خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت پنجم

بعد که آن نفر روی حرف خودش مجدداً تکیه کرد که نفر من همین الان دو پا در یک کفش کرده که می خواهم بروم من چطور او را تا سه سال دیگر نگه دارم. رهبری یک دفعه چهره اش عوض شد. به قسمت جلوی سن آمد. [ رجوی ] آستینش را بالا برد وگفت: قرارگاه اشرف کاملاً مستقل است همان طور که نوشابه سازی، نانوایی و بیمارستان دارید. سردخانه و قبرستان هم داریم. حذف فیزیکی می کنیم

در یکی از آخرین نشست هایی که قبل از جنگ آمریکا و عراق با حضورM

  • برچسب ها

    این کلمه فقط یک تعهد نبود 29 آذر 1404
    حاضر حاضر حاضر

    این کلمه فقط یک تعهد نبود

    مدتی پیش برای انجام کاری از من سوال کردند که محمود حاضری کمک کنی تا کار را انجام دهیم نا خود آگاه گفتم حاضر حاضر حاضر! یادی کردم از نشستهای درون تشکیلات که مطمئن هستم هنوز هم با غلظت بیشتر ادامه دارد. در آخر هر نشستی هم باید تعهد میدادیم و هم کلمه حاضر را […]

    خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهارم 29 آذر 1404
    داستان مأموریت‌های از دست رفته و انسان‌های فریب‌خورده

    خاطرات رضا گوران عضو پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهارم

    رضا گوران در قسمت قبل خاطراتش از تصمیمی که با دوستانش می گیرد، می گوید: تصمیم گرفتیم نقش بازی کنیم. نقشه‌مان این بود که هر کس در اولین مأموریتی که اعزام می‌شود، دیگر برنگردد و از آن‌جا فرار کند؛ به کردستان یا هر جای دیگر. با گذر زمان همین‌طور شد. دوستان یکی‌یکی رفتند و دیگر […]

    خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و سوم 25 آذر 1404
    پرچم آمریکا در قلب اشرف

    خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و سوم

     شکست خاموش یک امپراتوری هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم که روزی برسد که جهان اطرافم چنین دگرگون شود. آنچه در هفته‌ها و ماه‌های پس از سقوط صدام رخ داد، چیزی نبود که حتی در خیالات شبانه‌ام جا داشته باشد. واژه‌ای که بتواند آن را توصیف کند، تنها یک چیز است: هرج‌ومرج. با ورود نیروهای آمریکایی به عراق، […]

    ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.