بر اساس تجربه سالها گذران عمر و اسارت در فرقه رجوی همیشه دستگاه تبلیغاتی فرقه رجوی و تفکرات ضد آزادی آن، بخش بسیار مهمی از توان خود را در زمینه به بند کشیدن افراد، شستشوی مغزی، سیاه نمایی بیرون از تشکیلات صرف می کرد.
تفکرات فرقه ای رجوی برای ادامه حیات مبتنی بر این است که نیروهای خود را از ارتباط با دنیای آزاد، ارتباط با خانواده و کانون احساس و عاطفه ، کنش و واکنش های طبیعی دور نگه دارد و با ایجاد حصارهای فکری و فیزیکی شرایطی را فراهم نماید تا بتواند زندگی بیرون و ارزش های رایج جامعه را در ذهن نیروهای تشکیلات سیاه نموده و فضا و ارزش های تشکیلات را به عنوان شرایط ایده آل در ذهن و ضمیر نیرو های گرفتار تزریق نماید.
از این رو همیشه در سرفصل های مختلف که یا تحلیل های رجوی دروغ و آبکی از آب در می آمد و یا شکست سیاسی و استراتژیک را تجربه میکرد خود بخود موجب ریزش نیرو میشد و بخشی از نیروها برای خروج از تشکیلات مستعد میشدند، اما موانع ایجاد شده در ذهن آنان و اینکه بیرون از تشکیلات هیچ جایی برای ادامه حیات وجود ندارد و هرچه هست تباهی و سیاهی است همواره بعنوان مانع عمل می کرد.
اما تا آنجائیکه بیاد دارم از بدو استقرار سازمان مجاهدین در عراق و تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش بعلت شرایط غیر دمکراتیک و ضد آزادی و همچنین قوانین و ضوابط سخت و طاقت فرسایی که با شرایط زندگی انسانها در هیچ جای دنیا سازگاری نداشت، همیشه ریزش نیرو وجود داشت و اتفاقا در اکثر موارد نیرو هایی که از تشکیلات جدا میشدند چون شرایط سخت ضد آزادی در داخل تشکیلات را تجربه کرده بودند میتوانستند بیرون از تشکیلات چه در ایران و چه در کشورهای اروپایی زندگی و موفقیت های چشمگیری را تجربه کنند که اتفاقا همیشه بعنوان نور امیدی برای سایر اعضای دربند تشکیلات الگو قرار میگرفت و بعنوان منبع و شاخص امیدی بود که برخی نیروهایی را که تصمیم به جدایی داشتند را هدایت نماید.
البته سازمان مجاهدین خلق نیز با تمام تلاش سعی داشت تا هیچ گونه اخبار و اطلاعاتی از این افراد جداشده و زندگی موفقیت آمیزشان به داخل تشکیلات نفوذ نکند. اما علیرغم سختگیری های همیشگی برخی به صورت نامرئی و مخفیانه در سکوی پرتاب آماده خروج بودند و لذا وضعیت بیرون از تشکیلات و زندگی و سرنوشت افراد جداشده را رصد می کردند.
بیاد دارم در ابتدای پیوستن من به ارتش به اصطلاح آزادیبخش میشنیدم که رهاشدگان و ریزشی های بعد از عملیات فروغ جاویدان مانند بمب خبری به نقل محافل درون تشکیلات رجوی هر روز دهان به دهان میگشت .
مجددا در سال 69 و ابتدای سال 70 تعدادی از اسرای پیوستی همزمان با حمله نیروهای ائتلاف آمریکایی به عراق موفق شدند تحت کنترل صلیب سرخ جهانی به ایران برگردند و مسیر زندگی موفقت آمیزی را طی کنند و در مواردی اخبار و اطلاعات آنها نیز به داخل تشکیلات رسوخ میکرد و موجب تحریک و جدایی برخی از اسیران پیوستی می شد .
این روند جدایی همیشه بعنوان باطل السحر رجوی بود که تبلیغ میکرد در ایران و نظام جمهوری اسلامی همه افراد جداشده از سازمان را شکنجه و اعدام میکند .
“رجوی می گفت: هرکس حتی به مدت تنها یک روز سرسفره مجاهدین باشد و نان و نمک مجاهدین را بخورد از نظر رژیم ایران منافق است و مهدور الدم و مستحق اعدام میباشد” .
این ترفند ها فقط برای به بند کشیدن نیروها بود در حالیکه بسیاری از افراد جداشده در ایران و اروپا زندگی میکردند و کم و بیش خبرهای موفقیت آنان به داخل تشکیلات میرسید .
در جنگ دوم آمریکا علیه عراق که منجر به سرنگونی صدام شد در طول فقط یکسال بیش از 800 نفر از تشکیلات جداشده و بخشی از آنان موفق شدند به ایران باز گردند، مشمول عفو عمومی شدند و با تشکیل خانواده اکثرا خبر از رشد و ترقی و موفقیت آنها بگوش میرسید.
همین امر موجب شد تا بتدریج شیرازه تشکیلات رجوی از هم بپاشد و مسیر خروج از تشکیلات هموار گردد و اتفاقا چراغ امیدی برای افراد گرفتار در تشکیلات روشن شد .
از اینرو بر اساس تجارب شخصی خود و سایر دوستان هم بند و بسیاری از جداشدگان که از این تجربه استفاده کردند باید تاکید کنم که موفقیت چشمگیر و روز افزون اکثر غریب به اتفاق جداشدگان و دوستان بسیار خوبم در ایران ، شادی و نشاط و سرزندگی آنان، پایبندی به عهد و پیمانشان برای رهایی سایر عزیزان در بند دقیقا موجب شکست و سرخوردگی رجوی میشود .
و در همینجا باید تاکید کنم که دوستان جداشده همواره تصاویری از موفقیت های واقعی و زندگی سرشار از آرامش و صفای خود در کنار خانواده و عزیزانشان را به تصویر بکشند و حتی الامکان در سایت انجمن نجات و فضای مجازی درج نمایند تا افراد داخل اسارتگاه رجوی واقعیت بیرون از مناسبات را ببینند و بدانند که بیرون از جهنم روی، زندگی آن طور نیست که برایشان ترسیم کرده اند. زندگی درست است که سختی و آسانی دارد، اما شیرین و دوست داشتنی است در کنار عزیزانمان. و در دنیای آزاد و در شرایطی که می توانیم برای خودمان تصمیم بگیریم که چگونه روزگار بگذرانیم ، چگونه فکر کنیم، با چه کسانی ارتباط داشته باشیم و با چه کسانی قطع ارتباط کنیم. چگونه لباس بپوشیم و چگونه غذا بخوریم.
مقالات و مطالب بسیار ارزنده دوستان و همکاران بسیار خوبم از جمله آقایان علی اکرامی و فواد بصری، ایرج صالحی و هادی شبانی و تصاویر منتشر شده از خود و خانواده هایشان در طبیعت ایران، در مسیر روشنگری اذهان اسرای رجوی بسیار تأثیرگذار هستند و میتوانند به رهایی سایر اسیران رجوی کمک کنند و ما را به هدفمان نزدیک تر نمایند.
علی مرادی