خیلی ها در سوئد و در دیگر کشورها مات و مبهوت مانده اند که مگر در یک مستند از قول چهار عضو سابق سازمان مجاهدین خلق چه گفته شده است که این همه واکنش های هیستریک از جانب یک سازمان مدعی آزادی و دموکراسی را به دنبال داشته است تا جایی که خواستار ممنوعیت پخش آن شده اند.
دیگر کسی از اعوان و انصار فرقه رجوی، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، نمانده است که برای تخطئه مستند “کودکان اردوگاه اشرف” به میدان آورده نشده باشد. حتی برای کلیساهای سوئد هم نامه نوشته و به سوز و گداز پرداخته اند. بعید است که نویسندگان نامه ها که قریب به اتفاق از خارج از سوئد هستند این مستند را به تماشا نشسته باشند و بدانند که در آن چه گفته شده است چرا که فعلاً این مستند صرفاً برای جمع محدودی در جشنواره فیلم گوتنبرگ (یوتبوری) به نمایش درآمده است. هیچ کدام از آن ها هم تجربه زندگی در پادگان اشرف را نداشته اند تا در خصوص راست یا دروغ بودن آن قضاوت کنند. اما همگی قاطعانه حکم می نمایند که آنچه در این مستند گفته شده سراسر دروغ محض و ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی است و باید نمایش و پخش آن متوقف گردد.
تمام تلاش و سعی سازمان مجاهدین خلق اینست که به هر طریق ممکن، حتی با پرداخت پول، از گسترش نمایش این مستند جلوگیری به عمل آورد و سعی کند تا حداقل این مستند از سوئد خارج نگردد و فراتر نرود و پیشاپیش در رسانه های متعدد خود به تخطئه آن پرداخته و سعی می کند که این مستند وارد شبکه های اجتماعی در فضای مجازی نشود.
تمام نامه ها و اعتراضات از جانب اعضای شورای ملی مقاومت گرفته تا لابی های مواجب بگیر فرقه رجوی فقط یک حرف را تکرار می کنند و آن اینست که این مستند توسط رژیم ایران و انجمن نجات ساخته شده و عوامل تولید آن، از تهیه کننده (لیندا موتاویLinda Mutawi ) و نویسنده و کارگران (سارا معین) گرفته تا شاهدان عینی که کودکی خود را در سازمان مجاهدین خلق گذرانده اند (عاطفه سبدانی، حنیف بالی، امیر یغمایی، و پروین حسین نیا) و حتی دست اندرکاران جشنواره مربوطه در سوئد همگی حقوق بگیران وزارت اطلاعات ایران هستند.
در تمام واکنش ها و نامه ها عنوان گردیده که این مستند سراسر دروغ است اما در عین حال هرگز اشاره ای حتی به یک نمونه نشده است که این چهار نفر مثلاً چه گفته اند و کجای حرفشان دروغ بوده است. این روشِ معمولِ سازمان مجاهدین خلق است که هرگز انتقاد یا مخالفتی را مستقیماً پاسخ نمی دهد بلکه فقط با شانتاژ و جنجال سعی می کند آن را تخطئه کرده و منتقد و مخالف را سرکوب نماید.
حال تصور کنید و فرض محال بگیرید که این سازمان که مدعی برقراری آزادی و دموکراسی است، خدای ناکرده در ایران به قدرت برسد و احیاناً کسی بخواهد حرفی مخالف میل سران آن بزند، آن وقت است که فوراً بدون مدرک و دلیل به وابستگی به دشمنان داخلی و خارجی متهم گردیده و بلافاصله محاکمه، محکوم و مجازات می شود.
بی جهت نیست که سازمان مجاهدین خلق در میان عموم ایرانیان در داخل و خارج از کشور، حتی در میان سرسخت ترین مخالفان جمهوری اسلامی، بی نهایت منفور و مردود است و کسی به غیر از معدودی که یا فریب خورده یا منافع شخصی را دنبال می کنند کسی به حمایت از آن بلند نمی شود.
عاطفه نادعلیان