روایت‌گری پژوهشگر حوزه نفاق از تاریخ مجاهدین خلق

خوابگردهایی که مزدوری پیشه کردند | گفت‌وگو با صفاء الدین تبرائیان

پژوهش‎گر حوزه نفاق با اشاره به اینکه باید درباره جنایت‌های مجاهدین خلق صحبت کرده و به افراد در این باره آگاهی داده شود، گفت: باید کاری کنیم که نسل جدید از جنایت‌های مجاهدین خلق آگاهی یابند.

برگزاری دادگاه رسیدگی به جنایت‌های مجاهدین خلق که از آذر ۱۴۰۲ آغاز شد و همچنان ادامه دارد، فرصتی ایجاد کرد تا بار دیگر پرونده جنایت‌های این گروه تروریستی مورد بررسی قرار بگیرد؛ این بازخوانی نقش مهمی در آگاهی جامعه به شکل خاص نسل جدید درباره جنایت‌های گسترده گروه تروریستی مجاهدین خلق به‌ویژه جنایت‌های منجر به شهادت ۱۷ هزار نفر از هموطنانمان دارد.

در همین رابطه، خبرگزاری میزان با صفاءالدین تبراییان، پژوهش‎گر حوزه نفاق گفت‎وگویی انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

-چرا اسم “خوابگردها” را برای کتاب خودتان با موضوع مجاهدین خلق انتخاب کردید؟

تبراییان: خوابگردها به معنای افرادی است که در خواب به‌صورت ناخواسته برمی‌خیزند و راه می‌روند و کارهایی انجام می‌دهند که واقعا انگار در این عوالم نیستند؛ من اسم خوابگردها را از کتابی با همین نام از آرتور کوستلر اقتباس کردم؛ البته اسم این رمان‌ بسیار شناخته‌شده خوابگردان است؛ دلیل من از انتخاب اسم خوابگردها برای کتابی که درباره مجاهدین خلق است، در واقع استفاده از یک اسم رمز است؛ با وجود این، زیرعنوان کتاب مشخص می‌کند که مطالب کتاب درباره ارتباط سران مجاهدین خلق با ساواک و نهادهای امنیتی رژیم بعث عراق است.

-چه دوره‌ای از تاریخ جنایت‌های مجاهدین خلق در “خوابگردها” مورد بررسی قرار گرفته است؟

تبراییان: من فعالیت گروه تروریستی مجاهدین خلق را در مقطع زمانی سال‌‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۱ یعنی از نخستین روز‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا زمان سقوط صدام در عراق انتخاب کردم.

رابطه مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق چگونه شکل گرفت؟

تبراییان: براساس نخستین سندی که در کتابم آورده‌ام، مجاهدین خلق از همان سال ۱۳۵۸ با رژیم بعث عراق ارتباط برقرار کرده بودند؛ البته سابقه رابطه مجاهدین خلق با این رژیم به گذشته دورتری بازمی‌گردد؛ در تابستان ۱۳۴۹ زمانی که یکی از تیم‌های مجاهدین خلق قصد داشت از طریق دبی به لبنان برود تا آموزش نظامی ببیند، به دام پلیس دبی افتاد؛ شش نفر از اعضای این تیم دستگیر و زندانی شدند که سرشناس‌ترین آن‌ها موسی خیابانی بود؛ گروه تروریستی مجاهدین خلق سه نفر از اعضای خود را برای نجات این اعضای زندانی شده فرستاد و این تیم سه‌ نفره توانست به تیم انتقال اعضای زندانی که آن‌ها را از دبی به بندرعباس جهت تحویل به ساواک انتقال می‌داد، نفوذ کند؛ مجاهدین خلق ید طولایی در نفوذ در ساواک و دیگر سازمان‌ها داشتند؛ سه عضو مجاهدین خلق که برای نجات همقطاران خود رفته بودند، توانستند وارد هواپیمای حامل آن‌ها شوند؛ این اتفاق در ۱۸ آبان ۱۳۴۹ رخ داد؛ یکی از اعضای این تیم سه نفره حسین احمدی روحانی، یکی از سرشناس‌ترین عناصر مجاهدین خلق بود که رسماً در ماجرای تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴ دخالت داشت،؛ او بعداً زندانی و اعدام شد؛ تیم سه نفره یاد شده در نهایت هواپیما را دزدیده و به فرودگاه بغداد، پایتخت عراق برد؛ عوامل حزب بعث که فکر می‌کردند، این تیم سه نفره از اعضای ساواک هستند، آن‌ها را دستگیر و شکنجه کردند و این آغاز رابطه مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق بود.

-این ماجرا به کجا انجامید؟

تبراییان: با توجه به اینکه در آن زمان، هنوز سازمان مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی نداده بود، در داخل کشور افرادی از امام خمینی خواستند تا پادرمیانی کرده و اسباب آزادی افراد یاد شده را فراهم کند، اما امام این درخواست‌ها را نپذیرفت و در نهایت نماینده جنبش فتح، باعث آزادی آن‌ها شد؛ این فرد در سال ۱۹۷۴ از جنبش فتح اخراج شد و در نهایت در سال ۲۰۰۲ یعنی در آستانه حمله نیرو‌های ائتلاف به سرکردگی آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم بعث این کشور به‌طرز مشکوکی در ۶۵ سالگی در عراق مُرد؛ برخی بر این باور هستند که بعثی‌ها به این نتیجه رسیدند که او را سربه‌نیست کنند.

–  رابطه مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق چطور پیش رفت؟

تبراییان: در مقدمه ۱۴۳ صفحه‌‌ای کتاب خوابگردها به پنج جلسه مهم مسعود رجوی، سرکرده مجاهدین خلق با مقام‌های عراقی از جمله رئیس سرویس کل اطلاعات عراق پرداخته شده است؛ رجوی در یکی از این دیدارها می‌گوید که رژیم شاه در سال ۱۳۵۰، زمانی که دستگیر شدیم، به ما سه راهکار پیشنهاد داد تا اعدام نشویم؛ یک، اعتراف کنیم که از عراق دستور می‌گیریم؛ دو، مبارزه مسلحانه را محکوم کنیم؛ سه، بگوییم که اسلام و تشیع با مارکسیسم در مبارزه هستند؛ علت اینکه آن‌ها گزینه دستور گرفتن از عراق را انتخاب کردند، همان ارتباطی است که در سال ۱۳۴۹ در قضیه هواپیماربایی با عراق ایجاد شد؛ گروه تروریستی مجاهدین خلق در اواخر سال ۱۳۴۹ یا اوایل سال ۱۳۵۰ دفتر خود را در عراق تشکیل داده و یک اردوگاه زد؛ مدیریت دفتر عراق بر عهده ۲ نفر بود: حسین احمدی روحانی و تراب حق‌شناس؛ حق‌شناس کتاب قطور ۸۰۰ صفحه‌ای درباره مجاهدین خلق با عنوان از فیضیه تا پیکار دارد؛ نام این کتاب در واقع از طلبگی او در فیضیه و پیوستن به پیکار نشأت گرفته است؛ او همسر دوم پوران بازرگان است؛ پوران بازرگان همسر محمد حنیف‌نژاد از مؤسسان سازمان مجاهدین خلق بوده است.

-دلیل صدام برای راه دادن مجاهدین خلق به عراق چه بود؟

تبراییان: پس از آشکار شدن اختلاف‌ها میان مسعود رجوی با ابوالحسن بنی‌صدر در دی ۱۳۶۱، رژیم بعث رسماً از رجوی دعوت می‌کند تا به عراق برود؛ در واقع رفتن مجاهدین خلق به عراق کلاهی بود که فرانسوی‌ها سر صدام گذاشتند؛ آن‌ها که از جانب مجاهدین خلق احساس خطر می‌کردند، به دنبال خلاص شدن از دست مجاهدین خلق بودند؛ فرانسه تعامل‌های نظامی گسترده‌ای با صدام داشت، به شکلی که پیشرفته‌ترین تجهیزات و جنگنده‌ها را در اختیار او می‌گذاشت؛ فرانسه که قصد رها شدن از دست مجاهدین خلق را داشت، اعلام کرد که قصد دارد چند هزار نیرو را به‌عنوان هدیه به صدام بدهد؛ متعاقباً وزارت کشور فرانسه با فراخواندن رجوی به او اعلام کرد که فعالیت‌هایش محدود شده است؛ در نهایت رجوی در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ با یک فروند هواپیمای اختصاصی که از عراق به فرانسه رفته بود، وارد بغداد شد و شخصیت عالی‌رتبه عراقی یعنی نفر سوم حزب حاکم بعث به استقبالش رفت؛ رجوی نام این پرواز را پرواز تاریخ‌ساز گذاشت و ادعا کرد که این پرواز تاریخ‌ساز برای برقراری صلح و عدالت و آزادی است.

به کلمه‌ای که او برای توصیف این پرواز استفاده کرد، دقت کنید؛ صلح، عدالت، آزادی.

البته این موضوع دلیل زمینه‌ای دیگری نیز داشت.

-چه دلیلی؟

تبراییان: موضوع به ماجرای طلاق و قضایای مربوط به آن بازمی‌گشت؛ در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ در زعفرانیه اتفاق مهمی افتاد و آن هم کشته شدن موسی خیابانی، مهم‌ترین عنصر سازمان و فرمانده نظامی این گروه در داخل که کتف به کتف و شانه به شانه رجوی حرکت می‌کرد، بود.

از نظر من و به تأیید دیگران از جمله هادی شمس حائری، عضو جداشده مجاهدین خلق، رفتن به عراق در برنامه رجوی بود؛ در خاطرات هادی شمس حائری آمده است که رجوی گفته بود: من از مدت‌ها پیش قصد داشتم به عراق بیایم، ولی شرایط اجازه نمی‌داد تا اینکه قضیه گروگان‌های فرانسوی پیش آمد.

-در زعفرانیه چه اتفاقی افتاد؟

تبراییان: در این روز اشرف ربیعی، همسر رجوی نیز کشته شد؛ در واقع فیلم ماجرای نیمروز براساس آن حادثه ساخته شد؛ برخلاف روایت فیلم ماجرای نیمروز، به نظر می‌رسد رجوی در آن مقطع قصد داشت تا از شر ۲ نفر راحت شود؛ یکی موسی خیابانی که با حذفش فضا برای ریاست او بر مجاهدین خلق باز می‌شد و رجوی را زعیم بلامنازع مجاهدین خلق می‌کرد؛ فرد دیگری که رجوی قصد داشت از سر باز کند، همسرش بود؛ او که دلباخته فیروزه، دختر بنی‌صدر شده بود، قصد ازدواج با این دختر را که ۱۶ سال از او کوچک‌تر بود، داشت و اشرف ربیعی مانع بود؛ او قصد داشت با این ازدواج پیوند و رابطه خود را با بنی‎ صدر محکم کند؛ به همین دلیل، رجوی ۸ ماه بعد از کشته شدن اشرف ربیعی در ضربه ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ به مجاهدین خلق در زعفرانیه با فیروزه بنی‌صدر ازدواج کرد؛ این ازدواج تا خرداد ۱۳۶۳ ادامه پیدا کرد؛ دلیل این جدایی بالا گرفتن اختلاف‌های بنی ‎صدر و رجوی بر سر دیدار او با طارق عزیز، نخست‌وزیر وقت عراق بود؛ بنی‌صدر که خود با رژیم بعث عراق رابطه داشت، ناراحت بود که چرا موضوع دیدار رجوی با مقام عراقی علنی شده است؛ رجوی و طارق عزیز پس از دیدار بیانیه مشترک داده و در کنفرانس مطبوعاتی حاضر شدند؛ گروه تروریستی مجاهدین خلق تعمداً این موضوع را علنی کرد؛ در بهمن ۱۳۶۳ اطلاعیه مجاهدین خلق درباره جدایی مسعود رجوی و فیروزه بنی‌صدر صادر شد؛ رجوی پنج ماه پس از جدایی از فیروزه بنی‌صدر با مریم قجر عضدانلو، همسر پیشین مهدی ابریشمچی ازدواج کرد.

-دلیل ازدواج رجوی با مریم قجرعضدانلو چه بود؟

تبراییان: مریم قجر عضدانلو در هنگام ازدواج با مسعود رجوی یک دختر سه ساله داشت؛ زنان زیادی در گروه تروریستی مجاهدین خلق بودند و دلیلی وجود نداشت که رجوی با مجبور کردن مریم قجر عضدانلو به جدایی از همسرش که دوست رجوی نیز بود، با او ازدواج کند؛ رجوی، هشت ماه پس از مرگ همسر اولش با زنی که ۱۶ سال از او کوچک‌تر بود، ازدواج کرد و به فاصله چند ماه پس از جدایی از فیروزه بنی‌صدر با مریم قجرعضدانلو ازدواج کرد.

جرثومه‌های فساد و ارتجاع این دمل‌های چرکین را با تعابیر مسخره‌ای که زیاد استفاده می‌کنند، توجیه می‌کنند؛ آن‌ها می‌گویند که این یک “انقلاب ایدئولوژیک” بود.

-همکاری مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق در دوران جنگ تحمیلی چگونه رخ داد؟

تبراییان: مجاهدین خلق به کشوری رفتند که با ایران در جنگ بود؛ این موضوع بسیار اهمیت دارد؛ در انگلیس حکم اعدام فقط برای افرادی اجرا می‌شود که به کشور خود خیانت کنند؛ به این معنا که جاسوس دشمن در هنگام جنگ شده یا به خدمت دشمن در حال جنگ با این کشور در بیایند؛ مجاهدین خلق که تن به چنین اقدام کثیفی و جاسوسی برای دشمن آب و خاکشان داده بودند، مسائل اخلاقی برایشان اهمیتی نداشت؛ آنها تن به هر کاری می‌دادند؛ در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی وارد عراق شد؛ مجاهدین خلق یک سال قبل در ۲۹ خرداد به‌اصطلاح “ارتش آزادی بخش ملی” را ابتدا با هزار نفر تأسیس کرد که بعداً تعدادشان به ۲ هزار نفر هم رسید؛ این ماجرا ادامه پیدا کرد تا به عملیات “فروغ جاویدان” رسید.

در آن زمان شمار اعضای ارتش به‌اصطلاح آزادی‎بخش به ۶ هزار نفر هم رسیده بود؛ هم صدام و هم رجوی می‌خواستند از دست این جمعیت راحت شوند؛ اصلا گروه مجاهدین خلق براساس تفکر رجوی قائم به حرکت روی سیل خون است؛ مجاهدین خلق پیش از عملیات “فروغ جاویدان”، چند عملیات مهم دیگر انجام دادند؛ یکی از آن‌ها عملیات آفتاب بود که در فروردین ۱۳۶۷ علیه فکه انجام شد؛ این عملیات که نخستین عملیات مهم مجاهدین خلق علیه ایران از زمان استقرار در خاک عراق بود، ۲۰ روز پیش از حمله آمریکا به ۲ سکوی نفتی در خلیج فارس صورت گرفت؛ روز بعد از حمله آمریکا به سکوهای نفتی ایران در خلیج فارس، رژیم بعث با کمک‌هایی توانست فاو را بگیرد.

عملیات دیگری که مجاهدین خلق در خرداد همان سال انجام دادند، عملیات چلچراغ است که به اشغال شهر مهران منجر شد؛ اگرچه مجاهدین خلق تلاش کردند تا با تبلیغات زیاد این عملیات را بزرگ نشان دهند، اما واقعیت این است که مهران در آن مقطع زمانی، جمعیت زیادی نداشت؛ رجوی و برخی از اعضای گروه تروریستی مجاهدین خلق با بالگرد به مهران رفتند و عکس انداختند و به عراق بازگشتند؛ آن‌ها از این کار هدفی را دنبال می‌‎کردند.

-هدف مجاهدین خلق از اجرای این رشته عملیات علیه ایران چه بود؟

تبراییان: قصد آن‌ها اجرای نمایشی برای آمریکایی‌ها بود؛ دقیقا ۲ روز بعد از عملیات چلچراغ یعنی اشغال شهر مهران، کنگره آمریکا حمایت خود را از گروه تروریستی مجاهدین خلق اعلام کرده و آن را به‌عنوان اپوزیسیون مورد تمجید قرار داد؛ ۲ هفته بعد از این ماجرا هواپیمای ایرباس ایران در خلیج فارس بر اثر اصابت ۲ موشک شلیک شده از ناو هواپیمابر آمریکا سرنگون شد و ۲۹۰ مسافر آن جان باختند.

-دلیل مخالفت مجاهدین خلق با قطعنامه آتش‌بس چه بود؟

تبراییان: آن‌ها شوکه شده بودند؛ اصلا تصور نمی‌‎کردند که قطعنامه آتش‌بس قبول شود؛ مجاهدین خلق کار را از دست داده تلقی می‌کردند؛ مجاهدین خلق به همین دلیل حدود کمتر از یک هفته بعد از پذیرش قطعنامه آتش‌بس از سوی ایران، یعنی سوم مرداد عملیات “فروغ جاویدان” را در خاک ایران انجام دادند و تا عمق ۳۰ کیلومتری هم پیش رفتند؛ اسم انتخاب‌شده برای عملیات هم بسیار مسخره بود؛ این اسم برگرفته از فیلم جشن‌های ۲ هزار و ۵۰۰ ساله شاهنشاهی است؛ این فیلم اواخر سال ۱۳۵۱ در ۳۰ سینمای تهران و ۴۰ سینمای شهرستان‌های کشور نمایش داده شده بود و بزرگ‌ترین اکران فیلم محسوب می‌شد؛ در نهایت مجاهدین خلق در تنگه‌ای در ۳۰ کیلومتری کرمانشاه زمین‌گیر شدند و بعد از نزدیک به ۳ روز گروه رسماً دستور عقب‌نشینی را صادر کرد.

-چرا گروه تروریستی مجاهدین خلق به سمت زنانه شدن پیش رفت؟

تبراییان: این موضوع تا حدی به این مسئله بازمی‌گردد که در تحلیل درون‌سازمانی رجوی، زن زودتر رویایی و ذهنی می‌شود و زودتر تغییرات را می‌پذیرد، ضمن اینکه از مرد قابل اعتمادتر نیز است؛ تمام فرماندهان ارتش به‌اصطلاح آزادی بخش زن هستند؛ این موضوع به بدبختی‌های عجیب‌وغریبی منجر شد؛ مسعود بنی‌صدر، پسرعموی ابوالحسن بنی ‎صدر تعریف می‌کرد: در اروپا به یک بچه ۱۰ ساله برخوردم و هویتش را پرسیدم؛ گفت من پدرم در ایران کشته شد؛ مادرم بعد از کشته شدن پدرم در ایران به عراق آمد و ماندگار شد و ازدواج کرد؛ همسر مادرم که از اعضای مجاهدین خلق بود، پدر جدیدم محسوب می‌شد؛ مادرم کشته شد و پدر جدیدم با خانم دیگری ازدواج کرد؛ هر دوی این‌ها در عملیات “فروغ جاویدان” کشته شدند؛ من الان نمی‌دانم چه دارم.

متأسفانه چنین اتفاق‌های دردناکی در گروه تروریستی مجاهدین خلق رخ داده است.

-تغییرات در گروه تروریستی مجاهدین خلق چگونه رخ دادند؟

تبراییان: سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد؛ این سازمان ۱۰ سال بعد در سال ۱۳۵۴ تغییر مواضع ایدئولوژیک داد؛ در ۱۳۶۳ نیز طلاق تشکیلاتی را اجرا کرد؛ گویا گروه تروریستی مجاهدین خلق عادت دارد هر ۱۰ سال یک‌بار اعضای خود را سورپرایز کند؛ این قضیه انقلاب ایدئولوژیک و این ماجرای طلاق و ازدواج تلاشی برای آزمایش اعضای مجاهدین خلق بود تا دریابند که اعضا چه واکنشی در برابر این اتفاق‌ها نشان می‌دهند؛ بیشتر اعضا به جز چند نفر که مسئله‌دار شدند، از این تغییرات تمکین و حتی ابراز خوشحالی کردند؛ البته عجیب نیست افرادی که تن به رفتن به عراق تحت سیطره رژیم بعث می‌دهند،از طلاق تشکیلاتی و اتفاق‌های مانند این خوشحال نشوند.

گروه تروریستی مجاهدین خلق مدت‌هاست که با اصطلاح سازمان قابل تعریف نیست، بلکه یک فرقه است؛ ما شاهد دگردیسی این فرقه هستیم؛ در واقع آن‌ها از سازمان به فرقه تغییر ماهیت دادند؛ فرقه مشخصاتی دارد، به این معنا که دچار خودکامگی ایدئولوژیک و افراط در عقیده می‌شود؛ یعنی جان و مال افراد دیگر متعلق به خودش نیست، بلکه به مالکیت فرقه درمی‌آید؛ فرقه تعیین می‌کند که اعضا چگونه فکر و زندگی کنند؛ مثلا در اردوگاه اشرف دستورالعمل‌هایی برای همه مسائل حتی مسائل روزمره وجود داشت؛ در واقع، کنترل همه‌چیز اعضا در دست سرکردگان فرقه است.

از این رو، از زمانی که مجاهدین خلق وارد عراق می‌شوند، ما دیگر نمی‌توانیم از کسانی که در اردوگاه حضور داشتند، به‌عنوان اعضا یاد کنیم، آن‌ها گروگان‌هایی هستند که راه بازگشتی نداریم؛ آن‌ها کاملا در کنترل هستند و نسبت به خیلی از چیزها بی‌حس شده‌اند؛ سرکوب رفتار را در جلسات نقد و بررسی ارزیابی نفسانی گروه می‌توان دید؛ حتی اگر کسی خواب می‌دید باید صبح برای مسئول تشکیلاتی خود تعریف می‌کرد؛ همین موضوع سبب شد تا آن‌ها رفته رفته تبدیل به ربات شوند؛ فرقه وطن‌فروش و آدم‌فروش به این کار افتخار می‌کند.

-جنایت‌های مجاهدین خلق فقط علیه ایران رخ دادند؟

تبراییان: جنایت‌های مجاهدین خلق محدودیت زمانی و مکانی ندارند؛ در سال ۱۳۵۱ که هنوز انقلابی رخ نداده بود، ۲ دانشجوی عراقی در حال تحصیل در ایران با گروه تروریستی مجاهدین خلق ارتباط برقرار می‌کنند و از مجاهدین خلق اطلاعات مربوط به مراکز اقتصادی، نظامی، فرودگاه‌ها، پایگاه‌های مستشاری به ویژه آمریکا و اطلاعاتی در مورد گروه‌های داخلی در تضاد با رژیم را می‌گیرند؛ در مصاحبه‌ای که اعضای مجاهدین خلق در ۲۶ تیر ۱۳۵۲ انجام دادند، از اقدام‌های خود برای آتش‎زدن و بمب‌گذاری در برخی از مساجد تهران حرف زدند؛ جنایت‌های از این دست مجاهدین خلق در زمان پیش از پیروزی انقلاب زیاد است؛ آن‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم به این روند ادامه دادند.

مجاهدین خلق در جنایت ،مرزهای جغرافیایی را نیز رد کرده‌اند و فراتر از مرزهای ایران علیه برخی کشورها دست به جنایت زدند که از جمله آن‌ها می‎توان به جنایت علیه کردها در عراق اشاره کرد.

آن‌ها حتی درون خود نیز دست به جنایت می‌زنند؛ کارهای غیراخلاقی که آن‌ها می‌کنند، نوعی جنایت است؛ مصاحبه‌های اخیر برخی از زنان عضو گروه تروریستی مجاهدین خلق درباره فساد اخلاقی در این گروه، به‌ویژه بی‎اخلاقی رجوی تکان‌دهنده است؛ یک فرد تا چه اندازه می‌تواند پست باشد تا چنین کارهایی را انجام داده و دیگران را مجبور به انجام آن‌ها کند.

-رابطه مجاهدین خلق با ساواک چگونه بود؟

تبراییان: ساواک کاری با گروه تروریستی مجاهدین خلق نداشت و حتی می‌توان گفت همکاری نزدیکی نیز میان آن‌ها وجود داشت.

-مجاهدین خلق در ابتدا چه داعیه ‎ای داشتند؟

تبراییان: واقعیت این است که مجاهدین خلق از اسلامی بودن سوءاستفاده کردند؛ جزوه‌های آن‌ها همه مبنای مارکسیستی داشتند؛ سعید محسن، یکی از مؤسس‌های اولیه سازمان مجاهدین خلق، در هفته‌های پایانی زندگی خود پیش از اعدام در سال ۱۳۵۰ جزوه‌هایی نوشتند که عملاً براساس مارکسیسم است.

مؤسس‌های اولیه سازمان مجاهدین خلق مدعی بودند که مارکسیسم فن مبارزه است، اما ایدئولوژی ما نیست؛ ما از آن برای مبارزه استفاده می‌کنیم؛ مجاهدین خلق در ادامه ادعا کردند که اسلام دیگر جوابگو نیست؛ اگرچه آن‌ها در سال ۱۳۵۴ تغییر مواضع خود را اعلام کردند، اما این موضوع به زمانی پیشتر بازمی‌گشت، فقط علنی نشده بود.

-آیا قصد تألیف کتاب دیگری درباره مجاهدین خلق را دارید؟

تبراییان: من دین خود را با نوشتن کتاب خوابگردها انجام دادم و این کتاب اکنون یکی از منابع مهم درباره مجاهدین خلق و جنایت‌های آن‌ها است؛ خوابگردها دارای سه بخش شامل مقدمه مفصل، پنج جلسه دیدارهای رجوی با روسای سرویس کل اطلاعات رژیم بعث عراق و فصلی شامل ۱۹  پرونده است؛ این فصل آخر به موضوع‌های مختلفی از جمله انتفاضه شعبانیه پرداخته است؛ پیش از خوابگردها نیز در مورد مجاهدین خلق، تحولات مربوط به آن‌ها در دوران پس از انقلاب، نحوه رفتن آن‌ها به عراق، چند کتاب منتشر شده بود.

-مهم‌ترین کاری که باید در موضوع مجاهدین خلق انجام شود، چیست؟

تبراییان: تجربه ناخوشایندی که ما داریم، این است که اطلاعات و تجارب به درستی به نسل بعد منتقل نمی‌شود؛ ما در کشور مشکل بی‌توجهی به کتابخوانی داریم؛ ما باید درباره جنایت‌های مجاهدین خلق صحبت کرده و به افراد در این باره آگاهی بدهیم؛ این تبیین‌ها باید انجام شود؛ در عین حال، باید کاری کنیم که نسل جدید از جنایت‌های مجاهدین خلق آگاهی یابند، چراکه این افراد متأسفانه همچنان اسم یک تشکیلات را یدک می کشند.

 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا