* طی صحبتهایی که با دوستان دیگر داشتم بلافاصله بعد از آوردن اسامی کشورهای ترکیه و پاکستان و سایر کشورهای هم مرز صحبت از قاچاقچی و همکاری سازمان با آنان میشود در صورتیکه در موضعگیری و تبلیغات سازمان با عناوین پیک و رزمندگان مجاهد خلق نامبرده می شود. چه ارتباطاتی بین این دو بوده و سازمان چگونه از آنها استفاده میکرد؟
– علی رغم ادعاهای آنان بیشتر امورات اداری سازمان در این کشورها با رشوه دادن به مامورین و عوامل اطلاعاتی و امنیتی آنان انجام می گرفت آنان با دادن پولهای کلان به قاچاقچی ها حتی بعضا پاسپورت و مدارک شناسایی و…. جعل می کردند.
آنان در غالب فرودگاهها مامورین امنیتی را خریده و مشکلات خود را حل میکردند غالب پیک های آنان از قاچاقچی های ترک و کرد و بلوچ پاکستان بودند که از آنها بعنوان پیک سازمان و رزمندگان نام میبرد از آنان برای حمل نفرات و تسلیحات و… استفاده می کردند.
اصلا سازمان بدون قاچاقچی و رشوه دادن نمی تواند در این کشورها حرکتی داشته باشد.همانطوری که توضیح دادم این اواخر با شگردهای جدید از آنان برای جذب و اسیر کردن نفرات هم استفاده کرده است که در قسمت قبلی به آن پرداختم.
* آقای شبانی کی از ترکیه به عراق رفتید؟
– من 15 فروردین سال 67 از ترکیه به عراق منتقل شدم که مستقیما به یگان توپخانه که فرمانده آن" محسن سیاهکلا" (صمد) بود فرستاده شدم که بعد از یک دوره آموزش توپخانه تا پایان عملیات چلچراغ در همانجا بودم.
این را اضافه کنم که در عملیات فروغ هم در توپخانه بودم.
* سازمان در عملیات چلچراغ تبلیغات زیادی روی آتشباری و توپخانه خود داشت آیا این همه توپ ها از آن سازمان بود یا یگانهای عراقی نیز شرکت داشتند؟
– کلا توپهای 130 میلی متری سازمان 4 قبضه بود که دست مردها و 4 قبضه توپ 122 میلی متری هویتزر توسط زنها اداره می شد.
ولی بقیه یگانهای توپخانه که منطقه را آتشباری می کردند آتشبارهای عراقی بودند که همگی غروب قبل از عملیات، در منطقه مستقرشدند.یگانهای زیادی از کاتیوشا نیز در اطراف نخلستان زرباطیه (شهر مرزی عراق مقابل شهر مهران) منطقه را گلوله باران می کردند آنچه که بعدا توسط سازمان تبلیغ شد این بود که همه این ادوات را، از آن سازمان معرفی کرد ولی خودم شاهد و ناظر استقرار واحدهای آتشباری کاتیوشا و تانک عراقی در منطقه عمومی زرباطیه و… بودم که شدیدا از نیم ساعت قبل از عملیات بمدت حدود 15 ساعت منطقه را آتشباری می کردند.
جالب اینکه سازمان در تبلیغات خود بکارگیری کاتیوشا روسی را توسط عناصر سازمان خبر داد در صورتی که تا آن مقطع اصلا کسی در یگانهای آتشباری آموزش آنرا نگرفته بود و تازه تعداد نفرات ما آنقدر نبود که بتوانند تمامی این واحدهای آتشباری را تحت پوشش قرار دهند.
در ضمن این از شگردهای همیشگی مسعود رجوی است که از گوبلز به ارث برده که باید دروغ بگوید و هر چه دروغ بزرگتر باشد، باورش بیشتر است.
در ضمن این را اضافه کنم در نشستی که توسط ابراهیم ذاکری اداره می شد عنوان کرد که سازمان 800 قبضه توپ و کاتیوشا در عملیات مهران بکار گرفت ک همه مربوط به سازمان بوده است البته تعداد را درست گفته بود ولی قسمت دوم آن دروغ محض بود و او نیز مانند بقیه فرماندهان ازسلف خود به ارث برده بود که باید با عوام فریبی کار خود را پیش ببرد.
ولی از این که این تعداد سلاح سنگین عراقی برای پشتیبانی نیروهای پیاده سازمان از طرف ارباب ارسال شده است درست است. عراقیها از تاریکی شب استفاده کرده و توپخانه و کاتیوشای زیادی را در منطقه عمومی جبهه زرباطیه و اطراف مستقر کردند در این عملیات آنها (نیروهای عراقی) حتی از توپخانه سنگین و دور زن که قبل از شهر" بدره " مستقر بود شلیک می کردند.
برای آتشباری فرماندهی نیروهای سازمان در هماهنگی با عراقیها در مرکز فرماندهی آنها مستقر بود بنا به گفته مسئولین وقت سازمان آنها می توانستند حتی نیروها و فرماند هی اطراف صالح آباد را با توپ بزنند.
ما برای آماده سازی یگان توپخانه و استقرار آن که جمعا 8 قبضه بود بمدت یک ماه قبل از عملیات در منطقه زرباطیه کار کردیم روزها در سنگرهای عراقی استراحت می کردیم و شبها از تاریکی هوا استفاده کرده سنگرها و محلهای توپها را درست می کردیم تمامی مهمات هم توسط آیفاهای عراقی آورده میشد و ما تحویل می گرفتیم.
بعد از عملیات هم سه روز در آنجا مستقر بودیم تا این که به قرارگاه برگشتیم.این نکته را اضافه کنم که در همان ساعت شروع عملیات یک قبضه توپ ما از کار افتاد و دیگر شلیک نکرد و عملا با هفت قبضه توپ کار را شروع کردیم که اصلا با این آتشباری که گفته می شود جور در نمی آید.
* با استناد به گفته های شما که بخش وسیعی از یگانهای آتشباری عراقی بودند و زبان آنان عربی است و برای شما ها قابل فهم نبود، چطور در این عملیات آتشباری مشترک انجام گرفت؟
-: علیرغم دروغهای سازمان، عملیات چلچراغ برای اولین بار بصورت کاملا مشترک و هماهنگ با عراقیها انجام گرفت که بخش وسیعی از ادوات جنگی آنها عراقی بود. این عملیات در یک ستاد مشترک در منطقه عمومی حد فاصل بین شهر بدره و شهر کوت فرماندهی میشد که ظاهرا رجوی نیز در آنجا مستقر بود. به همین دلیل تمامی هماهنگی های لازم در رابطه با عملیات و بویژه یگانهای توپخانه و هدایت آتش توسط مترجمین انجام می گرفت.
در روز عملیات افسران هدایت آتش توپخانه عراقی و سازمان به همراه یک مترجم در یک سنگر کار می کردند تا آخرین گلوله را به همین صورت شلیک کردند یگانهای توپخانه نیز جهت احتمال پاتک تا چند روز بعد از عملیات هم مثل ما در منطقه بودند. ادامه دارد
انجمن نجات – دفتر مازندران – شهریور 1387