مستند “کودکان کمپ اشرف” به نویسندگی و کارگردانی “سارا معین” و تهیه کنندگی “لیندا موتاوی Linda Mutawi” در جشنواره ای در سوئد به نمایش درآمد. در این مستند عاطفه سبدانی، حنیف بالی، امیر یغمایی و پروین حسین نیا به عنوان 4 نمونه از حدود 120 کودکی که از اردوگاه اشرف به کشور سوئد فرستاده شده و در منازل هواداران مجاهدین خلق اسکان داده شدند، و حالا دارای موقعیت اجتماعی بالایی هستند، به شرح سرگذشت خود پرداخته اند .
جمعاً حدود 900 کودک در جریان انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین خلق و طلاق های اجباری و از بین رفتن نهاد خانواده در داخل سازمان در سال 1991، به کشورهای اروپای غربی و آمریکای شمالی فرستاده شدند که تعدادی مجدداً به عنوان کودک سرباز (مانند امیر یغمایی) به اردوگاه اشرف بازگردانده شدند و برخی موقعیت های اجتماعی خوبی در کشورهای خود کسب نمودند و برخی هم متأسفانه سرنوشت های بسیار غم انگیزی داشتند.
سران سازمان مجاهدین خلق قبل از به نمایش در آمدن این مستند با ارسال انبوه ایمیل ها و برگزاری تظاهرات در مقابل مجل جشنواره، قبل از این که کسی به تماشای آن نشسته باشد، قویاً خواهان ممنوع شدن نمایش این مستند گردیدند. آن ها از پیش حدس می زدند که چه حقایقی قرار است در این مستند به نمایش در آید و از این بابت کاملاً به وحشت افتاده بودند.
نکته ای که فرقه رجوی روی آن تأکید دارد و مدام تکرار می کند این است که این مستند بر اساس گفته های صرفاً 4 نفر از حدود 120 نفری که به سوئد رفته و مستقر شده اند تهیه شده و نمی تواند بیان نظرات همه این افراد باشد. خانم سارا معین در مصاحبه خود با احمد رأفت پاسخ این ادعا را داده است.
برای درک درست از علت این موضوع به یک نکته اساسی باید توجه نمود و آن کارکرد تکنیک های کنترل ذهن مخرب فرقه ای در درون سازمان مجاهدین خلق است که با عنوان انقلاب ایدئولوژیک درونی و پراتیک های مستمر و روزمره ای همچون عملیات جاری و غسل شناخته می شوند. در این کارکرد، در ذهن و ضمیر هر فرد، حتی بعضاً کسانی که سال هاست که از این فرقه جدا شده اند، این طور کاشته شده که هر گونه مخالفت با رهبری و سیاست ها و عملکردهای سازمان مجاهدین خلق مترادف با همسویی با دشمن اصلی یعنی جمهوری اسلامی است و خیانت به خلق محسوب می شود.
سازمان مجاهدین خلق تمام عوامل تهیه این مستند را وابسته به رژیم ایران معرفی کرده است. درست است که این حرف کاملاً غیرمنطقی است اما در عمل اعلام یک کد دستوری مشخص به تمامی کسانی است که احیاناً بخواهند از این دست اقدامات انجام دهند. آنان به صورت خودکار درخواهند یافت که بلافاصله مزدور رژیم ایران و خائن معرفی شده و سرکوب تبلیغی و روانی خواهند شد. به این ترتیب از ادامه چنین برنامه هایی، بر اساس کاشته های ذهنی قبلی در اعماق ضمیر ناخودآگاه جداشدگان، جلوگیری به عمل می آید.
این موضوع در خصوص تمام فرقه های مخرب کنترل ذهن صدق می کند که افراد قلیلی حاضر به بیان تجارب درون فرقه می شوند. علت اصلی این است که خارج شدن فرد از فرقه به مراتب ساده تر از خارج شدن فرقه از فرد است. دانشمندان دلایلی را برای عدم استقبال اعضای فرقه ها برای بیان تجارب خود ذکر کرده و منتشر نموده اند.
کتابخانه ملی پزشکی سوئد National Library of Medicine تحقیقاتی را تحت عنوان در وسط قرار گرفتن Being in-between درخصوص اعضای سابق فرقه ها انجام داده و به بررسی تجارب اعضای سابق فرقه ها و تأثیرات ذهنی و فرهنگی فرقه بر افراد، حتی سال ها بعد از جداشدن، پرداخته است.
حاصل این تحقیقات در مقاله مفصل لینک فوق برای کسانی که مایل به مطالعات بیشتر در این زمینه هستند قابل دسترس است. این مطلب البته به زبان انگلیسی است ولی برای کسانی که احیاناً مثل من به انگلیسی مسلط نیستند با ترجمه گوگل می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
در این تحقیقات به مقطعی اشاره می کند که فرد از فرقه جدا شده اما هنوز وارد مختصات عادی جامعه به دلیل تخریب هایی که روی ذهن او صورت گرفته نشده است و به اصطلاح هنوز کاملاً به دنیای خارج از فرقه وصل نگردیده است. هرچه سن فرد در ورود به فرقه کمتر باشد این پروسه طولانی تر بوده و سخت تر طی می شود و بعضاً هرگز تمام نمی شود مگر این که با مداخلات روانشناسانه کاملاً تخصصی همراه باشد.
طبق این تحقیق، اعضای سابق فرقه ها تا زمانی که در فرقه هستند از ثبات کامل برخوردارند چون هرگز نیاز به تصمیم گیری ندارند و تمام تصمیمات از بیرون برای آن ها گرفته می شود، اما همین که پا به دنیای آزاد می گذارند با چالش های جدی روبرو می شوند و احساس گناه که از کارکردهای کنترل ذهن مخرب فرقه ایست و سرزنش خود، می تواند دامنگیر آنان شود.
دانشمندان به یک واقعیت محض پی برده اند که برای افرادی که از فرقه خارج می شوند بیان تجارب داخل فرقه، خصوصاً در برابر دوربین و برای عامه مردم، بسیار سخت است و در ضمیر ناخودآگاهشان از این بابت احساس گناه و خسران می کنند.
با توجه به شرایط سازمان مجاهدین خلق و میزان تخریب کنترل ذهن فرقه ای که روی روح و روان اعضا صورت می گیرد و با توجه به سن کم این افراد هنگام ورود به سازمان و ارتباط مستمر آنان با سازمان حتی بعد از رفتن به اروپا و آمریکا، همین که حداقل تعدادی (البته خیلی بیش از این 4 نفر که برای این مستند انتخاب شدند) بعد از این که به میانسالی رسیدند توانسته اند به بیان خاطرات و تجارب تلخ خود در فرقه مخرب رجوی بپردازند جای امیدواری است و این چشم انداز وجود دارد که در آینده شاهد افشاگری های بیشتری از جانب “کودکان کمپ اشرف” باشیم.
عاطفه نادعلیان