محمد رضا مبین
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
در زندان اشرف، هم زندانی را می کشند و هم دکتر زندان را – قسمت دوم
در قسمت قبل گفتم که در تاریکی شب فرید کاسه چی جیپ لندکروز را روشن کرد، من را وسط سوار کردند و نعمت اولیائی هم سمت دیگرم نشست. از پذیرش بالا خارج شدیم و به سمت پذیرش پائین که در منتهی الیه جنوب شرقی اشرف…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
در زندان اشرف، هم زندانی را می کشند و هم دکتر زندان را – قسمت اول
سال 1376، اوائل مهرماه که مصادف بود با حضور من در پذیرش ، بیش از 6 ماه بود که من در پذیرش در انتظار رفتن به ارتش بودم، همه می آمدند و می رفتند اما از تعیین تکلیف ما خبری نبود، مخصوصا بچه های میلیشیا…
- نقض حقوق بشر
همسر دوم مهدی ابریشمچی، مینا خیابانی هم آن شب لب پر خورد
زنان در فرقه مخرب رجوی، جزء کسانی بودند که بیشترین تحقیرها و توهین ها را باید تحمل می کردند و دم بر نمی آوردند، چرا که مسعود رجوی آنان را در قالب شورای رهبری زنان و بند ” د ” ، انقلاب درونی ، مجاب…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
من و آرش، از شاهدان خودکشی ها در اشرف هستیم
سال 1376 در پادگان مخوف اشرف، سالی پر بار از انقلاب مریم رجوی بود، بچه ها خیلی زود انقلاب را می گرفتند، یا راهی زندان های انفرادی می شدند و یا با خودسوزی و رگ زنی، انقلاب کردن خود را اعلام می کردند. انقلاب مریم…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
فرار حمید محمد آق آتابای از دست شیطان مبارک
تبریک، تبریک، امروز صبح با خبری بسیار شاد و دل انگیز مواجه شدم، تن واحد سالهای اسارتم، با فراری جسورانه که مختص او بود، خود را از چنگال اهریمنی رجوی، آزاد کرد. حمید محمد آق آتابای، فرزند دلاور استان گلستان پس از دهها سال اسارت…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
شبهای قدر در زندان انفرادی اشرف
بیست و هشتم، بیست و نهم و سی ام دی ماه سال 1376 شبهای قدر ماه مبارک رمضان آنسال بود، من بیش از 4 ماه بود که در زندان انفرادی اسکان در پادگان مخوف اشرف به جرم نداشته محبوس بودم و شکنجه می شدم. زندان…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت دوازدهم و پایانی
در قسمت یازدهم توضیح دادم که شب بعد از شام در حضور نفرات یگان، من پدر، مادر و برادرم را به محل اسکان برگرداندم، مادرم در طی مسیر فقط اشک می ریخت ، وقتی هم سئوال کردم که مادر جان برای چه گریه می کنی؟…
- خانواده ها
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت 11
در قسمت دهم توضیح دادم که خانواده ام به بغداد فرستاده شدند و بعداز ظهر برگردانده شدند به اشرف. برادرم بعد از برگشت در فرصتی مناسب، آن بوکس سیگار وینستون را به من داد و من در گوشه ی کیف خودم آنها را پنهان کردم،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت 10
در قسمت نهم تا آنجا گفتم که یکساعتی به قرارگاه برگشتم و گزارش دیدار آنروز را تکمیل کرده و به مسئولم دادم و دوباره برگشتم به هتل ایران که خانواده ام آنجا بودند. ضمنا گفتند که فردا صبح خانواده ات آماده باشند، قرار است خانواده…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت 9
در قسمت هشتم توضیح دادم که وقتی تماشای فیلم خانوادگی تمام شد، آن دو زن ناظر رفتند. ولی طوفانی از امید و احساس زندگی در من شروع شد. خانواده ام بخوبی نقش مثبت خود را در بازکردن بیش از پیش چشمان من ایفاء کرده بودند.…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت 8
در قسمت هفتم توضیح دادم که چند عکس مزخرف با خانواده ام در پارک اسارتگاه اشرف گرفتم. حسن (عکاس فرقه) از ما خداحافظی کرد و رفت و باز هم ما در این پارک که بیشتر شبیه قبرستان بود تنهاتر شدیم، گویا اینجا ته خط بود،…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
خاطره محمد رضا مبین از اولین دیدار با خانواده – قسمت 7
در قسمت ششم توضیح دادم که من درحالی خانواده ام را در اشرف می گرداندم و حقایق را نمی گفتم که درونم می سوخت، اما این اولین بار بود که من می توانستم به بهانه ی آمدن خانواده ام در پادگان جهنمی اشرف ، آزادانه…