نامه ای به عبدالطیف شادوری

سلام!
مصاحبه شما را در سایت انجمن نجات خواندم همین طور کنفرانس شما در بغداد را مشاهده کردم جای تبریک دارد که توانستی خودت را بعد از 25 سال از فرقه تباهی نجات دهی و خودت تصمیم گیرنده زندگی ات باشی. از این بابت به شما تبریک می گویم. به یاد دارم زمانی که با هم در یک مقر بودیم سازمان کار شما در TN بود در تابستان با آن گرمای طاقت فرسای عراق شما روی زرهی ها کار می کردید. در واقع ما بهترین دوران زندگی خودمان را در پادگان محصور اشرف برای هیچ و پوچ و بخاطر رهبران قدرت طلب به هدر دادیم و قربانی این داستان شدیم. رهبرانی که همه چیز را از ما گرفتند و در پادگان اشرف از ما انسانهای بی هویت ساخته بودند و فقط بایستی به رهبران فرقه فکر می کردیم اگر غیر از این بود ما را جزء انسانها به حساب نمی آوردند و بایستی از کره زمین حذف می شدیم چندین سال ما را شستشوی مغزی دادند به لحاظ روحی و جسمی با ما برخورد کردند تبدیل شده بودیم به آدمهای کوکی و فکر می کردیم از پادگان اشرف خارج شویم دنیا بر سر ما خراب می شود تنها جایی که می توان زنده ماند اشرف است. القائاتی که رهبران فرقه در ذهن ما فرو کرده بودند. اگر یادت باشد در نشست ها می گفتند زندگی بیرون از اشرف زندگی حیوانی است هر فردی از اشرف خارج شود نابود می شود و ما به این باور رسیده بودیم وقتی از اشرف خارج شدم تازه فهمیدم که دنیا چقدر بزرگ است و من و امثال من در دام چه کسانی افتاده بودیم. در آن حصار بسته غیر از فریب و دغلکاری چیز دیگری نبود. خداوند متعال انسان را آزاد آفرید که متناسب با خودش زندگی کند رهبری فرقه هدیه خداوند را هم از ما گرفت در پادگان اشرف چنان ما را بست که مبادا به دنیای بیرون از خود کمترین آگاهی را کسب کنیم و به عنوان سیاهی لشکر از ما سوء استفاده می کرد. امیدوارم زندگی آزاد و موفقی داشته باشید. فواد بصری

خروج از نسخه موبایل