بعد از 15 روز اعتصاب غذا در قرار گاه اشرف "قرارگاه جدید عراق" رهبران فرقه هیچ تصمیمی نگرفتند , این تصمیم از طرف رهبران فرقه مثل تصمیم 77 می باشد برای اینکه نیروها را حفظ کند در سال 77 مسعود رجوی رهبر فرقه اعلام کرد سال سرنگونی است و نیروها را برای جابه جایی از اشرف با چتر سرنگونی نگه داشتند تا بتوانند با یک سری ماموریتهای مرزی هم دستگاه ایدئولوژیکی خود ساخته را بر نیروها تحمیل کند و هم نیروهایی که دیگر نمی توانستند در سازمان بمانند سرکوب کنند.
به این خاطر در سال 77 ماموریتهای مرزی شکل گرفت و طوری شد که در بعضی از شبها 4 یا 5 تیم در مرز عراق و ایران گشت می دادند چون بقیه فکر می کردند این تیم راه را برای عملیات و یا نفوذ به داخل ایران در میادین مین موجود درمرز را باز می کنند اما این طور نبود. در قسمتهایی از مرز بین نیروهای عراق و ایران که فاصله بود تیم ها میدان مین را پاکسازی می کردند ولی بی هدف، روز بعد که از آن معبر می خواستند استفاده کنند مجدداً آن را باز می کردند ورهبران فرقه در آن زمان حدود 30 نفر کشته و زخمی دادند و اساساً برای فرقه این تلفات انسانی مهم نبود مهم این بود که در یکی از روزنامه های ایران خبر یک درگیری بین سازمان و نیروهای امنیتی ایران نوشته شود.
جدا از این هم رهبران فرقه بارها اعلام کردند که شهید شدن برای سازمان سرمایه است و بدین طریق سود خودش را در خارج بین هواداران می برد که بچه ها در عراق درگیر هستند و شما باید کمک کنید وبا استفاده از احساسات نیروهای خارج از کشور برای نظارت و دریافت پول سازماندهی می کرد و این کمکهای مالی به سازمان سرازیر می شد و رهبران فرقه برای خودشان شرکت های چند منظوره در خارج درست می کردند که برای بعضی هواداران این شرکتها روشن است اما بعضی نمی دانند که سازمان چه سرمایه هایی در آن کشورها دارد. به هر حال سخن از تصمیم رهبران فرقه در عراق و ایران و شرایطی است که می خواهند بااستفاده از اعتصاب در خارج هواداران را از پاسیو در آورند و مجدداً نسبت به دریافت کمکهای مالی دست بزنند.
اما برای رهبران فرقه مهم نیست که در عراق و در کمپ اشرف جان 3400 نفر درخطر مرگ است. مریم به مرگ آنها راضی است ولی برای آزادی آنها قدمی بر نمی دارند. در داخل و بین نیروها تلاش برای ایجاد قراگاه جدید در عراق ویا کشورهای همسایه به نیروها گفته می شود.اما این سیاست فرقه گری آنهاست تا روزی که عراقی ها مهلت داده اند بتوانند با اعتصاب غذا جان نفرات را از بین ببرند و این خواسته را مریم و مسعود باید به گور ببرند چرا که اگر خانواده های همان بچه ها بدانند که فرزندشان به دستور مریم و مسعود اعتصاب غذا کرده برای آزادی آنها از داخل قرارگاه از هیچ کاری فروگذار نمی ماند. ولی افسوس یکسری جاها دست آدم خالی است که چنین کاری را برفرقه انجام دهد.
به هر حال من که 5 سال است از آنها رها شده ام کاملاً می دانم که به نفرات این اعتصاب غذا تحمیل شده است و باید به رهبران فرقه یادآور شد که از گفته رهبران اولیه خیلی دور شدید یا اینکه مسعود در نشست ها دروغ گفته و یا اینکه شما در حال حاضر و قبل هم از راه رهبران اولیه دور بودید، به گفته مسعود که زمان شاه در کمیته مشترک بنیانگذار را دستگیر کرده بودند و رهبران برای اینکه فشار به نیروها کم شود خودشان را زیر شکنجه می بردند ,اما درحال حاضر برعکس شده است ,رهبران در فرانسه یا در آغوش دیگر کشورها هستند و نیروهای پایین در مرگ تدریجی قرارگرفته اند.این است ایدئولوژی یک فرقه که امروز همه بر آن شاهد هستند.خانم رجوی چرا از خودت مایه نمی گذاری؟ چرا رهبری که هم رئیس جمهور و هم مسئول عقیدتی فرقه است اقدامی نمی کند اگر خوب است خودت اعتصاب کن ,چرا که صدای اعتصاب شما بیشتر از نیروها در عراق می باشد. چرا اسلام چپ مارکسیست را اعلام می کنی اما راه برعکس می روی ,چرا از کلمات مائو رهبر چین که تظاهرات راه انداخت استفاده می کنی اما خودت را از صف بیرون می آوری، در آن تظاهرات زن مائو کشته شد و امروز شما هم به عنوان همسر رهبر فرقه خودت را جلوی درب کمپ قرار بدهید ,صدام که به شما مثل یک استخباراتی حق داده بود و شهروند بودید, اگرسرسوزنی صداقت در گفته هایت داری برگرد عراق و جلو نفرات سینه سپر کن که تاریخ گفته های شما را با واقعیتها اثبات کند.
حرف زدن آسان است، فریب دادن راحت است اما عمل کردن خیلی سخت است. در این میدان است که شما رسالت اصلی خود را نشان می دهید, در این میدان است که انقلابی بودن را نشان می دهید. نه اینکه یکسری نیروهای پایین را درعراق زندانی کنی و ازآنها برای زندگی کردن خودت استفاده کنی ,این راه انقلابی نیست ,این همان فرقه گری است که از روزی که وارد انقلاب شدی به نام ازدواج تا امروز این سازمان را از راه اصلی انحراف دادی و سعی کردی بعضی از انقلابی ها را ازسازمان با عناوین مختلفی از صحنه دور کنی ,مثل علی زرگش، پرویزیعقوبی، مهدی ابریشمچی که بعد از طلاق، سریع یک دختر 18 ساله دادید که اگر حرف اضافه زد، بگوید در دستگاه "جم" هستی، شما خواهر موسی را وادار کردید تا با مهدی ازدواج کند و این دستگاه ایدلوئوژی را آزادی زن معرفی کردید. و جاهایی هم که راه حل نداشتید افراد را فیزیکی خارج کردید. توسط نفرات که دور خودت مثل سوسن ,نسرین, شهرزاد ,و امروز که من این را برای شما در سایت می نویسم باز می گویم که شما از راه اصلی رهبران خارج شده اید که برای سالگرد می خواهی تمام نفرات کشته شوند و اشک تمساح در اوور بریزید. امیدوارم نیروها تا آن زمان سالم و زنده از دست شما رها شوند. شما در خفت عملتان بمانید خبر سازی بس است مریم خانم بگذار اشرفیها هم زندگی را مزه کنند وآزادی واقعی را در دنیا ی خارج از فرقه ببیند.
سیروس غضنفری