مصاحبه با سیروس غضنفری در خصوص درگیری کمپ اشرف – قسمت اول

با خبر شدیم که در تاریخ 19/1/90 بین اعضای فرقه با نیروهای نظامی عراق دراردوگاه اشرف درگیری بوجود آمده و با توجه به نگرانی و تماسهای مستمر خانواده ها با این دفتر بر آن شدیم با یکی از اعضای دفتر انجمن نجات استان مصاحبه ای انجام داده و از کم و کیف قضیه آگاه شده و در اختیار مخاطبانمان قرار دهیم. با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشته اید خواهش میکنم ضمن معرفی خود در خصوص این در گیری توضیح بفرمائید: من سیروس غضنفری هستم که بیست سال از عمرم و جوانی خود را در پشت میله های قلعه فرقه رجوی در اردوگاه اشرف گذرانده ام.
در ابتدا اجازه می خواهم تاسف خود به مناسبت کشته شدن تعدادی از هموطنانمان که قربانی جاه طلبی، جنون و هوسرانی رجوی و سرکردگان فرقه شده اند ابراز نمایم.
موضوع که پیش آمده است از مدتها و از سالهای قبل کاملا برای همه و به خصوص برای رجوی قابل پیش بینی بود. اگر خاطرتان باشد بعد از سرنگونی صدام که پدر خوانده رجوی بود رجوی خود را مخفی نموده و تعدادی از اعضای مورد اعتماد فرقه رابه همراه همسرش مریم از عراق خارج وبا دلارهای اهدائی صدام به فرانسه فرستاد تا از خطرات احتمالی دور باشند. به جز عده قلیلی که آنها را هم برای نگهبانی ودر اسارت نگه داشتن نیروها در اردوگاه اشرف حفظ نمود.
ما در انجمن نجات چندین سال است که با انجام مصاحبه ودادن اطلاعیه های گوناگون ومخاطب قرار دادن مجامع بین المللی جنون رجوی را گوشزد کردیم وفریاد زدیم که رجوی تشنه خون می باشد واز طرفی علیرغم ادعاهای واهی خود کمترین بهایی برای نیروهای اسیرش در اردوگاه اشرف قائل نیست وبه هیچ وجه حاضر نیست کسی زنده اردوگاه اشرف را ترک نماید واین را البته در لابلای پیامهای مسعود رجوی ومریم قجر می توان همواره به عینه مشاهده کرد.رجوی با توجه به بن بستی که در تفکرات فرقه گرایانه اش بوجود آمده مرده خواری را پیشه خود ساخته است وهمیشه تلاش نموده خود را در پشت خونهای ریخته شده پنهان کرده واز آن به مثابه حربه ای برای مظلوم نمایی خود وفریب دیگران استفاده نماید.
انجمن نجات با اگاهی کامل از روش های فرقه گرایانه رجوی سالهاست که رسالت خود را البته با مساعدت وهمکاریهای خانواده های دل نگران ودرد مند و چشم به راه قرار داده و به شکر خدا موفقیتهای زیادی هم در این راه داشته است وتوانسته طی این سالها تعداد زیادی را نجات داده وبه آغوش خانواده ها بازگرداند. این خصلت شناخته شده رجوی میباشد که همیشه سعی می کند با قربانی کردن اعضای دربند به حیات ننگین خود ادامه دهد خوب یادم هست که در 1367 بعداز اینکه ایران قطعنامه شورای امنیت را پذیرفت وعملا جنگ هشت ساله ایران و عراق پایان یافت رجوی به یک باره متوجه شد که در معادلات سیاسی بین دو کشورجایی ندارد و از طرفی با فشارهای فزاینده نیروهای ناراضی در اردوگاههای خود مواجه شد که طی آن نفرات دیگر توجیهی برای حضور خود در اردوگاههای رجوی نمی دیدند رجوی در این زمان با رندی به جای پاسخگویی صادقانه به نیروهای خود دست به جنون زد و عملیات موسوم به فروغ جاویدان را شروع کرد تا بدین وسیله هم با نابود کردن نیروهای ناراضی و خواهان جدایی به اصطلاح در میان فرقه دست به تسویه بزند و هم با پنهان کردن خود در پشت خونهای ریخته شده بتواند برای خود در بین دول غربی اعتباری کسب نماید.
دستور این عملیات جنون آمیز در حالی از طرف رجوی صادر شد که هیچ تناسب قوایی بین فرقه رجوی و نیروهای ایرانی وجود نداشت و همان طوریکه همگان اطلاع دارند ناظرین بی طرف از این عملیات به عنوان خود کشی دسته جمعی یاد کردند و البته رجوی توانست به بعضی از اهداف خود من جمله حذف افراد ناراضی سازمان بویژه علی زرکش و دیگران دست یابد و همچنین امیدوار به دریافت کمکهای بی دریغ صدام بماند و البته نشان دهد که نیروهای تحت امرش را طوری مغز شویی کرده که هیچ اراده ای از خود ندارند و این موضوع مورد طمع صدام قرار گرفت که در سالهای بعد رجوی و باند جنایتکارآن در قتل عام شیعیان در جنوب و کشتار اکراد بی دفاع در کردستان عراق مورد استفاده قرار داد.
ادامه دارد…
 

خروج از نسخه موبایل