خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجاه و پنجم
شبها بمباران بغداد ادامه داشت. از رادیو میشنیدیم که آمریکاییها در حال پیشروی هستند و به سمت پایتخت میآیند. فضایی از نگرانی در بین ما حاکم بود که در صورت مواجهه با نیروهای ائتلاف باید چه رفتاری داشته باشیم. هیچ رهبری متمرکزی در سازمان مجاهدین وجود نداشت که سیاستی واحد در قبال آمریکاییها اتخاذ کند. […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجاه و چهارم
در قسمت قبل درباره فشارهای روحی و جسمی شدیدی گفتیم که بعد از اعلام تصمیم به جدایی بر امیر اعمال شد. چند روز بعد دوباره به پایگاه خودمان، بنیاد علوی، برگشتیم. وقتی رسیدیم، به من اطلاع دادند که بار دیگر قرار است منتقل شوم. اینبار به پایگاه شماره ۱۱ در همان کمپ علوی. برای من […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجاه و دوم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطراتش از ماجرای یک فرار باور نکردنی می گوید که سازمان در شوک فرو برده بود. اکتبر ۲۰۰۲، من در پارکینگ خودروهای زرهی در پایگاه علوی مشغول به کار بودم. خورشید بیرحمانه بر صورتم میتابید و احساس میکردم که دیگر زنده نیستم؛ همچون مردهای متحرک. هیچ امیدی در وجودم نمانده […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت پنجاهم
وقتی به کمپ علوی برگشتیم، دیگر آن بهشت سابق نبود. تپهها دیگر آن جلوه زیبا را نداشتند و درهها دیگر سرسبز و باطراوت نبودند. همه بچههای مجاهدین(نوجوانان) باید وسایلشان را جمع میکردند و میان دیگر بخشهای کمپ علوی، در کنار سایر اعضای مجاهدین، مجدداً سازماندهی میشدند. دوران خوش تابستان به پایان رسیده بود، هرچند تا […]
مریم قیطانی: کودک سرباز کشته شده در فروغ جاویدان
مریم قیطانی دختر نوجوانی بود که در “حماسه” خودکشی دسته جمعی فروغ جاویدان کشته شد. او متولد 1352 در تهران بود و فرزند پدر و مادر مجاهدی که باعث شدند فرزندشان دوران کودکی و آغاز نوجوانی را در زندگی تشکیلاتی در کمپ اشرف عراق، به دور از جهان آزاد سپری کند. مریم به هنگام عملیات […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و نهم
نوامبر ۲۰۰۱، پس از چهار ماه ترسناک پر از تهدید، ضرب و شتم، تهمت، اتهامات و انزوای مطلق، (نشستهای طعمه) بالاخره پایگاههای مختلف شروع به جمعآوری وسایل کردند و یکییکی به سمت پایگاههای مرزی خود بازگشتند. این دوره سختترین آزمونی بود که از سر گذرانده بودیم، اما از آن جان سالم به در بردیم. البته […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و هشتم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطرات خود از جلسه ای می گوید که مسعود رجوی به عنوان رهبر سازمان، جلسات غسل هفتگی را به عنوان هدیه به نیروها غالب کرد. حالا رهبر پا را فراتر گذاشته بود. حتی خیالها، فانتزیهای جنسی، خلوتترین زوایای روانمان را هم میخواست. اسم آن جلسات را هم غسل هفتگی نهاد. […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و هفتم
در قسمت قبل امیر یغمایی از جلسه ای که به مناسبت 11 سپتامبر گرفته شد، صحبت کرد. چند روزی از آن جلسات آزاردهنده میگذشت. جلساتی که دیگر تنها انتقاد یا بحث نبودند، بلکه صحنههایی از تحقیر، حملهی شخصی، و شکنجهی روانی و جسمی بودند. آن روز، بار دیگر ما را به جلسهی جمعی رهبری فراخواندند؛ […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و ششم
بعد از یکی از نشستهای طولانی و فرسایشی با رهبری، در طول آن دوره چهارماهه “طعمه” در باقرزاده، به ما اجازه ورزش آزاد داده شد. خیلیها از فرصت استفاده کردند و رفتند سراغ فوتبال در زمینهای وسیع باقرزاده. من هم کنار یکی از زمینها ایستاده بودم و داشتم بازی را تماشا میکردم. ناگهان دیدم برادر […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و پنجم
“طعمه”، نامی بود که بعدها برای چهار ماهی انتخاب شد که در آن، هر لحظهاش انگار از دل جهنم بریده شده بود. مسعود رجوی، رهبر سازمان، سالی حداقل یکبار و گاهی چند بار ما را به جلساتی فرا میخواند. در خرداد تا تیر سال ۲۰۰۱، ما را به کمپ “بدیعزادگان” بردند تا در جلسات موسوم […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و چهارم
در قسمت قبل امیر یغمایی از جزییات شرکت در عملیاتی می گوید که او را دگرگون کرده است. بعد از عملیاتی که در آن شرکت کرده بودم، زندگیام غرق در اندوه و حالتی سورئال و گنگ شد که تمام روزمرگیهایم را تحتتأثیر قرار داده بود. پس از شلیک هفتاد و هفت موشک به سمت پایگاههایمان، […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت چهل و سوم
در قسمت قبل امیر یغمایی از تصمیمی گفت که در پایگاه گرفته شد و اثری عمیق بر او گذاشت. در هر عملیات، یک “گروه پشتیبانی” وجود داشت. در عملیاتهایی که در نزدیکی مرز انجام میشد، این گروه با عملیاتچیها تا “منطقه محرمه” یا همان (no mans land) میان ایران و عراق همراه میشد. آنجا یک […]