در مناسبات سازمان مجاهدین سعی میشود که افراد را به هر صورتی کنترل کنند یکی از این راهها این است که ابتدا با فردی که مسئله دارد به صورت نرم برخورد میشود به او میگویند که تو بچه این سازمان هستی از کوچکی چشم در اینجا باز کردی از فاز سیاسی اینجا بوده ای و با سازمان بزرگ شده ای تو فرد درونی ما هستی این حرفهایی که میزنی مال تو نیست! از طرف دیگر اگر این فرد حرفش را پس گرفت وی را مورد توجه قرار میدهند خصوصا شورای رهبری از وی تعریف و تمجید کرده و او را در نشستها طرف حساب قرار داده و از او به عنوان فردی که انقلاب را گرفته تعریف کرده و وی را دست آموز خود قرار میدهد! بعد از مدتی فرد عادت کرده و برای اینکه از وی تعریف شود شروع به تعریف و تمجید از خط سازمان میکند و به بقیه میپرد جالب اینجا است که این فرد ممکن است 20 ساله یا40 ساله یا 60 ساله و بالاتر هم باشد! اما وی پس از مدتی به یک بچه و بهتر است بگوییم کودک تبدیل میشود که شورای رهبری زنانه سازمان نقش مادر و وی نقش فرزند را بازی میکند جالبتر اینکه عده ایی دیگر که دارای رده بالاتر تشکیلاتی هستند نیز برای فرار از عقوبت این کار شورای رهبری را قبول نداشته و فقط مریم رجوی را به عنوان مادر خود شناخته و از دست شورای رهبری به مریم شکایت میکنند و باز جالب تر اینکه عده ای هم حاکمیت زنانه را قبول نداشته و به پدر سازمانی خود یعنی مسعود رجوی بسنده کرده و شکایت همه را به او میکنند جالب اینکه هنوز بعد از سالها ناپدید شدن رجوی هنوز عده ای به او شکایت نامه علیه شورای رهبری مینویسند. همین کودکان بزرگسال برای مریم رجوی کاردستی درست کرده و به خیال آنکه به او میرسد برای او میفرستند!
به هر حال این کودک سرای بزرگ که سازمان مجاهدین نام دارد اینگونه عده ای را اسیر خود میکند و اجازه رشد عقلی را از افراد میگیرد. شاید تعجب کنید که قدرت حل مسئله یک فرد در آنجا علی رغم بالا رفتن سنش هر روز تنزل می یابد. این هم یک راه دیگر کنترل و یک فن تشکیلاتی برای افرادی است که در آن محل آرزوی محبت و توجه را دارند اعمال میشود.سئوال این است که یک سازمان که خود را بالاتر از بقیه افراد بشر میداند چرا افرادش را اینگونه بار میآورد؟ جواب این است که فرد در این سیستم قدرت تصمیم و مقابله را از دست میدهد تا سازمان فقط بتواند او را در این سیاهچال و غار مطیع تر و رام تر نگاه دارد.
اصغر فرزین