اولین جمله پیام 7 بهمن ماه مسعود رجوی به بهانه حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی اتحادیه اروپا، ابراز شعف وصف ناپذیر او از بسته شدن دست دولت عراق در اخراج مجاهدین از عراق است. استناد رجوی به این است که وقتی اتحادیه اروپا نام مجاهدین را از لیست تروریستی اش خارج کرده بنابراین اتهامات تروریستی دیگر محلی از اعراب ندارد و دولت عراق از این پس نمی تواند به عنوان تروریست از پذیرفتن مجاهدین در خاک عراق امتناع کند و دست دولت عراق برای اخراج کردن مجاهدین بسته می شود. چنانچه مشاهده می شود این جنبه از پی آمدهای تصمیم اتحادیه اروپا برای مجاهدین از سایر وجوه ادعایی مجاهدین در اولویت و اهمیت درجه اول قرار دارد. این ادعا را بگذارید کنار ادعاهای قبلی مجاهدین در این خصوص که لیست های تروریستی راه بندان اصلی مجاهدین برای سرنگونی جمهوری اسلامی هستند و مهمتر از همه اینکه مجاهدین داعیه مبارزات دمکراتیک و اجتناب و کنار گذاشتن مشی مسلحانه و قهرآمیز را دستاویز سال های اخیر خود قرار داده اند. به نظر می رسد همین اندازه تناقض گویی رجوی برای هویدا شدن دم خروس، گزافه گویی کنار گذاشتن مشی خشونت آمیزشان را کفایت می کند. به این دلیل که رجوی همیشه اصرار داشت بگوید دولت های اروپایی با سیاست مماشات خود دست مجاهدین را در غرب برای هر گونه تحرک سیاسی بسته است. اینکه باز شدن این قفل در غرب چه ارتباطی با اصرار بر ماندن در عراق و آن هم تا پای از دست دادن جان اشرف نشیان دارد، ابهام و تناقضی است که بیش از هر چیز حامیان غربی مجاهدین باید از آقای رجوی بپرسند.
رجوی در ادامه پیام اش همچنین بر سایر خاستگاه های خود از جمله عدم ممنوعیت هر گونه تحرک و جابجایی در عراق و در نهایت رفع محدودیت تردد اعضای قرارگاه اشرف به بیرون از قرارگاه و بالعکس تردد اعضای عراقی به قرارگاه اشرف پرداخته است. رجوی از سوی دیگر از این نکته هشدار دهنده نیز غفلت نکرده است که در صورت هر گونه اقدام در خصوص اعمال محدودیت ها و همچنین اصرار بر اخراج و یا جابجایی مجاهدین به بیرون از عراق با واکنش شدید آنها و تا مرز از دست دادن جان شان پیش خواهند رفت. از محتوای پیام رجوی چنین بر می آید که ظاهرا خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی اتحادیه اروپا، گیر بسیاری از مشکلات مجاهدین را چه در عراق و چه در سطح غرب حل و برطرف کرده است. اینکه چنین برداشتی تا چه اندازه بر پایه های واقعی و مستند واقع شده است باید در انتظار نشست و چنین دستاوردهای فرضی مورد نظر رجوی را در عمل مشاهده کرد. اما واقعیت این است که خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی هیچ ارتباطی با تصمیم دولت عراق مبنی بر اخراج مجاهدین ندارد. به این دلیل که در واقع یکی از اتهامات دولت عراق در خصوص اصرار بر اخراج مجاهدین، تروریستی بودن آنها است و بخوبی می دانیم که موضع عراق در قبال مجاهدین سوای آن جنبه های مورد اشاره بیشتر معطوف به سابقه و عملکرد مجاهدین در طول حکومت صدام در عراق است.
گو اینکه به فرض چنین استدلالی از سوی رجوی، از این نکته نیز نباید غافل شد که موضع اتحادیه اروپا به تنهایی نمی تواند مشروعیت ماندن و یا تبرئه تمام و کمال مجاهدین از لیست تروریستی و اتهامات ناشی از آن را صادر کند. یادمان باشد همزمان با موضع اتحادیه اروپا و اعلام خارج کردن نام مجاهدین از لیست مورد نظر وزارت امور خارجه آمریکا در یک موضع گیری ضرب العجل ضمن تاکید بر تروریست بودن مجاهدین تصریح داشت تا کنون هیچ رفتاری که دال بر تغییر موضع مجاهدین باشد، مشاهده نکرده است. علاوه بر اینها در حال حاضر رای و دیدگاه های آمریکا به این دلیل که خودش یک پای مناقشات و درگیری های داخل عراق است به نسبت اتحادیه اروپا از مشروعیت بیشتری برخوردار است. بنابراین صرف موضع اتحادیه اروپا نمی تواند آنگونه که رجوی ادعا می کند مورد بهره برداری و سوء استفاده او واقع شود. تازه این در شرایطی است که شمار قابل ملاحظه ای از کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، انگلستان، ایتالیا، چک و… علیرغم تصمیم اتحادیه اروپا کماکان بر تروریست بودن مجاهدین اذعان دارند و حتی تصمیم اتحادیه اروپا را عجولانه و بعضا قابل بازگشت می دانند. از این رو پیش دستی رجوی در خصوص تغییر رویه دولت عراق در قبال مجاهدین را می توان نوعی بازی روانی و تبلیغاتی ارزیابی کرد که از سوی رجوی کلید خورده و بالطبع رسانه های مجاهدین نیز از این پس جنگ روانی گسترده ای پیرامون آن به راه خواهند انداخت.
اشاره کردم دلایل دولت عراق مبنی بر اخراج مجاهدین تنها معطوف به اتهامات تروریستی این سازمان نیست. مقامات امنیتی و دولتی عراق بارها تاکید کرده اند مدارکی دال بر ده ها جرم و اقدام همدستانه با صدام علیه مردم عراق توسط مجاهدین خلق در دست دارند و بعلاوه اذعان می کنند در حال حاضر نیز مجاهدین همان رویه را با محمل ها و پوشش های مختلف دنبال می کنند. تعامل و ارتباط با گروه های مختلف برانداز و تروریست و نفوذ در دوایر دولتی عراق، زمینه سازی های روانی برای تشدید خشونت های فرقه ای و ده ها اتهام دیگر که در اختیار مقامات عراقی است خودبخود دلایل اصرار و تصمیم عراق را بر اخراج مجاهدین از خاک این کشور مورد تاکید قرار می دهد. به این دلایل صرف اتکای رجوی به تصمیم اتحادیه اروپا هیچ گره ای از مجاهدین باز نخواهد کرد. و کماکان دولت عراق بر اساس سایر مستندات اساسا حضور مجاهدین در عراق را مغایر با ضوابط و معیارهای پناهندگی می داند. مضاف بر اینکه وقتی کشورهای ثالث پذیرش مجاهدین را بعهده بگیرند اساسا اصرار مجاهدین بر ماندن در عراق محلی از اعراب نخواهد داشت.
حرف رجوی در حال حاضر و به استناد آخرین پیام اش این است که تحت هیچ شرایطی از عراق و قرارگاه اشرف تکان نخواهد خورد. نفس اینگونه موضع گیری و بدون لحاظ هیچ اما و اگر و شرط و شروطی که مطالبات اصلی آنها را از جمله تامین جان و حتی تشکیلات مجاهدین در هر نقطه فرضی تامین کند، فی النفسه از این حکایت می کند که مجاهدین اساسا عراق را ورای هر توجیه و دلیل محکمه پسندی در راستای اهداف استراتژیک خود جستجو و دنبال می کنند. چنانچه در همین پیام رجوی هم تاکید شده است که فلسفه حضور آنها در عراق چیزی جز سرنگون کردن جمهوری اسلامی نبوده است. در این صورت ادعاهای رجوی را قاعدتا باید جدا و مستقل از قواعد حاکم بر کنوانسیون های بین المللی و یا تامین جانی اعضای اش، بهانه هایی در این راستا دنبال کرد. فهم این مهم چندان دشوار نیست که حضور مجاهدین در عراق بنابر ادعاهایی که مستمرا تکرار می کنند اساسا هیچ ربطی به مسئله تامین جانی و حقوق پناهندگی آنها ندارد و این موضع را صرفا از دو جنبه می توان مورد ارزیابی قرار داد. یکی قرارگاه اشرف به مثابه ظرف ایدئولوژیک مجاهدین و دیگری خاک عراق به مثابه تنها امکان استراتژیکی و سوق الجیشی برای مجاهدین.
در این صورت فهم این مهم که تمامی اهرم های بین المللی از جمله مسئله پناهندگی و تامین جانی مجاهدین النهایه محمل و پوششی است تا مجاهدین در پشت آن موجودیت و امکان قرارگاه اشرف به عنوان ظرف ایدئولوژیک و خاک عراق را به مثابه ظرف استراتژیک خود تا زمان لازم حفظ و حراست کنند، کار دشواری نیست. اگر حضور مجاهدین در منطقه را از این دو منظر مورد ارزیابی قرار بدهیم به نظر می رسد شرط تامین امنیت و آرامش در عراق خوبخود منتفی و در پرده ابهام قرار خواهد گرفت. به این دلیل واضح که مجاهدین اساسا قادر به ادامه حیات در شرایط طبیعی نیستند. بخشی از چالش موجود میان مجاهدین و دولت عراق بر سر ایجاد امنیت و آرامش از سوی دولت عراق و بر هم ریختن آن از سوی مجاهدین است. اینکه مجاهدین مدام به دنبال تشدید تضادهای داخلی در عراق هستند و حتی در این راستا به طور مدام دولت عراق را در معرض تهدید به فاجعه انسانی یعنی خودسوزی های دستجمعی قرار می دهند هدفی جز مجاب کردن و مرعوب کردن دولت عراق به تن دادن استقرار مجاهدین در عراق در پی ندارد.
در شرایط طبیعی چنین به نظر می رسید که رفع محدودیت های مجاهدین ناشی از حذف تام شان از لیست تروریستی اتحادیه اروپا این امکان را برای آنها فراهم نماید تا با دست بازتر یکی از کشورهای اروپایی را برای اقامت انتخاب کنند و به نظر میرسد اگر قرار باشد مجاهدین بر اساس این اتفاق کشورهایی را در موقعیت ناگزیری دادن پناهندگی به آنها ناچار کنند، همان کشورهایی است که پذیرفته اند نام مجاهدین از لیست تروریستی شان حذف شود. اما رجوی نه تنها مطالبه ای در این خصوص از این کشورها نمی کند که دقیقا با گزکی که آن کشورها در اختیارش قرار داده اند، دولت عراق را مورد هجمه تبلیغاتی و تحت فشار خود قرار داده است. با این اوصاف درک این معنی که چرا مجاهدین اصرار به ماندن در عراق دارند کار دشواری نیست. اینکه رجوی تمام هم و غم خود را در پیام اخیرش بر حمله غیر مستقیم بر عراق گذاشته و از سایر تبعات و دستاوردهایی که به طور اجتناب ناپذیر تصمیم اتحادیه اروپا در احتیار او گذاشته چشم می پوشد و فقط بر ماندن در عراق تاکید و اصرار دارد، جز از این خاستگاهی که روی آن تعمیق کردیم، نمی تواند مورد ارزیابی قرار بگیرد.
دولت عراق باید بداند کمترین اهمال در این راستا در نهایت به تثبیت موقعیت مجاهدین در خاک این کشور به عنوان پناهندگانی که از لیست تروریستی اتحادیه اروپا هم بیرون آمده اند، عملا دستشان را برای هر گونه تعامل و دسیسه چینی در امور داخلی عراق باز خواهد گذاشت. دولت عراق برای گریز از این مهلکه ای که بعضا عامدانه آن را تعبیه کرده اند، انداختن توپ مجاهدین به خاک کشورهای و دولت هایی است که نام مجاهدین را از لیست تروریستی شان بیرون آورده اند. به این معنی که اگر این دولت ها نسبت به رفع خطرات احتمالی از مجاهدین به عنوان یک گروه تروریستی مجاب شده اند بهترین کار این است که آنها را در جوار خود جای داده و حتی در صورت تمایل به بازی کردن برگ مجاهدین در مناسبات سیاسی شان بهتر است در تیرراس مدام آنها باشند تا در نقطه ای که اساسا هیچ دلیل موجه و قانونی بر حضورشان یافت نمی شود.