شاید هیچ فرقه ای حداقل در تاریخ معاصر به اندازه سازمان مجاهدین از زن ها استفاده ابزاری و تبلیغاتی نکرده است. اگر چه در صورت ظاهر شعار محوری سازمان و در راس آن شعار استراتژیک انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین تاکید بر روی رهایی زنان از انواع قیودات اجتماعی، عرفی، دینی و تاریخی است، اما آنچه در عمل حاصل شده گونه ای برده داری مدرن است که تحت لوای آزادی زن بر آنها تحمیل و با توسل به سیستم های مجاب سازی روانی و روحی تعمیق شده است. رجوی در طی سال های گذشته و با سوء استفاده از زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، دینی و اخلاقی تمام سعی و تلاش خود را معطوف به استفاده از این زمینه ها و در راستای در انقیاد قرار دادن زن ها بکار برده است. زمینه هایی از جمله تعلقات عاطفی و بافت احساس گرایی زنان، سوء استفاده از حائل هایی چون محذوریت های اخلاقی، دینی، سنتی، خانوادگی و غیره در جهت وابستگی هر چه بیشتر و مسدود کردن راه های خارج شدن از تشکیلات اش و منتفی کردن راه حل های جایگزین که تمامی با توسل به همان زمینه ها، ماده و عملی شده است.، اکنون زمینه های گسترده تری را برای این سوء استفاده ها مهیا کرده است. در این میان قرار دادن زنان در بالاترین لایه های رهبری سازمان و تحت عنوان شورای رهبری بنابرآنچه از داخل مناسبات نقل قول می شود، یکی از پوشش های فریبنده برای تشدید اشکال مختلف این برده داری است. در این رابطه و تا زمان مقرر و انعکاس مستند این سوء استفاده ها عجالتا فقط به جنبه های برملا شده و افشا شده در خصوص این سوء استفاده ها بسنده می کنیم و در این راستا مجدانه از تمام نهادهای حقوق بشری و ذی صلاح درخواست می کنیم در وهله اول جهت نجات جان این قربانیان از مسلخی که رجوی تعبیه کرده و بعدتر جهت نجات روح و روان و بازگرداندن این قربانیان به هویت انسانی شان نهایت تلاش و اهتمام خود را مبذول دارند. آنچه در حال حاضر شایان اهمیت و در درجه اولویت قرار دارد، نجات جان هزاران زن از تشکیلات مجاهدین است. زنانی که به اذعان بالاترین عضوهای سازمان کاربردی جز سپرهای انسانی برای رهبری سازمان ندارند. در حال حاضر زنان عضو این نهاد نقشی جز گروگان های خاموش و مجاب شده بازی نمی کنند. اما تفاوت این گروگان ها در مقایسه با اشکال ارتجاعی و ظاهرا منسوخ شده آن در این است که این زنان پیشتر از اینکه با غل و زنجیرهای مرئی و قابل مشاهده به اسارت و دربند قرار گرفته باشند، با مکانیزم های نامحسوس و ذهنی به اسارت رجوی درآمده اند. روایت جداشدگان از این سطح تشکیلاتی حاوی این حقیقت است که این هزاران زن اسیر در تشکیلات مجاهدین بیش از هر چیز ابزارها و امکانات دم دست و نقدی رجوی هستند که به اراده او و در زمان مقضی باید در صف قربانیان و حفاظت از جان او قرار بگیرند. اما نقش این زنان پیشتر حفاظت از قرارگاه اشرف به مثابه ظرف ایدئولوژیکی و استراتژیکی مجاهدین است. فراخوان رسانه های مجاهدین به حمایت از این زنان در واقع تازه ترین حربه مجاهدین برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت امر و گمراه کردن بیرونی ها است. رهبری مجاهدین می داند بر اساس یک اجماع نانوشته و در حال حاضر بیشترین تمرکز افکار عمومی و همچنین روشنفکران در غرب معطوف به دفاع و فعالیت جهت احقاق حقوق زنان است. رهبری مجاهدین می داند این وضعیت به طور مضاعف بر روی افکار عمومی تاثیر گذاشته و به واسطه حساسیت های معمول بیشترین توجهات را بر روی این زن ها متمرکز می کند. اما آنچه در این میان قربانی و فراموش می شود، محمل قرار دادن این زن ها و تحت پوشش نجات آنها برای سوء استفاده و قربانی کردن آنها است. بارها از سوی اعضای جداشده در اهمیت این لایه تشکیلاتی برای رجوی تاکید شده است. رجوی می داند شرایط خاص این زنان از جمله تعلقات شدید عاطفی، بی پشتوانگی و محذوریت های اخلاقی و دینی، سنتی و خانوادگی امکان خروج این افراد را تا حدود زیادی منتفی و خنثی نموده است. از طرفی تنظیم رابطه رجوی با طیف زنان نهاد شورای رهبری و به خصوص موضوع محرمیت های شرعی و ایدئولوژیکی که برای اولین بار توسط خانم سلطانی یکی از اعضای این شورا افشا شده و از طرف دیگر دادن شخصیت کاذب به این زنان عملا تضمینی برای حفظ و نگه داشتن این زنان در کنار خود بوده است. بعلاوه در حال حاضر رجوی با تمرکز بر روی این زنان و به عنوان تهدید بالقوه جانی آنها و براه انداختن جریان رسانه ای سعی در سرپوش گذاشتن بر صورت مسئله اصلی دارد. در اینکه به ادعای رجوی و سازمان مجاهدین جان ده ها تن از زنان عضو شورای رهبری و همچنین مابقی زنان داخل سازمان در معرض خطر قرار گرفته تردیدی نیست، اما سوال اصلی اینجا است که چه کسانی برای این ده ها زن تهدید واقعی بشمار می روند. در جریان درگیری ها و خودزنی های ماه ژوئیه به وضوح مشاهده شد، این زنان به عمد در صف مقدم به اصطلاح مقاومت و دفاع از اشرف قرار گرفته اند. به این قصد که پلیس عراق را یا ناچار به عقب نشینی و انصراف از کنترل قرارگاه کنند و یا در نهایت با سپر قرار دادن آنها، وجدان عمومی و افکار جهانی را بر علیه دولت عراق بشورانند. اینکه مجاهدین در این رویکرد چه میزان توفیق به دست آورده اند، موضوع بحث نیست. آنچه مهم است اینکه جریان سازی های رسانه ای اخیر سازمان مجاهدین حول نجات هزار زن ساکن قرارگاه اشرف در راستای همان سوء استفاده های مورد اشاره نیاز به بازخوانی و ریشه یابی دقیق دارد. اینکه برای اولین بار موضوع نجات جان زنان در دستور کار تبلیغاتی سازمان قرار گرفته از هر جهت حائز اهمیت نشان می دهد. این در حالی است که پیش از این جریان سازی های تبلیغاتی مشابه فقط بر روی رهبری سازمان و النهایه مریم عضدانلو (رجوی) متمرکز می شد. این برای اولین بار است که سازمان سعی می کند افراد نهاد شورای رهبری و زنان اش را در کانون توجه قرار بدهد. مهمترین مسئله و ابهام این است که بر اساس چه ضرورت و نیازی جریان سازی تبلیغاتی سازمان حول این زنان متمرکز شده است. اینکه چاپ عکس این زنان و توزیع و انتشار و اظهار نگرانی بابت سلامت آنها چه اندازه تازه گی دارد و غافلگیرکننده است، موضوعی است که توجه و تعجب زیادی را به خود جلب کرده است. اما اینکه دلیل این رویکرد غیر منتظره چیست، و چه اهداف مشخصی را در دنبال می کند، حائز اهمیت است. پرداختن به این مقوله سوای آن جنبه های گمانه زنی، اما بیشترین اهمیت اش را می توان در اظهارات خانم سلطانی درباره نقش و موقعیت زنان عضو شورای رهبری و کارکرد آنها در خصوص دفاع از اشرف و در راستای سپر انسانی مورد نظر مسعود رجوی جستجو کرد. در همین راستا کمک به این قربانیان و هر گونه اقدام عملی برای نجات جان آنها از مسلخی که رجوی تدارک دیده کمترین اقدامی است که می توان اعمال کرد. به شهادت آنچه در ماه ژوئیه گذشته رخ داد و بر اساس آن وعده ها و تهدیدهای بالقوه رجوی بحران موجود در قرارگاه نه تنها فروکش نخواهد کرد که بعضا تشدید و حاد خواهد شد. اما رجوی تلاش می کند یکبار برای همیشه تکلیف خود را برای ماندن یا رفتن از اشرف روشن کند. اما پیشتر بر این تصمیم است تا تهدیدات خودش را عملی کند. در اینکه زنان حاضر در اشرف به همان دلایلی که اشاره رفت پتانسیل های بیشتری برای قربانی کردن و قربانی شدن دارد، از این رو رجوی تصمیم گرفته با جریان سازی اخیر آنها را به صف مقدم دفاع و سپر انسانی اش در مقابل اشرف منتقل کند. مبرم ترین وظیفه ما در این روزها توجه دادن افکار عمومی و نهادهای ذی ربط به عمق این فاجعه در حال وقوع است. اشاره کردیم زنان فرقه رجوی مظلوم ترین و قابل ترحم ترین و در عین حال بی پشتوانه ترین قشر تشکیلات رجوی هستند، آنها پس از سال ها که مورد انواع سوء استفاده قرار گرفته اند، ظاهرا قرار است در ایستگاه آخر تبدیل به گوشت دم توپ رجوی بشوند. جریان سازی تبلیغاتی – رسانه ای مجاهدین جز در این راستا قابل فهم نیست. در نقطه مقابل آنچه حائز اهمیت نشان می دهد اجماع و اتفاق نظر برای نجات جان این قربانیان و اسیران است. قدر مسلم اینکه بسیاری از این زنان به دلایل ذکر شده و از جمله مهمترین آن یعنی عدم پشتوانه و حمایت چاره ای جز تسلیم شدن به مطامع رجوی ندارند، آنها نیاز به حمایت عملی و ضمین های لازم در این خصوص دارند، با ایجاد این امکان ها و تضمین ها می شود جان بسیاری از آن قربانیان را نجات داد.