در ضرب المثل آمده که " خدا خر را شناخت و به او شاخ نداد "! این به مصداق سازمان بسیار می خورد. چرا که همین سازمان و رهبری عقده ای و قدرت طلب آن در جستجوی حکومت بود و می خواست هر طور شده،حتی با زور و کشتار به آن برسد. خوشبختانه به هیچ نرسید و تنها خدا یک تکه زمین را به او داد با تعدادی افراد تا عبرتی برای تاریخ شود که این بابا با همین 3 تا 4 هزار نفر چه می کند و چه بلاها که بر سرشان نمی آورد. چه شکنجه ها که نکرد. چه انسان های بی گناهی را که به کشتن نداد و چه خون هایی را که برای رسیدن به حکومت فدای خود کامگی های خود نکرد.و همگی آن ها را ناجوانمردانه به پای راه امام حسین و دین اسلام که نگذاشت.
عید فطر است و من به یاد رهایی دوستانم از دست این افراد پلید افتاده ام. یادم می آید سال 83 بود و در کمپ امریکایی ها بودیم. خدا پدرشان را بیامرزد با اینکه مسیحی بودند تمام امکانات را برای روزه گرفتن و سحری و افطاری ما آماده کردند و حتی شیرینی عید و مراسم نماز عید را هم راه اندازی کردند.حتی بچه ها گفتند عده ای سنی و عده ای شیعه هستیم و می خواهیم که نماز خودمان را بخوانیم با این که امریکایی ها سر در نیاوردند اما امکانات دو محل نماز را فراهم کردند. بندگان خدا برادران سنی ما سال ها در سازمان اجازه نداشتند که مراسم خاص خودشان را به جای آورند.
دوست عزیزم آقای علی اکرامی در پایان نماز دعایی را خواند و گفت خدایا این بندگان تو سال هاست که از خانه و خانواده و کانون گرم آن به دور هستند، خدایا از تو می خواهیم که هر چه زودتر آن ها را به آغوش گرم خانواده های شان برگردانی… و عجب که بعد از اندکی محقق شد و آغوش گرم خانواده ها به روی بیش از 500 تن از فرزندانشان گشوده شد. فکر می کنم چون ما نمازمان را آزادانه برگزار کردیم خدا دعای ما را پذیرفت.
و من از خدا می خواهم که تمامی اسرای اشرف را به خانواده های شان برساند.
آمین اصغر فرزین