شاید مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق را بتوان یکی از فریبکاران چهره های سیاسی تاریخ ایران نامید. وی که با وعده بر پایی جامعه بی طبقه توحیدی در 30 خرداد 60 بسیاری از جوانان ایرانی را با نظام حاکم وارد جنگ وعرصه خونین نمود مدت کوتاهی بعد صحنه مبارزه را ترک گفته و به سوی اروپا گریخت و میلیشیا خود را یکه وتنها در ایران باقی گذاشت. وی که با وعده سرنگونی نظام اسلامی پیمان اخوت و برادری با صدام حسین بست در 17 خرداد 65 وارد کشور در حال جنگ با ایران شد ولژیون خارجی صدام حسین یا همان حامی ارتش به اصطلاح آزادیبخش را بنیان گذاشت وبا هموطنان ایرانی خود وارد نبردی خونین گردید ودر این راه از هیچ خیانتی فرو گذار نگردید از کشتن سربازان ایرانی تا جاسوسی وبمبگذاری. در روز سوم مرداد 67 رجوی با وعده فتح پایتخت ایران به هواداران واعضاء خود آنها را به مسلخی به نام فروغ جاویدان فرستاد که بسیاری یا دیگر بازنگشتند و یا برای همیشه عضوی از بدن خود را از دست دادند ومعلول گردیدند. در اواخر دهه 60 شمسی دیگر حتی اعضاء سازمان مجاهدین خلق نیز اعتمادی به گفته های او نداشتند وحرفهایش را باور نمی کردند.
رجوی مدت کوتاهی پیش از آخرین جنگ آمریکا وعراق درنشستی 12 ساعته که همه اعضاء سازمان در آن حضور داشتند ونویسنده این سطور نیز در میان آنها بوده وعده کرد که با اولین بمبارانها توسط نیروهای آمریکایی به قرارگاههای مجاهدین به سمت مرزهای ایران حرکت می کنیم وبرای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی خیز برمیداریم ولی بعداً معلوم شد که وی و حدود 200 نفر از سران رده بالای سازمان به همراهی مریم رجوی چند روزی مانده به آغاز جنگ کشور عراق را ترک گفته و به سمت اروپا گریخته اند وهواداران ساده دل خود را در بیابانهای عراق و در زیر مهیب ترین بمبارانهای تاریخ تنها گذاشته اند. رجوی حدود سه دهه با فریب ونیرنگ عده ای نگون بخت را بدنبال خود کشید و زندگی آنها را تباه نمود وامروز نیز که قلعه مخوف اشرف به تسخیر ارتش عراق در آمده باز با مکر و حیله آنها را از رفتن به سوی زندگی عادیشان برحذر می دارد واز طبیعی ترین حقشان که دیدار با خانواده هایشان می باشد محروم کرده است.
تلخی کار رجوی وخیانتهایش را فقط نگون بختان مجاهد خلق و خانواده هایشان به خوبی درک می کنند.خانواده هایی که سه دهه است یا در سوگ فرزندانشان نشسته اند و یا از دیدار آنها محروم مانده اند. مازیار شیروانی