این روزها خانواده های زیادی هستند که با وجود کلی مشکلات امنیتی از ایران به عراق سفر می کنند که شاید بتوانند با فرزندانشان در پادگان اشرف ملاقاتی داشته باشند و این دجالان فرقه رجوی که هیچ بویی از انسانیت نبرده اند مانع از این حق طبیعی یعنی ملاقات خانواده با فرزندش می شوند آن هم به بهانه مارک وزارت اطلاعاتی زدن!!! اخیرا یک سری از خانواده ها برای ملاقات با فرزندانشان به عراق سفر کرده اند که بعد از مراجعه به درب شرقی اشرف، سازمان با زدن مارک اطلاعات با آنها برخورد نموده و از طرفی خانواده ای که از خارجه برای ملاقات فرزندش به درب پادگان اشرف مراجعه می کند سازمان آن را تحویل می گیرد و از هر لحاظ برای آن تمام عیار مایه می گذارد. چون از غرب و از کنار مهر بی تابان آمده اند. پدران و مادرانی که با مشکلات زیادی از ایران به ملاقات فرزندانشان به پادگان خراب شده اشرف مراجعه می کنند همیشه با توهین از طرف سران سازمان مواجه شده اند. این یعنی اینکه از دید سازمان هر ایرانی که به درب اشرف مراجعه کند یک مامور اطلاعاتی است و این اوج تفکرات خنده دار و لومپنی مسعود رجوی است.ولی با همه این اوصاف بعد از چندین روز تلاش طاقت فرسای خانواده ها و تجمع آنها جلوی درب اشرف ارکان فرقه رجوی به لرزه در آمد و با سمبه پُر زور خانواده ها مواجه شد. سازمان پوشالی خلق زیر پوش توطئه از تمام مجامع بین المللی و حقوق بشری در خواست می کند که خشم خانواده ها نسبت به سازمان را خنثی کنند. خوشبختانه این بار خانواده ها کوتاه نیامدند و تجمع خانواده ها جلوی درب اشرف موفقیت آمیز بود جو وفضای خانواده ها افراد اسیر در پادگان اشرف را گرفت و دو نفر از اسیران اشرف توانستند خودشان را به خانواده ها برسانند و خودشان را از مناسبات سکت سازمان آزاد سازنند بایستی به این دو خانواده تبریک گفت و از طرفی یک تو دهنی به سازمان پوشالی و سرانش زدند. به امید روزی که تمامی پدران و مادران بتوانند فرزندانشان را از چنگال پلید رچوی آزاد کنند.
لازم دیدم مختصر خاطره ای در رابطه با مراجعه خانواده ها به درب اشرف جهت ملاقات با فرزندانشان را بنویسم.
بعد از سرنگونی صدام اولین اکیپ خانواده ها جهت ملاقات با فرزندانشان به درب اشرف مراجعه کردند. با حضور خانواده ها جلوی درب اشرف میز سران سازمان چپه شد. طوری که نمی توانستند خودشان را جمع و جور کنند. ملاقات خانواده انجام شد یا نشد بماند درست همان روز به ما ابلاغ شد در سالن غذا خوری نشست است. سر ساعت تعیین شده ما در سالن غذا خوری حضور یافتیم. در سالن نشسته بودیم که دیدم زهره قائمی خیلی ناراحت و با چهره ای قرمز وارد سالن شد بدون مقدمه شروع کرد به اراجیف گفتن به خانواده ها. در ادامه گفت می بینید خانواده های شما با ما چکار می کنند و با لحنی خیلی تندی گفت از دید ما تمام مردم ایران اطلاعاتی هستند. زمان نشست کوتاه بود زهره قائمی ته نشست را سریع بست و رفت. معلوم بود که سران سازمان نشست جمع بندی داشتند. مدت زمان کوتاهی گذشت خبر دار شدیم که یک اکیپ دیگری از خانواده ها مجددا جهت ملاقات به درب اشرف مراجعه کرده است در واقع این بار سازمان قوز بالا قوز شد. این بار ملاقات خانواده نصیب من هم شده بود. زهره قائمی مرا خواست وارد اتاق کارش که شدم گفت خانواده ات از طرف اطلاعات به ملاقاتت آمده است. من در لحظه جا خوردم که بعد از 19 سال خانواده ای پیدا شده که به ملاقات من آمده است. در ادامه گفت زنگ بزن به روابط و بگو من با این خانواده کاری ندارم. من در جواب به آن گفتم من چنین کاری را نمی کنم می خواهم ببینم چه کسی به ملاقات من آمده است. در نهایت مرا سوار خودرو کردند و به میدان گلها محل کار وزیر آموزش و پرورش قلابی دولت آقای رجوی بردند (فرشته یگانه) وارد اتاق وزیر که شدم نه سلامی و نه علیکی. گفت می خواهی بری با اطلاعاتی ها ملاقات کنی. احمد واقف هم یک قلاده به گردنش بسته بودند و مثل سگ پارس می کرد. یکی از صحبتهای فرشته یگانه این بود که خانواده ای که از ایران جهت ملاقات به درب اشرف مراجعه می کند به مثابه انفجار یک بمب اتم در اشرف است. با هر بحثی که شد به کوری چشم رجوی بالاخره ملاقات صورت گرفت. بعد از ملاقات به درخواستی که می دادم جوابی داده نمی شد از من می خواستند مثل یک برده برای آنها کار کنم. که در نهایت به سازمان و آن قلعه الموت اشرف! خدا حافظی کردم. این که سازمان خانواده ها را از ملاقات با فرزندانشان منع می کند خانواده برای سازمان سم محسوب می شوند. ورود خانواده با هر عقیده ای از ایران به اشرف ممنوع است این دستور مستقیم شخص رجوی است. وای بر شما که دل پدران و مادرانی که چندین سال فرزندانشان را ندیدند را می شکنید و به آنها انواع و اقسام مارکها را می زنید. شما چه جور انسانهایی هستید آیا شما جزئی از این دنیا محسوب می شوید؟
فکر نمی کنم.
فواد بصری