اشرف: شهر، پادگان یا زندان – قسمت چهارم

گرد همایی جمعی از جدا شده گان از فرقه رجوی از استان مازندران – قسمت چهارم عبدالله افغان: کنترل نفرات در شب ها بستگی به فضای عموی و نشست های آن یگان داشت که به اصطلاح در آن شب یا شب ها در تیغ و تیغ کشی مثل نشست دیگ که افراد با تحریک مسئوولین زن توسط سایر همرزمان و فرماندهان مورد انتقاد و فشار قرار می گرفتند، بوده است یا نه.
در چنین شب هایی که احتمال داشت افراد دست به اقدامات خاصی و یا فرار بزنند کنترل نفرات بیشتر می شد.
گرد همایی جمعی از جدا شده گان از فرقه رجوی از استان مازندران دریا باری: اگر بخواهیم سیستم کنترل داخلی آنان را بررسی کنیم باید بگویم که در هر مقر که حدود صد تا صد و پنجاه نفرند، 3 تا 4 سطح نگهبانی و کنترل وجود داشت. اول: هوشیار، کسی که نفرات آسایشگاه ها را به هنگام خواب کنترل و در ساعت مختلف آمار گیری می کرده که در صورت نبودن فرد روی تخت , سریعا به مافوق گزارش می کرد.
دوم: گشت محوطه که گشت دو نفره بوده و کارشان کنترل محوطه مقر برای جلوگیری از پرسه زدن (تردد) نفرات در داخل محوطه مقر در ساعات بعد از ساعت خاموشی تا زمان بیدار باش بود تا از فرار احتمالی افراد جلوگیری شود.
سوم: دژبان مقر که در ساعات روشنایی یک نفره و بعد از تاریک شدن هوا 2 نفره بود. کار دژبانان کنترل ورود و خروج به مقر بود. در ورودی هر مقر یک راه بند وجود داشت که هر خودرو برای ورود یا خروج ناچار به توقف می شد و بعد از این که دژبان راه بند را بر می داشت امکان ورود یا خروج به خودرو داده می شد.
برای خروج از مقر افراد می بایست برگه امضا شده از طرف سطوح مشخص تشکیلاتی را دارا می بودند (به این برگه ها ویزا گفته می شد) و در برگه مورد نظر که فرم مخصوصی داشت نام فرد یا افراد مجاز به خروج نیز ذکر می شد. (لیست کسانی که حق امضای این برگه ها را داشتند به دژبانی داده می شد).
برای ورود نیز چنانچه فرد مراجعه کننده از نفرات مقر بود به او اجازه ورود داده می شد اما اگر از افراد مقر نبود می بایست ویزای ورود به مقر که امضای فرمانده قسمت خودشان را دارا می بود را به همراه می داشت.
چهارم: افسر کشیک مقر که کنترل کل حفاظت مقر به عهده او بود و با تلفن داخلی و بی سیم به قسمت حفاظت کل قرارگاه وصل بود.
تمام موارد ذکر شده در بالا فقط مربوط به یک مقر بود و بد نیست بدانید که هر مقر حداکثر ابعادش 500 متر در 500 متر بود. بنابراین چنانچه فردی به هر دلیل از مقر خود خارج می شد باز هم با سیستم های کنترل و حفاظت قرارگاه بر می خورد و نمی توانست به راحتی تردد داشته باشد. البته این کنترل ها در شب خیلی شدید می شد. ایرج صالحی: در ادامه و در تکمیل صحبت های دوستان باید گفت به جز سیستم های که گفته شد گشت ماشینی در کل قرارگاه اشرف هم وجود داشت و در هر ضلع قرارگاه چندین نگهبان مستقر بود و گشت هایی هم برای کنترل سیاج مداوم در حال گشت زدن در کنار سیاج بودند. ضمن اینکه بعد از سیاج قرارگاه نیز سه لایه نیروهای عراقی برای کنترل و حفاظت مستقر بودند. مجری: به نظر شما این همه کنترل و نگهبانی برای چه بود؟ مجید قرائتی: با توجه به این که بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، آمریکا ئی ها اشرف را تحت حفاظت خود داشتند، تهدید چندانی برای قرارگاه وجود نداشت که این چنین حفاظت و کنترلی داشتند. بدیهی است که هر مخاطبی از این همه سیستم حفاظتی با خبر شود می فهمد که این ها فقط برای جلوگیری از فرار نفرات خودشان این کار ها را می کردند. وگرنه گذاشتن هوشیار در هنگام استراحت شبانه و آمارگیری افراد در هنگام شب معنای دیگری ندارد. هادی شبانی: جالب است بدانید که قبل از سرنگونی صدام حفاظت بیرون قرارگاه اشرف علاوه بر کنترل توسط نیروهای عراقی دارای چند لایه کنترل گشت توسط سازمان بود که شامل گشت های 2 کیلومتر (در فاصله 2 کیلومتری از سیاج قرارگاه) بیرون قرارگاه، 5 کیلومتر، 10 کیلومتر و 20 کیلومتر بود که همه اینها برای جلوگیری از فرار و دستگیر کردن افرادی بود که موفق به فرار می شدند. البته با توجه به این که آنها به کلیه نفرات حتی نفرات گشت هم شک داشتند این گشت ها همیشه سه نفره بود تا افراد همدیگر را نیز کنترل کنند.
به این ترتیب که قبل از سقوط صدام، یکی از نفرات گشت های 20 کیلومتر که شدیدا مسئله دار بود با رگبار بستن بر روی 2 نفر دیگر، به سمت کردستان عراق فرار کرد. رجوی بعدا در نشستی گفته بود که انتقام آن دو نفر را از فرد فراری خواهد گرفت، حتی اگر در ایران باشد.
نوروز توکلی: چون حجم فرار نفرات در شب زیاد شده بود، کلیه نگهبانان توجیه شده بودند که بایستی حساسیت تان نسبت به درون سیاج بوده و چنانچه هر فردی را در فاصله 10 متری سیاج (از داخل قرارگاه) مشاهده کردید اقدام به دستگیری کنید. ایرج صالحی: این موضوع بعد از نشست طعمه که همه نفرات سوژه شده بودند و شدیدا زیر فشار قرار گرفتند جدی تر شده بود. مجری: همه ما در مقاطع مختلف و برای سال های متمادی در قرارگاه اشرف بودیم و کما بیش سیستم های حفاظتی و کنترل فیزیکی افراد را دیده ایم و با آن آشنایی داریم که بخش هایی از آن را بیان کردید ولی رجوی جدا از کنترل فیزیکی و سیستماتیک افراد، شیوه های دیگری را نیز اعمال می کرد که نهایتا منجر به مغزشویی و کنترل اذهان می شد. در این زمینه هم اگر مطالبی دارید بفرمائید. حسین زندی: یکی از شیوه هایی که رجوی سال ها افراد را با آن تحت کنترل داشت، اعمال موضوع «بیگاری» بود که در سازمان بعنوان «کار جمعی» مطرح می شد.
این یکی از شیوه های جدید برای کنترل اذهان بود، به این صورت که آنان با کارهای اجرایی مختلف وقت نفرات را در طول روز بطور کامل پر می کردند تا فرد فرصت فکر کردن به چیزی را نداشته باشد.
کار اجباری روزانه تحت عنوان کار جمعی و دادن مسئولیت های پوشالی و بچه گانه همچون دادن مسئولیت نگهداری از 4 درخت به فردی که 30 سال در سازمان سابقه دارد و یا دادن مسئولیت تمیز نمودن 10 متر از یک خیابان آسفالته از نمونه این موارد است. سازمان با گرفتن گزارشات مختلف از افراد برای این مسئولیت های اجرایی و برگزاری نشست های اجرایی در همین رابطه بخش دیگری از وقت شب افراد را نیز پر می کرد.
نوروز توکلی: خیلی وقت ها برای همه نفرات روشن بود که کاری که در حال انجام آن هستیم کاملا بی ثمر و سر کاری است و هر فردی نمونه های بسیار زیادی را شاهد بوده استمریم رجوی چندین بار در نشست های مختلف گفته بود « شما نباید فکر کنید چون فکرهایتان ضد انقلابی است. شما ها باید آنقدر کار کنید تا وقتی شب به آسایشگاه رفتید بی هوش شوید آنقدر خسته باشید که از خستگی بیفتید و بخوابید، این تجربه مسئولین بالاتر سازمان است ».
او وقتی در سال 76 از فرانسه به عراق بازگشت نیز در اولین نشست عمومی که برگزار کرد گفت: «با فرمانده هانتان دعوا کردم که چرا شما ها وقت در اختیار خود دارید». نوروز توکلی: خیلی وقت ها برای همه نفرات روشن بود که کاری که در حال انجام آن هستیم کاملا بی ثمر و سر کاری است و هر فردی نمونه های بسیار زیادی را شاهد بوده است. برای مثال برای پر کردن وقت مان، بارها خودروهایی را سرویس کردیم که نه تنها کارآئی نظامی نداشت بلکه حتی بدرد اوراق نمودن هم نمی خورد.
نمونه دیگر سرویس کردن خودروهای جیپی که عراقی ها تحویل سازمان داده بودند و از دور خارج بود و مدت ها کار تعدادی از نفرات سرویس و رده کردن این خودروها بود و آخرش هم نفهمیدیم که چه استفاده ای داشتند. عبدالله افغان: آنان برای بیگاری دادن دنبال سوژه می گشتند تا نوع بیگاری ها متفاوت باشد.مثلا برای آنکه یک روز یک سناتور آمریکایی بنام دایملی برای بازدید از قرارگاه بیاید کل یگان ما به مدت 15 روز سر کار بود و کار های مختلفی را تمرین می کردیم تا هنگام بازدید او همه چیز آماده باشد.
یا بیگاری هایی که برای آمدن مرضیه خواننده یا مثلا فلان خبرنگار یا فلان سرلشکر عراقی باید انجام می دادیم.
برای روز جمعه که ظاهرا روز تعطیل بود برنامه هایی در دستور کار قرار داشت که حتی از روز های عادی نیز وقت افراد پر تر بود. صبح جمعه تماما به کارهای نظافتی اختصاص داشت و باید تمام محوطه مقر و کلیه آسایشگاه ها و اتاق های کار و سرویس های بهداشتی را بطور بسیار مفصل نظافت می کردیم. برای بعدازظهر جمعه نیز بخشی از وقت مان را با نشست های مختلف اعم از سیاسی و تشکیلاتی و… پر می کردند و بخش دیگر را با برگزاری مسابقات فوتبال که اگر چه ظاهر آن برای تفریح بود اما چون برای پر کردن وقت بود، حضور کلیه افراد در آن الزامی بود و اگر کسی برای تماشای بازی نمی رفت مسئله دار محسوب می شد. البته گاها از این امر برای چک وسایل شخصی افراد نیز استفاده می کردند به این معنا که کلیه افراد را برای تماشای مسابقه می بردند و در این فاصله برخی از نفرات مورد اعتماد در مقر می ماندند و کمد افراد مشکوک و مخالف را باز کرده و وسایل درون آن را چک می کردند.
ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا