آقای افشین فلاح قره تپه ساکن استان گلستان که در سال 1378 برای کار به کشور ترکیه رفته بود توسط فردی بنام شهرام و با فریب گروه مجاهدین جذب گروه تروریستی رجوی می شود و سپس توسط یکی از اعضاء مجاهدین در آنکارا بنام علی آنکارایی به عراق و پادگان اشرف منتقل می شود که پس از سالها اسارت و بدبختی و اعتراض درون گروهی از جمع عناصر فرقه رجوی جدا و به آغوش خانواده اش بازگشته است.
آقای افشین فلاح قره تپه ساکن استان گلستان که در سال 1378 برای کار به کشور ترکیه رفته بود توسط فردی بنام شهرام و با فریب گروه مجاهدین جذب گروه تروریستی رجوی می شود و سپس توسط یکی از اعضاء مجاهدین در آنکارا بنام علی آنکارایی به عراق و پادگان اشرف منتقل می شود که پس از سالها اسارت و بدبختی و اعتراض درون گروهی از جمع عناصر فرقه رجوی جدا و به آغوش خانواده اش بازگشته است.

برچسب ها
من دیگر یکی از آنها نبودم خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و چهارم
یادداشت از علی پوراحمد به بهانه سالگرد بازگشت به کشور
حاضر حاضر حاضر این کلمه فقط یک تعهد نبود
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و چهارم
پس از پایان مهمانیهای پر زرقوبرق و طومارهای امضاشده، دیگر نه رهبر قبیلهای باقی مانده بود که دعوت شود و نه بشقابی که برای مهمانی بعدی نگه داشته باشند. حالا، مجاهدین باید به فکر درآمدی پایدارتر میافتادند و در فقدان حمایتهای مالی صدام، نگاهها به سوی نیروی کارِ درون قرارگاه چرخید: ما. کورهی چوب، بوی […]
به بهانه سالگرد بازگشت به کشور
پاییز ۱۳۸۴ بعد از ۲۱ سال دوری از وطن و خانواده به اتفاق ۱۴تن دیگر از رها یافتگان از تشکیلات سیاه رجوی با یک هواپیمای سفید رنگUN به جانب موطن خود به پرواز در آمدیم و بنا به پیشنهاد خودمان با دور گرفتن چندین باره بر فراز برج آزادی با شور و شوق و هیجانی […]
این کلمه فقط یک تعهد نبود
مدتی پیش برای انجام کاری از من سوال کردند که محمود حاضری کمک کنی تا کار را انجام دهیم نا خود آگاه گفتم حاضر حاضر حاضر! یادی کردم از نشستهای درون تشکیلات که مطمئن هستم هنوز هم با غلظت بیشتر ادامه دارد. در آخر هر نشستی هم باید تعهد میدادیم و هم کلمه حاضر را […]
