهی و انواع گوناگون سلاحها و مهمات مختلف به تصرف و مالکیت فرقه در می آمد. حجم مهمات و سلاحها آنقدر زیاد بود که نمیشد همه آنانرا به اردوگاه کار اجباری اشرف منتقل کرد. بنابراین در بیابانهای عراق بدور ازچشم افراد غیر خودی چاله های بزرگی حفر میگردید و این سلاحها و مهمات در آنجا پنهان میشدند. حتی فرقه اقدام به پنهان کردن مهماتی میکرد که در درگیری های مختلف از رژیم ایران به غنیمت گرفته شده و اکثراٌ دارای آرم و علامت ایرانی بودند. نکته: این سلاحها و مهمات هم اکنون در اختیار شورشیان عراقی جهت ایجاد ناآرامی و شورش در عراق به کار گرفته میشود.
هر شب در هر قرارگاه مراسم ویژه ای برگزار میگردید. در این مراسم افراد آن یگان میبایست گزارش میدادند که در طی شبانه روز گدشته چقدر سلاح،مهمات،خودرو و…. چپاول کرده اند. پس از گزارش افراد یگان،فرمانده هان فرقه نوای سرمستی سر میداند و میگفتند این بهترین فرصت برای بهتر و بیشتر مجهز شدن ارتش به اصطلاح آزادی بخش به سلاحهای گوناگون است در ضمن در قبال ادواتی که طی این چند روزه از ما در اثر بمبارانها نابود شده، حال ما چندین برابر آنرا به دست می آوریم.
نکته جالب و قابل تأمل در این میان آن بود که نیروهای آمریکائی نیز شاهد گردآوری این سلاحها و مهمات توسط نیروهای فرقه بوده و اعتراضی هم به این وضع نمیکردند.
بعدها ما فهمیدیم که مسئولیت پاکسازی استان دیالی عراق از انواع سلاحها و مهمات به دستور آمریکائی ها به مجاهدین سپرده شده است. آمریکائی ها به سران فرقه مجاهدین قول داده بودند که اگر تمامی این نواحی از لوث انواع سلاحها و مهمات پاکسازی شده و در یک مکان جمع آوری گردند در قبال این خوش خدمتی،مقداری از این سلاحها و مهمات به خود فرقه به عنوان دستمزد داده خواهد شد و به همین دلیل بود که این اقدام فرقه مورد تأیید نیروهای آمریکائی نیز بود.
حوادث بعدی دلالت بر خوش خیال و احمق بودن رهبر و مسئولین پرمدعای فرقه میکردکه در جای خویش به آن نیز خواهم پرداخت.
خود من یکبار به روند چپاول اموال ملی عراق توسط فرقه اعتراض کردم. من به مسئولم میگفتم: اگر خودعراقی ها داردند این اموال را میبردند،خب اموال کشور خودشان هست،ما این وسط چه کاره هستیم که این وسط خودمان را درگیر این معرکه کرده ایم؟!
فرمانده ام در جواب گفت: اینها غنایم جنگی هستند ما نیز از این غنایم حق داریم و باید استفاده کنیم.
بگذریم، آری تمامی یگانهای ارتش به اصطلاح آزادی بخش در حال بازگشت به اردوگاه کار اجباری اشرف بودند. بر فراز تمامی این خودروها همانطور که قبلاٌ اشاره کردم پرچم سفید رنگ نصب گردیده و ستونهای خودروئی و زرهی فرقه، توسط نیروهای آمریکائی تا درب اردوگاه اسکرد و وارد اردوگاه میشدند.
ادامه دارد……..
محسن عباسلو،کانون آوا
17.05.2008