3- کارکرد اطلاعاتی به جهت تصفیه و حذف نیروهای مستعد برای انشعاب و انشقاق
سومین کارکرد پروسه خوانی در مناسبات فرقه ای سازمان مجاهدین کاربردی پیش گیرانه در مقابله و مواجهه با بروز تمایلات اعتراضی و در نهایت به قصد جلوگیری از هر گونه انشعاب و یا انشقاق درونی اعمال می شود. بن بست های استراتژیکی سازمان مجاهدین خلق به خصوص در اواخر سال 1363 باعث بروز چالش هایی نسبت به رهبری مجاهدین گردید. انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین در واقع پاسخ رهبری به این چالش ها و در ادامه اعمال نظارت پیوسته بر کلیه نیروها بود. اما اعمال این محدودیت ها الزاما باید تئوریزه و در راستای وظایف تشکیلاتی قانونمند و نهادینه می گردید. انقلاب ایدئولوژیک در واقع به منزله ظرفی بود که تمامی ساختارهای پیشین مجاهدین را ابتدا به چالش و در ادامه الزامات دیگری را جایگزین می کرد. سوای کلیه الزامات، پدیده پروسه خوانی در این مقطع موثرترین ابزار برای ردیابی این چالش های درونی بود. طرح انحراف اخلاقی رهبری مجاهدین (صرفنظر از اینکه اساسا این اتهام تا چه میزان فی النفسه قابل تعمق و مطالعه است) در مناسبات درونی و متعاقب آن واکنش های اعتراضی و بعضا خصمانه و در موارد مشخصی تکفیر رجوی توسط اعضای قدیمی یکی از ترفندهای رندانه و البته از دستاوردهای انقلاب ایدئولوژیک بود که رهبری مجاهدین توانست در پناه آن بسیاری از چالش های نهفته و درونی را که بعضا به شکل محفلی در مناسبات مطرح و به مرور تشدید می گردید را بیرونی و به طور موقت خنثی نماید.
طرح این سناریو که در ابتدا منحصر و متمرکز بر انحراف اخلاقی رجوی بود، در مرحله دوم و پس از ورود عنصر مدافع نسبت به رهبری به ناگاه به عرصه ناگزیر پروسه خوانی و تخلیه ذهنیت تمام اعضای سازمان درباره مسائل و موضوعات حاد سیاسی و ایدئولوژیکی و استراتژیکی منجر گردید. در این مقطع کلیه اعضای مجاهدین بدون استثنا ناگزیر شدند تمامی دیدگاه های فکری، اخلاقی، سیاسی و شخصی خود را درباره رهبری رجوی بازخوانی کنند. پیچیدگی های این سناریو به گونه ای بود که در کوتاه مدت نه تنها تمامی تمایلات اعتراضی بیرون ریخت که در مراحل بعدتر اعضای سازمان در بازخوانی دیدگاه های به اصطلاح شرک آمیز خود نسبت به رهبری نه تنها از یکدیگر سبقت گرفته که در نهایت هر یک از اعضای سازمان در نقش یک کاتالیزور وظیفه داشت ذهنیت نزدیکترین اعضای تشکیلاتی خود را نیز ایفا می کردند. بازخوانی اتفاقات این مقطع و مرحله در سازمان مجاهدین نیاز به یک یا چند جلد کتاب جداگانه دارد. اما در این مختصر ناگزیر به گوشه های از این وقایع اشاره می کنیم. مسعود بنی صدر درباره موضوع پروسه خوانی و نتایج حاصله برای مجاهدین می نویسد:
"بایستی رجوی را به هر صورتی که می توانستیم متهم نموده و مورد داوری قرار می دادیم. پس از آن همان طور که خودش دستور داده بود می بایستی مسعود را آئینه خود قرار داده و این بار خود را به همان جنایاتی که او را متهم ساخته بودیم – متهم می نمودیم. در نشست های انقلاب ایدئولوژیک ما بایست بر روی تخته در دو ستون همه وابستگی طبقاتی گذشته و تحول جدید پس از انقلاب ایدئولوژیک را می نوشتیم. سپس شیوه تفکر و رفتار گذشته و نیز ویژگی های تغییر خود بعد از انقلاب ایدئولوژیک را دسته بندی می کردیم." (1)
این پروسه در نهایت به یک اهرم و مکانیزم ارزشی و شاخص احراز صلاحیت های تازه و ارتقاء تشکیلاتی بدل می شود. نامه های موسوم به انقلاب ایدئولوژیک اعضای سازمان پس از گذر از این سناریو به خودی خود گویای دامنه و ابعاد تاثیرات این پدیده بر مناسبات مجاهدین است. پروسه خوانی اعضاء که عمدتا حضوری برگزار می شد، بخودی خود به بازخوانی و طرح بی اهمیت ترین و جزئی ترین اعتراض ها و تمایلات منتقدانه درون تشکیلاتی حتی نسبت به ساده ترین امور صنفی منجر می گردید. در این نشست ها بر اساس اظهارات جداشدگان تمام افراد مکلف بودند به اصطلاح درون تشکیلاتی بالا بیاورند. سوای این نشست ها، ظرف دیگری که مقوله پروسه خوانی در مجاهدین را نمایندگی می کرد، نوشتن نامه های ایدئولوژیک خطاب به مسعود رجوی بود. محور اصلی و وجه اشتراک تمام این نامه ها طلب استغفار و بخشش از رجوی به عنوان رهبری عقیدتی و ایدئولوژِیک و در ادامه اظهار عبودیت و بندگی تمام و کمال از وی را تشکیل می دهد. در کنار این دو مشخصه تاکید و تصریح نامه نگاران بر جاهل بودن خود و عدم درک رهبری و آلوده بودن نویسندگان به انواع مظاهر شرک از سایر نمودهای این نامه ها است. هادی شمس حائری از اعضای جداشده سازمان در ارتباط با دامنه تاثیرات پروسه خوانی و نتایج حاصله در مناسبات سازمان می نویسد:
"در محاکمات این دادگاه ها علاوه بر آنکه متهم وکیل مدافع نداشت، فضایی می ساختند که کسی جرئت دفاع کردن از خود را هم نداشت و اکثراً سرهایشان را پایین می انداختند و بقیه به آنها تف می کردند اما مسئله مهم تر و قابل تأمل این است که عنصر فالانژیست و خصوصیات فرقه ای آنان چنان در این سال ها در سازمان رشد کرده بود که خواهر، داوطلب کشتن خواهر می گردید." (2)
جالب اینکه این پروسه خوانی به نوعی با فلسفه انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین توجیه می شود. افراد متمرد و مسکوت در قبال این بازنگری و لاجرم تسلیم پذیری باید هزینه و تاوان آن را می پرداختند. نقل پی آمدهای آن از سوی یک عضو رده بالای سازمان در نوع خود جالب و قابل تعمق است. در این رابطه می خوانیم:
"اعضای رده بالا که قادر نبودند انقلاب کنند، اجازه نداشتند سازمان را ترک گویند. اما در عین حال تا زمانی که در بین ما زندگی می کردند، سپردن هر کاری حتی کارهای بی ارزش داخل آشپزخانه به آنها ممنوع بود." (3)
همین عضو جداشده درباره فرجام بعضی از این ناراضیان و متمردین می نویسد:
"در واکنش به این شرایط یکی از فرماندهان ارتش خود را با تیغ ژیلت کشت و یک همکار ما در نیویورک خود را حلق آویز کرد. خودکشی غالبا تنها پاسخ بود." (4)
این ها در واقع بخشی از دستاوردها و کارکرد پروسه خوانی با هدف شناسایی عناصر مسئله دار و ناراضی در مناسبات مجاهدین در مقاطع اولیه وقوع انقلاب ایدئولوژیک است. این نتایج باعث می شود که اهرم پروسه خوانی برای همیشه در مناسبات مجاهدین جاری و ساری شود. در مراحل بعدی انقلاب ایدئولوژیک و به خصوص از مقطع شکست عملیات فروغ جاویدان این اهرم در اشکال مختلف بر روی اعضای سازمان اعمال می شود. مسعود بنی صدر به نقل از محسن رضایی شاکله انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را بر اصل پروسه خوانی متمرکز و درباره نقش و اهمیت آن می گوید:
"شما نبایستی هیچ چیزی را از او (رجوی) مخفی نگه دارید. هیچ حائلی نبایستی شما را از او جدا سازد. او بایستی تنها نزدیکترین کس به شما باشد. برای رسیدن به این رابطه نزدیک شما بایستی سخت بکوشید و از باز گفتن تمام تناقضات و رازها و اسرارتان آغاز کنید. به خصوص آنها که مربوط به مسعود و درباره اوست." (5)
منابع
1- کتاب خاطرات یک شورشی ایرانی. نوشته مسعود بنی صدر. متن فارسی. انتشارات خارج کشور. ص 248.
2- کتاب مرداب. نوشته هادی شمس حائری. انتشارات خارج کشور.
3- کتاب خاطرات یک شورشی ایرانی. نوشته مسعود بنی صدر. متن فارسی. انتشارات خارج کشور. ص 361.
4- همان.
5- همان. ص 241. سایت مجاهدین دبلیو.اس