قادر رحمانی: در رابطه با مسئله انتخاب شورای رهبری که همه شان خانم بودند ابتدا رهبران سازمان سعی کردند به شکل های مختلف توان مدیریت و رهبری آنها را به رخ مردان بکشند تا وقتی مسعود فیل را هوا کرد کسی دچار تناقض نشود که آقا این همه مرد با سابقه تشکیلاتی زیاد در سازمان هست و از زنهای شورای رهبری از همه نظر برتر و به اصطلاح سر بودند پس این چه قصه ای است حتی یک مرد را برای شورای رهبری انتخاب نکردید؟‼ مسعود برای مقدمه چینی و از بین بردن اعتراض ها در این رابطه نقشه جالبی ریخت. در نشست ها سر همین موضوع رهبری زنها از بچه ها گزارش میخواستند در بین خانم های قرارگاه اشرف نیز این کار را کردند یعنی گزارش نویسی شروع شد. مثلا تا مدتی از فرمانده تیم گرفته تا فرمانده دسته ها و گروهان ها بحث این بود که آقا هر کی صلاحیت دارد باید گزارش بنویسد حتی در حین کار. در این ایام نشست های حوض هم شروع شد. مسعود گفت: از این بعد صلاحیت هم برای او مهم نیست.
سعید باقری دربندی: بله، آنها سابقه تشکیلاتی افراد را میخواستند در انتخاب شورای رهبری نادیده بگیرند.
قادر رحمانی: در توضیحاتی که مسعود در توجیه ضرورت نداشتن سابقه تشکیلاتی برای انتخاب اعضای شورای رهبری که همه آنها زن بودند، داد اغلب ما مردان دچار تناقض شدیم. ببینید خیلی ساده به موضوع نگاه می کنم، فرض کنید من آدم خیلی ساده ای هستم، سواد و دانش سیاسی ندارم به اصطلاح هیچی هم نیستم و نمی توانم به قول معروف یونجه دو تا حیوان را تقسیم کنم. به فرماندهی مثلا ده نفر انتخاب می شوم حالا چرا رهبران سازمان این کار احمقانه را کردند؟ علت این بود که اغلب افراد به خصوص مردها معمولا وقتی احساس می کردند در درون مناسبات سازمان، انتخاب ها و انتصاب ها و یا دادن رده تشکیلاتی بر اساس لیاقت ها نبود و یا سابقه کار تشکیلاتی و اجرایی، به سازمان اعتراض می کردند و به رهبران سازمان در برابر رفتار تبعیض آمیزی که داشتند، می گفتند: ما که سابقه طولانی کار تشکیلاتی و توان اداره کارها را داریم چرا رده تشکیلاتی به ما نمی دهید؟ خوب سازمان با سوابق افراد کار نداشت و اصلا برای سازمان این معیار مهم نبود. اگر کادرهای با سابقه نیز به نوعی کاملا مطیع سازمان نبودند و یا تناقضاتی در آنها مشاهده می شد، حتی اندازه یک سر سوزن نیز برای سازمان ارزش نداشتند و اعتماد سازمان از آنها سلب می شد در نتیجه این تیپ افراد را با ندادن رده تشکیلاتی تحقیر می کردند نتیجه این بود ریزش ها در سازمان اتفاق می افتاد، ریزش افراد که شروع می شد رهبران سازمان مجبور می شدند برای اینکه مانع جدایی آنها از سازمان گردند به آنها رده تشکیلاتی بدهند. در حالی که این افراد خیلی وقت پیش باید رده می گرفتند و مسئولیت مناسب با توانائی هایشان را عهده دار می شدند. من خیلی ها را در قرارگاه اشرف می شناسم سابقه تشکیلاتی شان خیلی زیاد است و اما بعد از مدتهای طولانی به او رده دادند و یک نفر را تحت مسئولش کردند. یادم است از خانم مرضیه پرسیدم خانم مهناز تبریزی کجاست؟ آیا عضو شورای رهبری است؟ ایشان گفت: نه تو ستاد کار می کند در حالی که ایشان شایستگی عضویت در شورای رهبری را داشت حتی به خانم هائی که مسئله دار باشند نیز امکان ارتقای تشکیلاتی در سازمان نمی دهند. ببینید به قدری رهبران سازمان پیچیده و زیرکانه برای افراد متناقض و مسئله دار برنامه ریزی می کنند تا در مراتب تشکیلاتی خرد و له شان کنند. چرا خانم مهناز تبریزی با آن همه سابقه و توانائی ارتقای تشکیلاتی ندارد؟ چون خیلی ها می دانند خانم تبریزی مسئله دار بود او به علت کار سنگین بیمار شده بود. این اواخر نیز احتمال خروجش از قرارگاه اشرف زیاد بود زیرا خانواده اش در ایران بارها به نهادهای حقوق بشری نامه نوشتند و از طریق انجمن نجات و آرش رضایی و کمیته بین المللی صلیب سرخ بشدت در تلاش هستند تا ایشان را از وضعیت بغرنجی که دارند نجات دهند و از قرارگاه اشرف او را بیرون بیاورند به همین خاطر خانم مهناز تبریزی را بناحق از عضویت در شورای رهبری محروم می کنند و وقتی می پرسی ایشان کجاست؟ متوجه می شوی که در جاهای کم اهمیت تری به کار مشغول است مثلا در ستاد کار می کند. حتی حاضر نیستند به خانم تبریزی یک نفر تحت مسئول بدهند‼ چرا؟ چون اگر یک نفر تحت مسئول به خانم تبریزی بدهند به علت اینکه تهدید خروجش از قرارگاه اشرف وجود دارد از نظر رهبران سازمان ممکن است همان یک نفر تحت مسئول خانم تبریزی نیز بر اثر تاثیراتی که گرفته است با ایشان از اشرف خارج شود. در واقع رهبران سازمان تمام سعی و تلاششان این است تا این تشکیلات و سازمان را حفظ کنند و برای آنها شخصیت و شایستگی ها و یا رعایت حقوق طبیعی افراد مهم نیست. برای رهبران سازمان دانش سیاسی یا سابقه کار تشکیلاتی یا میزان فداکاری هائی که برای سازمان طی سالهای طولانی کرده اند، ابدا مهم نیست. تنها چیزی که برای رهبران سازمان اصل لایتغیر است میزان اطاعت کورکورانه از رهبری سازمان و مطیع بودن تمام عیار افراد است در این صورت رده تشکیلاتی به افراد داده خواهد شد حتی اگر سواد سیاسی و یا درک بالا و توانائی مشخصی نداشته باشند و به اصطلاح از هیچی سر در نیاورند.
همه بحث من این است رهبری سازمان فرد مطیع می خواهد نه کسی که آگاه است و یا سواد سیاسی بالایی دارد و توان مشخص با سابقه تشکیلاتی طولانی. من به حرفی که میزنم اعتقاد و باور دارم چون بیش از هفده سال در مناسبات سازمان بودم و با پوست، گوشت و استخون این موضوع را لمس کردم. حالا در این شرایطی که برای شما توضیح دادم می توان حدس زد چرا همه ی اعضای شورای رهبری زن هستند و چرا بحث هژمونی زنان به این شکل افراطی مطرح می گردد؟ آیا برای آزادی و رهایی زنان به اصطلاح این جنگ مقدس را شروع کرده ایم؟ من با جرئت می گویم نه. موضوع رهایی و آزادی زن در سازمان مطرح نیست بلکه مسعود رجوی زیرکانه و روباه صفتانه برای جلوگیری از بحران درون سازمانی و ریزش نیروها و شورش مردها در صورت ارتقای تشکیلاتی با به میان کشیدن بحث هژمونی زنان در اوایل دهه هفتاد سعی کرد تا موقعیت و جایگاه رهبری خود و سازمان تروریستی اش را حفظ کند. این یک فریب بزرگ بود.
تنظیم از آرش رضایی