آرش رضایی: یعقوب جزء افراد تشکیلاتی با سابقه بود و همانطور که شما قادر جان شاهد بودی صرفا به خاطر درخواست خروج او از قرارگاه اشرف و مناسبات مجاهدین، تحت فشار مسئولین قرارگاه اشرف اقدام به خودکشی کرد، سردمداران مجاهدین که فریبکارانه و به دروغ شعار دفاع از حقوق بشر و مبارزه برای حق آزادی انتخاب انسانها در مواجه شدن با نمایندگان رسانه های گروهی غرب و یا سیاستمداران اروپایی و امریکایی می دهند بایستی به علل خودکشی افراد در فرقه ی رجوی پاسخ دهند. متاسفانه واقعیت این است رهبران مجاهدین در بسیاری از موارد از جمله در رابطه با یعقوب از شیوه های فاشیستی و شکنجه های روانی و فیزیکی سیستماتیک استفاده کردند و به جای درک موقعیت و جایگاه انسانی یعقوب و احترام به حق انتخاب او و چگونه زیستن اش، شرایط و موقعیتی برای یعقوب پدید آوردند تا او را وادار کنند برای رهایی از این همه فشار طاقت فرسا خودکشی کند در حالی که یعقوب سالها برای مجاهدین از سرمایه وجودی خود هزینه کرده بود و فکر کنم رده تشکیلاتی اش MOمیزد
قادر رحمانی: بله این اواخر FAمیشد.
آرش رضایی: خوب سعید جان شما لطفا تحلیل خودت را از نشست های موسوم به عملیات جاری که روزانه ترتیب داده می شد و شرکت در آن اجباری بود، برای ما شرح بده. دوست دارم واکاوی و بررسی همه جانبه ای در این مورد خاص، تلخ و گزنده داشته باشیم.
سعید باقری دربندی: خواهش می کنم، شروع نشست های عملیات جاری که بچه ها در موردش توضیح مبسوطی طی این میزگرد دادند به سال هفتاد و چهار بر می گردد. مسعود در سال هفتاد و چهار شمسی در نشست هایی به نام حوض به همه ی افراد موضوع اجباری بودن نشست های عملیات جاری را طرح کرد. بعد از همه ی افراد تعهد گرفت در عملیات جاری شرکت کنند و گفت کسی نباید به هیچ عنوان بهانه ای برای شرکت نکردن در نشست طرح کند. یعنی شرکت در نشست جزو الزاماتی بود که هر کسی می خواست در مناسبات سازمان بماند باید رعایت می کرد و باید عملیات جاری را می پذیرفت. یعنی از نظر مسعود جمع پذیری را. حالا جمع پذیری و عملیات جاری را اگر بخواهیم خوب معنا کتیم می توان گفت فردیت افراد فدای سازمان می شد. این موضوع فکر میکنم عاملی شد تا همانطور که دوستانم در اینجا گفتند مسئولین سازمان بتوانند به اصطلاح ذهن بچه ها را بخوانند و بر ذهن آنها حتی کنترل شدید داشته باشند. برای مثال مسئولین سازمان می خواستند بر افکار و تمایلات درونی افراد اشراف داشته باشند تا بفهمند افراد در چه سطحی هستند یا مثلا چقدر با خطوط سازمان تقابل دارند و اینکه مواضع سازمان را قبول دارند یا نه؟ از طرف دیگر نشست های عملیات جاری عاملی شد برای تهدید و سرکوب نیروهای مستقر در عراق تا در صورتی که کسی به خط و خطوط رهبری سازمان و یا به مناسبات درونی آن اعتراض داشته باشد در نشست عملیات جاری زیر تیغ برود. یعنی افرادی که در عملیات جاری شرکت داشتند سریع می ریختند سر فرد معترض و منتقد رهبری سازمان تا او را وادار کند که از اعتراض و انتقاد چشم پوشی کند. در واقع نشست عملیات جاری هم عامل سرکوب بود، هم عامل تهدید افراد و کادرهای سازمان بود. بعضاً من شاهد بودم که حتی در نشست های عملیات جاری کتک کاری هم می کردند یعنی افرادی که به نوعی قصد اعتراض به عملکرد سازمان و رهبری آن را داشتند و یا به مناسبات سازمان انتقاد داشتند، مورد فحاشی و ضرب و شتم در جمع قرار می گرفتند. فحش های خیلی رکیکی نثار افراد منتقد می شد معذرت می خواهم از کلماتی چون بی شرف و بی ناموس گرفته تا خیلی فحش های شرم آور به منتقدین و معترضین سازمان و رهبری عقیدتی، میدادند.
آرش رضایی: معمول بود که در چنین نشست هایی حتی به صورت افراد تف هم می انداختند ‼
سعید باقری دربندی: بله، این رفتار معمول و همیشگی بود و از شاهکارهای جناب مسعود رهبر سازمانی بود که ادعا داشت برای حقوق بشر مبارزه می کند! واقعا که شرم آور بود. یادم میاد در یکی از این نشست ها فرماندهان یکی از افراد منتقد را در نشست، به کنار دیوار هل دادند و همه ی افراد حاضر در نشست را وادار کردند تا به صورت او تف کنند. صحته ی بسیار دردناکی بود.
آرش رضایی: سعید فردی که اشاره کردید از افراد قرارگاه شما بود؟
مهران کریم دادی: آرش جان، فرد مورد اشاره سعید از هم محفلی های من بود.
سعید باقری دربندی: بعدا ایشان مثل خیلی ها از قرارگاه اشرف خارج شد و به کمپ امریکائیها رفت. البته دو نفر بودند که من یادم است خیلی آنها را آزار دادند فتح الله فتحی و جمال امیری. جمال هم مثل اینکه بعدا به ایران بازگشت. البته تعداد زیادی بودند که به این شکل آنها را اذیت کردند.
آرش رضایی: چنین رفتارهای آزار دهنده در واقع نهایت ستمی بود که بر افراد منتقد و معترض از سوی رهبران بیمار مجاهدین اعمال می شد و در حقیقت اوج فشار ذهنی و روانی بود که به تعبیر قادر می توان متصور شد.
سعید باقری دربندی: بله. چنین رفتارهای زشت و غیر انسانی باعث می شد که افرادی مثل من و تعداد زیادی که در نشست عملیات جاری شرکت داشتیم رفته رفته نسبت به سازمان مسئله دار می شدیم. من در آن مواقع سوژه نبودم ولی نسبت به این رفتارهای زشت دافعه داشتم یعنی به لحاظ روحی آن قدر تحت فشار بودم که حتی در آن شرایط، واقعیتش نمی خواستم زنده بمانم و چنین شرایط تلخی را ببینم که دوستان مرا این چنین تحقیر کنند. دوست داشتم در آن وضعیت که بچه ها را در آن شرایط تحقیر آمیز قرار می دادند بمبی منفجر بشود و این سقف فرو بریزد ولی این صحنه ها و ماجراهایی که در نشست عملیات جاری اتفاق می افتد را هرگز نبینم. این احساس من در آن وضعیت بود.
آرش رضایی: ببینید سعید به نکته مهمی اشاره کرد، به تحقیر انسانها در مناسبات مجاهدین. آن هم به بدترین شکل ممکن. یعنی افراد را وادار می کردند به همرزمان و دوستان صمیمی خود صرفا به خاطر اعتراض و یا انتقادی که به مناسبات فاشیستی و عملکرد مسئولین قرارگاه اشرف داشتند، دشنام دهند و یا به صورتشان در جمع افراد در نشست های عمومی تف کنند. بدترین و تحقیر آمیزترین رفتاری که می توان متصور شد تا فرد معترض و منتقد مناسبات فاشیستی مجاهدین را به نقطه ای برساند که فرد به لحاظ ذهنی و روانی دچار روان پریشی شود و در نهایت خودکشی کند. موضوعی که در این رابطه دوست دارم به آن اشاره کنم اینکه تف کردن و یا دشنام دادن و شکنجه های روانی و فیزیکی افراد در درون تشکیلات مجاهدین و قرارگاه اشرف هیچ توجیهی از منظر تفکر دینی و پارادایم فکری انسان مدرن ندارد. ببینید ما همه مسلمان هستیم به کلام الهی باور و ایمان داریم و به اخلاق دینی در رابطه هامون. و می دانیم که رفتارهای غیر اخلاقی در برابر حتی دشمنانمان قابل توجیه از منظر تفکر دینی نیست پس با چه منطقی می توان همفکران و همرزمان خویش را صرفا به خاطر بیان آزادانه افکار و تمایلات درونی مورد هتاکی و فشارهای غیر اخلاقی و غیر انسانی قرار داد‼ کاری که مسعود رجوی و سایر رهبران مجاهدین با نیروهای خودشان در قرارگاه اشرف و سایر پایگاههای مجاهدین در عراق می کردند. مثال میزنم وقتی امام موسی کاظم می فرماید: خدا رحمت کند بر کسی که عیب هایم را به من بگوید در واقع به من مسلمان می خواهد الگوی رفتاری بدهد که ما مسلمانان حامل تفکر قرآنی هستیم و جهانبینی توحیدی داریم پس ایمان دینی ما و جهان بینی توحیدی ما و الزامات منظقی آن در دنیای عینیت و رابطه های انسانی ما ایجاب می کند ما مسلمانها به لحاظ اخلاقی، به لحاظ رفتاری و عملکردهای فردی و اجتماعی حتی با دشمنان خودمان رفتاری انسانی و مبتنی بر اخلاق دینی داشته باشیم و با توجه به این باور و اعتقاد نمیتوان متصور شد با دوستان و همفکران خویش بدترین رفتارهای تحقیر آمیز را داشته باشیم. غیر منطقی و قابل توجیه نیست. در حالی که در درون مناسبات مجاهدین مسعود و دارودسته تروریست آن با نیروها و کادرهای خودشان صرفا به خاطر اینکه در نقطه ای خاص مسئله دار شده بودند و یا متناقض می شدند بدترین و غیر انسانی ترین رفتارها را داشتند. در این موقعیت و حالت تحقیر آمیز، هر کسی نیز جای سعید قرار داشت متناقض و ناراحت می شد. این طبیعی ست که فرد تشکیلاتی در مواجهه با چنین رفتارهای زشتی که در نشست های عملیات جاری روی میداد دچار تناقض شود چرا که رفتار زشت رهبران مجاهدین و مناسباتی که در درون قرارگاه اشرف پایه ریزی کردند با مبانی دینی و ارزش های دموکراتیک دنیای مدرن همخوانی ندارد، با کرامت و شان انسانی سازگار نیست. پرسش این است کسی که به هر دلیلی از مجاهدین و رهبری عقیدتی آن بریده و در نقطه تقابل سازمان قرار گرفته چرا باید به صورت او تف کرد؟‼ این رفتاری ست غیر انسانی و مغایرت آشکاری با آموزه های دینی ما مسلمانها دارد.
ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
تنظیم از آرش رضایی
میزگرد کنکاش و بررسی نقض حقوق بشر در مناسبات درونی فرقه رجوی – قسمت هفدهم