خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اولین تماس تلفنی که عواطف و احساسات من را به خانواده ام گره زد – قسمت پایانی
گوشی تلفن را گرفتم. الو، الو، صدای مضطرب و هیجان زده ای در گوشم پیچید. علی؟ علی تویی؟! تویی کاکای عزیزم؟ کجا بودی در تمام این سالها؟ بغضش ترکید، صدایش برای لحظاتی قطع شد، و بعد گریه امانش نداد. بغض سالهای گذشته همزمان در من…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
اولین تماس تلفنی که عواطف و احساسات من را به خانواده ام گره زد – قسمت اول
حدود 6 ماه بود که از مجاهدین خلق جداشده بودم و در کمپ موسوم به تیف آمریکایی ها زندگی می کردم ولی همچنان ارتباطم با خانواده ام وصل نشده بود و از آنها بی خبر بودم. تا اینکه یک روز خبر برقراری تماس تلفنی و…
- مجاهدین و تراژدی فروغ جاویدان
چگونه پذیرش آتش بس یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت پایان
در قسمت قبل از مراحل آماده سازی سنگ قبر و عکس کشته شده های عملیات فروغ جاویدان نکاتی را بیان کردم. بعد از پروسه آماده سازی عکس ها و سنگ های مزار کشته شدگان آنها را به کربلا منتقل کردیم و طی یک زمانبندی سه…
- مجاهدین و تراژدی فروغ جاویدان
چگونه پذیرش آتش بس یک هفته توسط صدام به تاخیر افتاد؟ – قسمت چهارم
در قسمت قبل از چگونگی شکست نیروهای مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان مطالبی بیان شد. روز 5 مرداد اعضای شرکت کننده در این عملیات وقتی دیدند فرماندهان یک به یک صحنه عملیات را ترک می کنند و فرار را بر قرار ترجیح داده اند…
- مجاهدین و تراژدی فروغ جاویدان
خاطرات تلخ سال 67 و عملیاتی که یک هفته ای تدارک دیده شد
در مورد حماقت رجوی موسوم به عملیات فروغ جاویدان در مرداد ماه سال 67 دوستان زیادی طی سالهای گذشته از زاویای مختلف به ابعاد خسارات زیانباری که رجوی از هر بابت به بار آورده پرداخته اند . قبل از بیان خاطراتم ذکر این موضوع را…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات خوش را به اشتراک بگذاریم
بنده علی پوراحمد نجات یافته از تشکیلات سیاه و فرو برنده فرقه مخرب رجوی مقیم ایران در استان زیبا و سرسبز گیلان هستم . شخصا اهل مسافرت و گردشگری هستم و خیلی هم با ذوق و علاقه و اشتیاق وافر چنین امر خطیری را دنبال…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت بیستم و پایانی
در قسمت قبل اشاره کردم که با سازماندهی جدید افراد می خواستند به زعم خودشان ریشه محفل ها را بسوزانند. حکمت مرا در سالن غذا خوری دید و گفت: انتقالت به مقر جدید کمی عقب افتاده است، ولی آمادگی اش را داشته باش. به او…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
زندگی من در سازمان مجاهدین خلق – قسمت نوزدهم
در قسمت قبل به جشنی که به مناسبت آزادی مریم رجوی برگزار شد، اشاره کردم. مریم رجوی پیام داد: بزرگترین پیروزی را کسب کردیم. رجوی همیشه خودش را در نقطه پیروزی می دید ولی برای ما سئوال شده بود چرا همیشه شکست می خورد! نشست…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
محرم های تلخ در تشکیلات رجوی
ایام محرم برایم زنده شد گر چه تلخیهای محرم در سازمان مجاهدین برایم یادآوری میشود. با آمدن ماه محرم، خاطرات تلخ روزهایی که در سازمان مجاهدین سپری کردم دوباره زنده میشوند. من که از کودکی عضو هیئت محله بودم و تمام ایام محرم را در…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
سوال های چالشی دخترم – قسمت دوم
در قسمت قبل از دخترم نیایش گفتم که با سوالات خود مرا به چالش می کشید و من را به سالهای قبل و آشنایی با مجاهدین خلق می برد. غرق در افکار سالهای آشنایی با مجاهدین خلق بودم که بار دیگر صدای نیایش از زیر…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
چگونه در تیرانا هم تمام آزادی ها را از اعضا سلب کردند
با یک نگاه به محلی که بعد از اخراج از عراق در آن سکونت یافتیم تمام خاطراتم در جلو چشمان رژه میرفتند. بعد از چند سال به منطقهای از تیرانا رفتم که عمده افراد بعد از خروج از عراق در آنجا اسکان داده میشدند. تعداد…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطرات عین الله شعبانی از ملاقات با خانواده تا فرار از اشرف
برای بیان این موضوع بهتر است به سرفصل چیزی که شروع تصمیم گیری من برای فرار از سازمان مجاهدین بود برگردم. بعد از سقوط صدام نیروها همه مسئله دار بودند. دیگر اسمی از عملیات در نوار مرزی ایران نبود ، دیگر خبری از صدام که…