در اوایل ماه مارس، علی صفوی، سخنگوی سازمان مجاهدین، در مقاله ای که در هافینگتن پست منتشر کرد، در تلاشی مذبوحانه و در عین حال تازه به تطهیر سازمان تروریست و مارکسیست شناخته شده اش پرداخت. او ادعا کرد که در این نوشتار می خواهد به « برخی اسطوره هایی که در واقع توسط سازمان اطلاعاتی تهران علیه مجاهدین خلق رواج یافته است» بپردازد. این مورد جزو موارد بسیار نادر است که سران سازمان مجاهدین خلق تلاش خود را برای به اصطلاح « پاسخ به پرسش های بسیار درباره سازمان و فعالیت هایش» به کار بسته است. علی صفوی در ابتدا به عنوان « مارکسیست» که نام سازمان مجاهدین خلق همواره با آن عجین بوده است پرداخته است. او ادعا می کند که سازمان به عنوان « سازمانی مسلمان» پایه گزاری شد و « پایه گزاران آن به دنبال پی ریزی جمهوری دمکراتیک و دمکراسی در ایران » بوده اند. (!)
با جستجویی ساده و سریع در تاریخچه فعالیت ها و ایدئولوژی و گزارش های رسمی نهادهای بین المللی، فرد به این نتیجه می رسد که این گروه بر پایه های اندیشه سکولار بنا نهاده نشده است و پایه گزاران آن معتقد به حکومت سکولار نبوده اند.
علی اکبر راستگو، عضو سابق سازمان مجاهدین، در کتاب خود با عنوان « مجاهدین خلق در آئینه تاریخ» می نویسد: « مهندس مهدی بازرگان گفت که ایدئولوژی سازمان می تواند به صورت آمیزه ای از اسلام و مارکسیسم ارزیابی شود.» او یادآور می شود که در دهه 50 شمسی هنگامی که سران اولیه سازمان متمرکز بر کار تئوریک بودند کتاب های مورد مطالعه آن ها شامل کتب اسلامی و شیعی و کتاب های بنیانگزاران مکاتب مارکسیستی، کمونیستی و سوسیالیستی بود. راستگو فهرستی از کتاب هایی که حنیف نژاد برای تدوین ایدئولوژی سازمان مطالعه می کرد ارائه می دهد که موارد زیر را شامل می شود: « کتابچه سرخ مائو»، « علیه لیبرالیسم » از مائو، « چهار مقاله استالین »، « چه باید کرد » از لنین، « درباره تناقض » از مائو… سپس سعید محسن (از پایه گزاران سازمان) کتابی نوشت با عنوان « مقدمه ای بر مطالعات مارکسیستی » که در دهه 50 منتشر شد.
وزارت امور خارجه آمریکا در گزارش خود درباره سازمان در سال 1994 و پس از آن هرسال در گزارش سالانه خود برای اعلام فهرست تروریستی، مجاهدین خلق را این گونه معرفی می کند: « سازمانی که در دهه 60 میلادی توسط فرزندان تحصیل کرده بازارهای ایرانی بنا نهاده شد… این سازمان پیرو فلسفه ای است که اسلام و مارکسیسم را به هم می آمیزد.»
جالستین ریموندو در مقاله ای که در سال 2008 در سایت antiwar.com با عنوان « قاتل های صلح » می نویسد: « فراری های این فرقه سیاسی که مارکسیسم و عناصری از اسلام و کیش شخصیتی رجوی را به هم آمیخته است تجارب دهشتناکی از شکنجه، زندان و شستشوی مغزی اجباری تعریف می کنند.»
شواهد بسیاری درباره رویکردهای غیر دمکراتیک و خشونت آمیز رهبران مجاهدین که خود را معتقد به دمکراسی و سکولاریسم معرفی می کنند، وجود دارد. برخلاف آنچه علی صفوی سعی در تبلیغ آن دارد یعنی جدایی دین از سیاست، مجاهدین اساساً به سیستم ایدئولوژیکی که اساس آن در مذهب (به زعم خودشان) ریشه دارد معتقدند. او ادعا می کند که عضو یک سازمان مسلمان است و از زبان مسعود رجوی عنوان می کند که « اعتقاد به محمد با فلسفه مارکسیسم سنخیت ندارد.» و در جای دیگر ادعا می کند که بنیانگزاران سازمان به دنبال جمهوری سکولار بوده اند.
سازمان مجاهدین ممکن است بتواند عده ای را با شعارهای ظاهراً دمکراتیک بفریبد اما تنها تفاوت ایدئولوژی آن با مارکسیسم، جایگزینی فرهنگ واژگان مارکسیسم با فرهنگ واژگان مجاهدین است. سیستم سازمانی همواره مبتنی بر انکار فردیت، سانسور اخبار و تفتیش عقاید، نقض حقوق فردی، نقض آزادی اجتماعی و نقض قوانین مدنی است. نگاهی به حکومت های مبتنی بر مارکسیسم و کمونیسم مانند حکومت مائو در چین، استالین در روسیه و حتی صدام حسین (شریک و رفیق سابق مسعود رجوی) در عراق شباهت های بسیاری را میان سیستم سازمانی مجاهدین و حکومت های آن ها آشکار می کند.
پروفسور پاول شلدن فوت، استاد دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، مسعود رجوی را پل پت ایران می نامد. وی معتقد است که تاریخ پل پت، رهبر کمونیستی و تروریست کامبوج بسیار شبیه به مجاهدین است، چه به لحاظ سوری و چه به لحاظ کارکردی.
دلیل دیگر، برای مارکسیست خواندن مجاهدین، تعهد این گروه به جنگ مسلحانه است که باعث شد مجاهدین حملات تروریستی بی شماری علیه شهروندان و غیرنظامیان مرتکب شوند. مارکس به عنوان پایه گزار مکتب مارکسیسم کارشناس تاریخ نظامی بود و موارد بسیاری از استفاده از مبارزه مسلحانه برای دستیابی به قدرت از فلسفه وی نشأت می گیرند.
اکنون در سال های آغازین قرن بسیت و یکم، در زمانی که مارکسیسم دیگـــر ایدئولوژی ای منسوخ، کهنه و مطرود دیده می شود، مجاهدین خلق که شرمسار از گذشته خفت بار خود هستند و در راستای تلاش های تبلیغاتی مکارانه شان، دست به کار تطهیر گذشته خود شده اند. به همین خاطر است که مسعود رجوی روی آورده است به نوشتن خاطرات و رفع و رجوع کردن حرکات گذشته و همپالگی هایش چون علی صفوی خود را مجبور می بینند برای پاسخ گویی مذبوحانه به سئوال های بی شماری که اطراف فرقه مبهم رجوی را گرفته است. مزدا پارسی