پیام رجوی به شورای رهبری: حتی اگر شماها روزی 2 بریده داشته باشید، خیلی ارجح است که در سال یک فراری داشته باشید
بنیاد خانواده سحر: با سلام و درود به همه ایرانیان عزیزی که در سراسر دنیا زندگی می کنند و همچنین به خانم سلطانی که در گفتگوی امروز حاضر شدند.
خانم سلطانی بحث مناسبات درونی سازمان مجاهدین خلق را ادامه می دهیم با این صورت مسئله که کنترل درون تشکیلاتی و مناسبات در سازمان تحت چه عنوان هائی و با چه روش هائی اعمال می شود؟
خانم بتول سلطانی: من هم به شما و هموطنان عزیز سلام و درود می فرستم.
من فکر می کنم اگر کسی داخل این سازمان نبوده باشد خیلی مشکل است که وقتی بحث کنترل تشکیلاتی می شود، بفهمد ابعاد این موضوع چیست و افراد را چطوری داخل این سازمان کنترل می کردند. اما بعضی جنبه هایش را که من خودم در سازمان، در واقع مروج اش بودم و از نفرات کنترل کننده اش بودم را اشاره می کنم. من به صورت محوری اینها را مطرح می کنم. یکی بیان تناقضات، یکی صفر صفر کردن افراد، انتقاد از خود و انتقاد از دیگران، عملیات جاری، لحظات خارج از سازمان، تردد دونفره، کار تیمی، تماس دونفره با خانواده، ملاقات دو نفره با خانواده، ضابطه کار دو نفره در کار با اینترنت، زمان بندی در کار، نداشتن حتی دقایقی وقت آزاد، خواب مینیمم، کار جسمی، مقدس کردن شورای رهبری و کنترل آنها، و عناصر با نفوذ و قدرتمندی که توی آقایان دارند به نام میخ های سازمان.
محور اول که بیان تناقضات است در واقع فرد تشویق و ترغیب می شود که بیاید و تناقضات خودش را بدهد. منظور از تناقضات چیست؟ اینها در مرحله ورود هر فردی به سازمان یا به مرور زمان به فرد تلقین می کنند که شاخص هر دوره چیست. فرض کنید تلقین می کنند شاخص این است که هر فردی همسر خودش را طلاق بدهد. خوب این فردی که وارد مناسبات سازمان می شود، هنرش این است که بیاید لحظاتی که در تعارض با این پدیده ارزشی در سازمان هست را بیان کند. فرض می گویند؛ در سازمان ارزش این است که از زن فاصله بگیرید. خوب اگر در فرد یک تعارضی با این ارزش بوجود آمد مثلا لحظه ای بوجود آمد که از یک فیلمی که دیده خوشش آمد یا مثلا در یک تجمعی که خانم های عراقی آمده اند در سازمان این خانمی را دیده، که یاد همسرش افتاده یا یک آقایی را دیده که یاد شوهرش افتاده، پس فردی مورد تشویق است و فردی را دوست دارند که بیاید همین ها را صریح بنویسد و به مناسبات بدهد.
حالا این فرد که باید تناقض اش را بدهد در عین حال برایش تعریف می کنند که بیان تناقضات مجاز است حتی به قیمت اینکه من هر بلایی سرم بیاید در اینجا می گویند به هر قیمت. حالا چرا باب به هر قیمت را برای این فرد باز می کنند؟ به خاطر اینکه این فرد باید آمادگی اش را داشته باشد که وقتی یک تناقضی را که با اصول و ارزش های زندگی اش در تضاد و تعارض است می گوید، باید آمادگی این را داشته باشد، که بقیه به او بد و بیراه بگویند و در جمع مورد سوال و جواب قرار بگیرد. که روی این موضوع توی سازمان خیلی انرژی گذاشته می شود. مثلا؛ وجه مثبت این بحث هم هست. مثلا می گویند؛ سرلوحه مکتب ما فدا و صداقت است که به معنی این است که تو اینقدر صادق باشی که بیایی لحظات خلاف ارزش ات را از نظر سازمان بگویی. ولو اینکه هر بلایی سرت بیاید یا در اصطلاح تشکیلاتی اش اینکه فدیه اش هر چه باشد می پردازی. اینها را بدهی اما با سازمان صادق باشی.
بنیاد خانواده سحر: به چه علت افراد را در سازمان به این کارها وادار می کنند؟
خانم بتول سلطانی: به خاطر این است که افراد در تمام لحظات روزانه شان تحت کنترل باشند. اینکه مجاهد ماندن برای آنها یک اصل و ارزش است. حالا مثلا اگر فردی لحظه داشته که مثلا ای کاش من در جامعه بودم و برای خودم زن و زندگی داشتم یا اینکه کاش من در جامعه بودم و برای خودم خانه ای داشتم. فردی که خودش را در جامعه می بیند و یا لحظه دارد نسبت به اینکه کاش من در جامعه بودم به طور طبیعی وقتی می آید این تناقض را می گوید، مسئولین را هوشیار می کند به اینکه این فرد تهدید دارد و کنترل روی این فرد را بالا می برند. مثلا یک بحثی در سازمان هست که مسئولی که از بابت تحت مسئول اش غافل بشود و نفهمد که تحت مسئول اش بریده یا مسئله دارد و آن فرد فرار کند آن مسئول خلع رده می شود. یعنی بدترین و بیشترین توبیخ ها و برخوردها و دعواها و جنجال ها سر مسئولی است که نفهمد تحت مسئول اش مشکل دارد حتی رجوی در یکی از پیام های اش خطاب به شورای رهبری گفته بود، حتی اگر شماها روزی دو بریده داشته باشید این خیلی ارجح بر این است که در سال یک فراری داشته باشید.
یعنی ببینید که موضوع چقدر مهم است، حالا چه فرق است بین فراری و نفری که آمده و گفته من می خواهم از سازمان جدا شده و بروم. بین این دو تا یک تفاوتی هست. کسی که فرار می کند یعنی به جایی رسیده که تناقضات اش را تا آنجا حمل کرده که با همان تناقضات مناسبات را ترک می کند این فرد قیمت سیاسی کلانی را از سازمان می گیرند. دوم اینکه به اصطلاح سازمان این فرد آینده سوزی نشده و مورد استفاده دشمنان سازمان قرار می گیرد. به خاطر این دو پارامتر خیلی برای رهبری و سازمان مهم است که اگر فرد می خواهد جدا بشود، بیاید بگوید. و این را از روی بیان تناقضات فرد می فهمند. حالا فردی که می آید و می گوید من می خواهم جدا بشوم، سازمان روی او متمرکز می شود. اولاً آن قدر با این فرد برخورد می کنند و تحت کنترل قرار می گیرد و مغزشویی و اذیت و آزار می شود که ممکن است خودش بیاید و اعتراف کند پشیمان شده و نمی خواهد از مناسبات جدا بشود. اگر این فرد خانم باشد که او را می رسانند به نقطه ای که بیاید و بگوید غلط کردم. اگر از آقایان هم باشد، النهایه دیدند که جواب نمی دهد و فایده ای ندارد یک مرحله ای دارند می گویند مرحله آینده سوزی.
بنیاد خانواده سحر: آینده سوزی به چه معنا است؟!
خانم بتول سلطانی: آینده سوزی به این معنی است که از این فرد تعهدات و امضاهایی می گیرند که به نوعی آینده این فرد را می سوزاند. مثلا من یادم هست یکی از خانم ها را که نمی خواهم اسمش را ببرم، از او مصاحبه ای گرفته بودند که ببینید من آلان در صحت و سلامتی کامل هستم و دارم این حرف ها را می زنم و سازمان حتی به من کمک کرده و در این شرایط که او این حرف ها را می زند، او را تحت بیشترین فشارها قرار داده بودند اولاً به او گفته بودند. تو می خواهی بروی و با رژِیم همکاری کنی، می خواهی بروی پاسدار بشوی، خونخوار بشوی، شکنجه گر بشوی. او گفته بود: نه. گفته بودند؛ اگر نمی خواهی این کارها را بکنی دوست داری، کاری بکنی که دیگر مورد استفاده قرار نگیری. او گفته بود: باشد. گفته بودند؛ پس تو بیا یک مصاحبه بکن. سازمان که دیده ای که چقدر به تو کمک کرده، این هم گفته: بله، سازمان خیلی به من کمک کرده. گفته؛ پس حالا که سازمان به تو خیلی کمک کرده تو بیا بگو سازمان به من کمک کرده، بعد فرستادن او را به بیرون سازمان مشروط کرده بودند که بیاید این مصاحبه را انجام بدهد و گفته بودند اگر این مصاحبه را انجام ندهی، ما تحت هیچ شرایطی تو را بیرون نمی فرستیم.
بعد مصاحبه را به او دیکته کرده بودند، که تو باید چی بگویی. که من در صحت و سلامتی کامل هستم و سازمان به من خیلی کمک کرده سازمان در اوج خاستگاه های من و برای رهایی مردم اش می جنگد و چقدر سازمان خوب است و به به و چه چه، حالا اگر دیدید که من یک روزی بر علیه سازمان حرف زدم ایهاالناس بدانید که به خاطر فشارهای دولت ایران من مجبور شده ام این حرف ها را بزنم. حالا ببینید مضحک تر از این می شود که پیشاپیش از کسی چنین مصاحبه ای بگیرند. یعنی تا این حد آینده نگری می کرد و می آمد از افراد تعهد می گرفت که در بیرون از مناسبات بر علیه سازمان حرفی نزنند. یعنی بحث بر سر این نیست که فرد می خواهد چکاری بکند، فقط بحث سر این است که بر خلاف سازمان حرفی می زند یا نمی زند. یعنی فقط این است که تعیین کننده است یا سکوت می کند یا نه. یعنی اینها می خواهند کسی که می آید، بیرون سکوت کند و بمیرد و هر بلایی سرش می آید، نکند یک مرتبه حرفی بزند که مثلا یک ذره بر علیه سازمان باشد. این از بحث تناقضات که باز کردم.