براستی کشتار زنان و مردان بیدفاع در پادگان اهدایی صدام حسین چه دستاوردی برای سازمان مجاهدین داشت؟ سازمانی که مدت 8 سال است که خلع سلاح اجباری شده و دیگر صاحب هیچ سلاح و ادوات جنگی نیست و حامی خود یعنی صدام حسین را از دست داده است و از طرفی بیش از 3/2 نیروهای ان بالای 40 سال سن میباشند و دیگر توان جنگیدن را هم از دست داده اند، در خاک عراق آنهم بعد از سرنگونی صدام حسین به چه می اندیشد و بدنبال چه چیزی است؟ آیا امکان این وجود داشت که آن زنان و مردان کشته شده، کشته نشوند و زنده میماندند؟ ایا واقعا جان این جانباختگان برای رهبران این سازمان ارزشی داشت؟ جان 3400 تن دیگر چطور؟ بله سوالات بیشماری به ذهن می اید چون صحبت ازمرگ 34انسان است که میتوانستند زنده باشند و فکر نمی کنم هیچ انسانی از زندگی و زندگی کردن بیزار باشد. آنها هم میتوانستند زنده باشند ولی متاسفانه در مناسبات مجاهدین همه چیز با یک فرمان شروع میشود که بروید و از خانه خواهر مریم با جان وخون خود دفاع کنید. وقتی چنین فرمانی در مناسبات خشک مجاهدین و عاری از هر گونه احساس صادر میشود باید رفت چون اگر نروی و سرپیچی کنی و یا در صحنه نبرد کم بذاری و زخمی نشوی و کتک نخوری آنوقت به جای یکبار مردن در صحنه دهها بار باید در درون مناسبات بمیری و مارک بخوری و جواب پس بدهی و گزارش ها بنویسی که چرا زنده ای؟ چرا تیر نخوردی؟ چرا کتک نخوردی؟ چرا جانانه از خواهر مریم و خانه او اشرف دفاع نکردی؟ آنوقت شروع میشود انواع و اقسام فحش های سازمانی، مارکهای دست ساز رهبری مجاهدین و له و لورده کردن شخصیت افراد که گاها با ضرب و شتم نیز همراه است. در جریان دستگیری خانم مریم رجوی در فرانسه تعدادی با دستورهای تشکیلاتی خودسوزی کردند. بله این سنت سازمان مجاهدین است که باید هر لحظه خود را آماده فدا کردن برای مریم و مسعود رجوی کنند، رهبرانی که خود 8سال است که از عراق گریخته اند و یکی درفرانسه و دیگری کاملا مخفی شده است. راستی اگر پادگان اهدایی صدام حسین اینقدر عزیز و استراتژیک است پس چرا رهبران این سازمان در کنار نیروهایشان در عراق باقی نماندند و از اشرف دفاع نکردند؟ آنجا که پای جان به میان میاید نیروها باید از جان خود بگذرند و خود را به آتش بکشند و زیر خودرو بیفتند و له بشوند و مانند عصر حجر با سپرهای دست ساز، خود را جلوی گلوله بیندازند ولی رهبران سازمان باید جان خود را نجات دهند و از صحنه بگریزند ودر اروپا ساکن شوند ویا مخفی شوند. شما میگویید الگوی سازمان مجاهدین امام حسین و راه اوست اگر چنین است پس چرا شما به عنوان راهبران سیاسی و عقیدتی این سازمان صحنه را ترک کردید و نیروهایتان را تنها گذاشتید؟مگر امام حسین صحنه را ترک کرد؟ واقعیت اینست که متاسفانه جان انسانها در سازمان مجاهدین هیچ ارزشی ندارد واینطور استنباط میشود که خون و مرگ انسانها در پادگان اشرف فقط جهت تبلیغات و مصارف تبلیغاتی برای بقای سیاسی این سازمان میباشد. آخر با کشته شدن این تعداد زن و مرد چه چیزی تغییر کرد؟ بن بستهای بتون آرمه سازمان مجاهدین در زمینه نظامی، تشکیلاتی، سیاسی و اجتماعی لاینحل میباشد و کشتار و به کشتن دادن انسانها این بن بستهای لاینحل را چاره نمیکند چون دولت صدام سرنگون شده است و دولت جدید خواهان اخراج مجاهدین از خاک خود میباشد. تنها یک راه حل وجود دارد و آنهم اینست که اجازه دهید و کمک کنید که نیروها به جای کشته شدن برای هیچ و پوچ راه نجات از عراق را پیدا کنند و این پادگان یادگار صدام را پشت سر قرار دهند. اگر انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان مجاهدین واقعی است و به گفته رهبران این سازمان همه اعضا این انقلاب را پذیرفته اند و گوهران بی بدلیل شده اند پس چرا این 3400 تن را از اشرف خارج نمی کنید و کمک نمیکنید که این نیروها در کشورهای اروپایی و آمریکا و آمریکای شمالی ساکن شوند؟ اگر انقلاب ایدئولوژیک شما واقعی است این نیروها در هر کشوری اسکان داده شوند نیروهای سازمان باقی خواهند ماند. در ضمن حفظ تشکیلات سازمان در کشورهای اروپایی و آمریکایی خود نشانی از صحت و سقم انقلاب درونی سازمان است. پس، از پافشاری بیمعنی شما در حفظ نیروها در این پادگان میشود نتیجه گرفت که خود شما به عنوان رهبر این سازمان هم به انقلاب ایدئولوژیک خود با دیده شک و تردید نگاه میکنید و بیم ان دارید که نیروهایتان در خارج از پادگان اشرف بدنبال زندگی خود بروند. اگر نظر من را بپرسید میگویم، وقتی زور و اجبار و و فشار های روحی و روانی و جسمی در درون مناسبات سازمان مجاهدین وجود دارد پس انقلاب ایدئولوژیک فقط ابزاری است جهت مغز شویی و آماده کردن نیروها برای کشته شدن و فدا شدن. همان چیزی که هم اکنون در حال اتفاق افتادن است. اگر از من بپرسید میگویم در این کشتار وحشیانه هم دولت عراق وهم رهبران سازمان مجاهدین مقصر هستند چون رهبران سازمان قطعا میتوانستند جلوی این خونریزی رابگیرند. بله توصیه من به رهبران این سازمان این است که برای بقای سیاسی خود از جان دیگران مایه نگذارید و نیروهای خود را به جای قتل عام شدن در بیابانهای عراق، کمک کنید که این انسانها نجات پیدا کنند. همانطور که جان شیرین برای شما رهبران سازمان با ارزش است برای 3400 تنی که در پادگان اشرف گیر کرده اند نیز با ارزش و عزیز است.