براستی هم اکنون رجوی سرکرده سازمان تروریستی مجاهدین خلق که روزی با غرور، دست به کمر و سیگار برلب بر روی سکوی اشرف، در مقابل اسیران قدم میزد و میگفت: ما نوک قله هستیم و دیگران مجبور بودند کف و هورا بکشند. الان کجاست ؟ او که غرق رؤیاپردازی ها و بلند پروازی هایش بود و دست مریم رجوی را میگرفت و سان میدید، الان کجاست؟ احساس میکرد تمام دنیا در همان جایگاهش خلاصه شده است. الان چندین سال است هیچ خبری از این رهبر خودکامه نیست و خودش را در سوراخی پنهان کرده است. به راستی دنیا جای عبرت است. اما رجوی هرگز درس نگرفت. حتی سرنوشت اربابش صدام دیکتاتور هم برای او مایه عبرت نشد تا خود را از عاقبتی خفت بار نجات بدهند.
این دنیا و این روزگار، افراد متوهم مثل رجوی ها کم به خود ندیده. البته که اینها جزو خونریزترین ها هستند. متوهمانی که خود را رهبر و رئیس جمهور نامیده اند و عده ای را هم اسیر و استثمار کرده اند و با خود به ناکجاآباد برده اند.
روزگاری رجوی در تجمعات اجباری که برگزار می کرد باد در غبغب می انداخت و شعار ” می توان و باید” سر می داد. حالا باید از او پرسید کجایی که حتی جرأت رونمایی از چهره فرتوتت را هم نداری. براستی زمان آن نرسیده که از لانه عنکبوتی خودت بیرون بیایی و از خواب و خیالی که داشتی بیدار شوی و به جنایات خود اعتراف کنی.
آیا زمان آن نرسیده که اعتراف کنی تمام مسیر را اشتباه آمده ای و هزاران نفر را به اشتباه راهی سرزمین مرگ کردی و هزاران انسان بی گناه را که به تو اعتماد کرده بودند در جهتی غلط به کار گرفتی و اسیر و گرفتار تشکیلاتت کردی؟ هزاران اسیر ساده که تو را باور داشتند وسیله ای قرار دادی برای رسیدن به آمال و امیال انحصار طلبانه خودت و شعارهایی که طبل تو خالی بیش نبود و امروز دروغهای شما برای همه روشن شده است. با گذشت زمان همه چیز روشن شد. آن حرف های شیک و شعارهای آزادی خواهی! که نه تنها به وقوع نپیوست حتی دیگر کسی برای جوابگویی هم نیست. نقاب ها دیگر بر چهره نماند و وسیله ای برای عوام فریبی وجود ندارد.
رجوی ملعون زمانی بازیچه دست صدام بود. بعد از آن به دامان امریکا و اسرائیل پناه برد تا شاید چند صباحی بیشتر نفس بکشد.
حالا هم گاه به گاه سر از قبر بیرون می آورد و پیام های بی سر و ته می دهد. آقای رجوی واقعاً این پیام ها را رو به چه کسی بیرون می دهی؟ افراد درون تشکیلاتت که دیگر امیدی به تو و تشکیلاتت ندارند. بعد از چهل سال به خوبی دریافته اند که پشت این جملات هیچ چیزی نیست جز توهم و نابودی. آنها همه به دنبال راهی برای خلاص شدن از بند فرقه دست سازت هستند.
مردم ایران هم که مدتهاست تو را به فراموشی سپرده اند و اصلاً در عرصه سیاسی ایران به حساب نمی آیی. تنها و تنها زمانی از تو نام برده می شود که قرار باشد درباره خائنین به میهن و مردم صحبت شود. آن وقت تو سر خط صحبتها هستی. چرا که تاریخ ایران عنصر خیانتکارتر از تو ، کمتر دیده است.
خانم و آقای رجوی دیگر دوران شما به پایان رسیده و تاریخ مصرف تان تمام شده است. حال به جای نوک قله در قعر دره هستید. در این سالها توانستید پشت شعارهای پرطمطراق خودتان را مخفی کنید اما از نظر مردم ایران خودتان و سازمان پوشالی تان منفور است و افکار عمومی نسبت به شما منزجر می باشد و باید در یک دادگاه بین المللی پاسخگو باشید و محاکمه شوید.
ناصر رضایی