قبل از هر چیز باید از خانم بتول سلطانی تشکر کرد که با شجاعت مبارزه خود را با فرقه رجوی در زمینه استثمار جنسی شروع کرد و خودش را جلودار این مبارزه نمود که تا حالا چنین مسائلی از درون فرقه به بیرون درز نکرده بود. باید از چنین فردی تشکر نمود چون واقعیتهای موجود یک فرقه را که خود را انقلابی می داند و با چتر ایدئولوژی، زنها را به نکاح خود در می آورد تا نتوانند از حلقه ساخته شده بیرون بیایند و کاری کرده که از همسر سابقشان طلاق گرفته اند و بعد از چند سال آنها را به همدیگر بدبین نموده تا به هدف خودش برسد بعد از آنکه مناسبات را با رعب و وحشت پر کرد طوری که کسی نتواند اعتراض کند اقدام به یک کار زشت به نام انقلاب درونی با نام آزادی زن مجاهد خلق نمود و ظاهرا آنها را به همردیفی مریم رساند تا آنها هم پا جای پای مریم بگذارند. این جمله را مسعود سالها در نشست های انقلاب گفته بود ولی برداشت ها از این جمله این نبود که سرانجام مثل مریم از همسر خود طلاق گرفته و همسر مسعود بشوند. آن موقع هم شهرزاد تنها زنی بود که از ماجرای طلاق و ازدواج مسعود با خبر بود به همین خاطر هم همیشه شهرزاد می گفت دختر بنی صدر نمی توانست مثل خواهر مریم رهبر انقلاب را درک کند ولی خواهر مریم رهبری را درک کرد و از همه چیزش برای رهایی زن مجاهد خلق و رهبرانقلاب گذاشته است. به خاطر همین شهرزاد در همه جا با مریم بوده و هست. به هر حال مریم، مسعود را خوب شناخته بود و می دانست هدف ودید گاه اصلی رجوی چیست به همین خاطر بود که این پیوند برای مریم و مسعود یک انقلاب بود چون مریم فردی بود خودخواه و متکبر که می خواست در کرسی بالا نشسته و به ایشان توجه شود و جلب توجه کند و تنها کسی هم که می توانست آن خواسته را برآورده کند مسعود بود , مسعود خواسته مریم را از همان روز برآورده کرد و در رده همردیفی خود قرار داد و جانشین خود نمود اما مریم برای براورده کردن خواسته مسعود ناچار شد در درون تشکیلات با حذف یک نیرو و جایگزینی نیروی دیگر کار خود را شروع کند یعنی آنها که تا آن روز در رده مسئولان بالا در تشکیلات فرقه بودند اکثریت مردها بودند و مریم دید که اگر اینها را حذف نکند نمی تواند خواسته مسعود را برآورده کند به همین خاطر انقلاب بند الف و بند "ب" را هر چه سریع تر در مناسبات درونی اعلام نمود و در بند " د" تمام مسئولان تشکیلات را از زنها انتخاب کرد و این مسیر خواسته مسعود را بر آورده می کرد که همانطور هم شد.
عبور زنها از مرحله شورای رهبری که 12 نفر اصلی و 12 نفر را جانشین اعلام کرد و همان موقع به مسعود هم قول داد که این صف تا تهران خواهد بود. برای رد گم کردن از برداشتها باید نام تهران را می برد که همه فکر می کردند مریم ومسعود فکرشان همیشه گرفتن تهران است به همین خاطر صفی تا تهران گفت. مریم بعد از چند ماه همان شورا را به 36 رساند و مسعود را به آنها سپرد و خودش به پاریس رفت چون مسعود خواسته مریم را برآورده کرده بود و نام مریم را رئیس جمهور برگزیده مقاومت نهاده و مریم هم از طریق دیگر خواسته مسعود را برآورده کرد. طوری که در نشست هایی که در قرارگاه بر پاشد بعد از مریم همان شورای رهبری به نفرات گوشزد می کردند که اینبار نمی توانند بگویند مسعود خودش طلاق نداده است , اما نمی گذاشتند کسی روی این موضوع صحبت کند و اگر کسی صحبت می کرد همان شورای رهبری می گفت شما فکر انقلاب خودتان باشید. الان روشن می شود که خانم شورای رهبری خودش با تناقض این را می گوید. اگر تناقض نداشت و زن مسعود نبود از طلاق مریم و مسعود دفاع می کرد. مدتی از همین بازی های تشکیلاتی نگذشته بود مریم از خارجه آمد. در همان نشست مسعود آنقدر خودش را برای زنهای مجاهد لوس می کرد که اگر کسی همان نوار ویدئویی را نگاه کند مشمئز کننده است طوری که عباس داوری نتوانست تا آخر در جلو بنشیند و رفت , بعداَ هم که آمد گفت کار داشتم.
بگذریم , یک روز یک نفر از نفرات قرارگاه به سراغم آمد که دیدم خیلی حرف دارد من به او تکه پرانی کردم که اگر تناقض نگفته داری من گوش شنوا دارم , گفت اگر نگویم دیوانه می شوم گفت خبرداری چند روز پیش در مقر مسعود یک جشن بود که تمام دخترها در آنجا جلوی مسعود می رقصیدند. گفتم از کی شنیدی گفت یک نفر که به آنجا رفت و آمد دارد و ادامه داد تولد مسعود بوده که مریم فقط دخترها را صدا کرده بود. بعد از چند ماه هم نفر مجدداَ در ساعت ورزش کنارم آمد و گفت خبر داری , گفتم از چی؟ گفت هر شورای رهبری یک مدال از مسعود دریافت کردند و آنها هم مثل مریم شده اند. گفتم از کی اینطور اخبار را دریافت کردی گفت شورای رهبری قرارگاه گفته، چطوری؟ گفت خودش با افتخار گفت اگر تو هم انقلاب کنی مسعود به تو هم مدال می دهد و سینه ریزش را نشان داد من بعد از چند روز کنجکاو شدم و خواستم که مطئمن شوم درست است یا نه و در نشست قرارگاهی دیدم درست است خواهر شورای رهبری یک گردنبند دارد. امروز متوجه شدم که این مدال ها چطور به آنها هدیه شده است با رقص رهایی، با کندن لباس جاهلیت، روبوسی با همسر جدید وانداختن ملافه سفید درزیرپا که همه چیز را در ذهن زن مجاهد خلق تداعی کنند و با نوشتن فاکت های جنسی خود مسعود آن را بیشتر در کام خود بگیرد وهمان زن دیگر نمی تواند از خود دفاع کنند و اینطور مسعود سوء استفاده از زن های قلعه اشرف نموده.
امروز بعد از افشاگری خانم سلطانی صحنه های جنایات که با نام رهایی زن مجاهد خلق در مناسبات بقیه عوام الناس فکر می کردند که مسعود و مریم درست می گویند و حالا فهمیدند که داستان از چه قراری بوده است و ریشه انقلاب درونی از استثمار جنسی زن مجاهد خلق شروع شده. مهدی و مریم را طلاق داد تا همردیف مسعود برای رهایی زن مجاهد خلق یک الگو شود. بعد از چند روز 3 طلاقه شد با همردیف خودش ازدواج نمود و برای خاموش نمودن مهدی دختر 17 ساله ای را به عقد او در آوردند. بعد از ازدواج مسعود خواسته مریم را که تشنه جلب توجه و نشستن برکرسی قدرت را داشت برآورده کرد و در مقابل آن مریم تلاش کرد که برای مسعود یک حرمسرا درست کند و زن های همسردار را از همسران خود جدا کند و بگوید که زن مجاهد خلق باید از همه چیز رها شود و فقط به یک نفر فکر کند و آن هم مسعود و همان کار را کرد و آخر با صفی تا تهران همان زن ها را به عقد مسعود درآورد.
این داستان رهبر انقلاب نوین است که با بازی با کلمات زنانی را که همسرانشان در قرارگاه بود فریب داد و آنها را از هم جدا کرد و این خیانت را با چتر ایدئولوژی من درآوردی مسعود لاپوشانی کرد و با آوردن چند آیه از قرآن خواست نفرات را قانع کند و کار کثیف خودش را قانونی کند. اگرچه هنوز خیلی چیزها از درون تشکیلات فرقه برملا نشده و یک روز برای خلق و نیروهای در زنجیر همه چیز روشن و شفاف خواهد شد اما امروز این را دریافتم که انقلاب مریم فقط یک پیام داشت و آن هم به اسارت درآوردن انسانها و سوء استفاده از آنها می باشد. اینطور به افراد خود خیانت نمودند حتی به زنهایی که همسر داشتند و در جامعه عادی حتی یک جوان نادان به خودش چنین اجازه ای را نمی دهد که با زن همسردار رابطه داشته باشد و ذهن ها به این مسئله بسته است , اما مسعود که خود را از همه چیز آگاه می داند و خودش را رهبر عقیدتی می داند به چنین کار زشتی دست می زند.
از روز افشاء این مسئله سازمان هنوز موضع گیری نکرده و نمی کند چون می دانند که اگر در داخل تشکیلات کسی باخبر شود و اگر موضع گیری کنند ناچارند در مناسبات لاپوشانی کنند و خیلی ها کم و بیش از این داستان باخبر بودند وچون از شخص مطمئنی نشینده بودند فکر می کردند خبردهنده یک فیل هوا کرده و چون الان اثبات می شود حتی شهرزاد که همیشه ینگه مسعود بود، نمی توانند موضع گیری کنند. امیدوارم بچه های جداشده هرچه از این خبرها در مناسبات شنیده یا دیده بودند افشا کنند چرا که با این کار به بچه های زندانی و زنان اسیر و استثمار شده کمک خواهند کرد تا آنها از این امر آگاه شوند که مسعود از آنها سواستفاده جنسی کرده و سعی کنند خود را از دست دیو ملعون نجات دهند. مجدداً از خانم سلطانی که برای آزادی زنان اسیر در قلعه اشرف اینقدر تلاش میکنند تشکر می کنم و از خداوند برای ایشان طلب توفیق و پیروزی می نمایم تا این مسیر را با موفقیت به اتمام برسانند.
سعید