کمیته سیاست ایران از جمله نهادهایی است که در ظاهر و با نام آمریکاییها عجین شده اما شاید کمتر کسی باشد که بداند تمام هزینهها و خط مشی این کمیته توسط مجاهدین پرداخت و تعیین میشود. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، این کمیته به ظاهر آمریکایی که در سال 1995 تأسیس شده است، هرچند در ظاهر هزینههای سرسام آور و فعالیتهای کلی خود را بر مدار آمریکایی بودن قرار داده است اما تعقیب خط مشی و اهداف پیدا و پنهان آن پرده از دستهای پنهان مجاهدین در پشت پرده فعالیت این کمیته بر میدارد. بازنشستههای آمریکایی؛ خط مقدم جنگ نرم مجاهدین! نگاهی به نامها و عملکرد سالهای گذشته اعضای این کمیته مانند، پروفسور «ریموند تنتر»، عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا در کاخ سفید و رئیس فعلی کمیته سیاست ایران در آمریکا، «کلر لوپز»، مامور سابق سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) و مدیر اجرایی فعلی کمیته، ژنرال «تام مک اینرنی»، دستیار سابق معاون ستاد مشترک نیروی هوایی آمریکا، «بروس مک کولم»، رئیس سابق بنیاد حقوق بشری فریدم هاوس… نشان میدهد که این تشکیلات از بازنشستههای سیاسی دولت آمریکا تشکیل شدهاند و نکته جالب اینجاست که در مواردی که منافع مجاهدین در خطر باشد، بر خلاف خط مشی کاخ سفید عمل کرده و حتی بر خلاف تصمیماتی که در زمان مسئولیت خودشان در دولت آمریکا اتخاذ شده موضع میگیرند! به گزارش هابیلیان، غیر از این، دلایل فراوان دیگری نیز وجود دارد که خط گیری این کمیته از مجاهدین را اثبات میکند، چنانکه به عنوان مثال میتوان به موضع گیریهای این کمیته در جهت حمایت بسیار پر رنگ از مجاهدین، دریافت مبالغ کلان و مستمر از مجاهدین و ادبیات و اهداف مشترک این کمیته با خط مشی گروه مجاهدین اشاره کرد. هر چند این کمیته که در سایت رسمی خود «براندازی نظام ایران از روش دموکراتیک» را به عنوان هدف نشان میدهد و در مواضع سیاسی خود بر علیه ایران تقریباً با آمریکا همسویی دارد، اما در قبال مجاهدین – بخوانید مؤسسین کمیته – مواضعی متفاوت با کاخ سفید را ارائه میکند. اعتراض به حضور مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا و درخواستهای مکرر از دولت آمریکا برای خروج این فرقه از لیست وزارت خارجه این کشور از جمله دستاوردهای این اتحاد است، چنانکه «نیتزه» و «ریموند تنتر» خطاب به مقامهای دولت آمریکا، رابطه با ایران و هرگونه تبادل امتیاز را با آن اشتباه دانستند، مگر اینکه این کار همزمان و طی مذاکره با اپوزیسیون دموکراتیک ایران که در عراق مستقر است صورت گیرد! تلاش برای آلترناتیو معرفی کردن مجاهدین به جای جمهوری اسلامی ایران نیز از جمله دیگر فعالیتهای این کمیته است و این کمیته بر خلاف نظر اعضای کنگره آمریکا که مجاهدین را با توجه به نفرت عمومی از این فرقه، گزینهای نامناسب برای این کار میدانند، این کمیته بر این مسئله پافشاری داشته و در اظهاراتی که توسط مرکز اطلاع رسانی «اسکات ترید» آمریکا منتشر شد به تصمیم اتحادیه اروپا برای خارج سازی مجاهدین از لیست تروریستی اشاره کرده و این حرکت را الگوی مهمی برای دولت اوباما ارزیابی میکند و آن را مساوی با «ارسال پیامی حمایت آمیز از سوی دولت آمریکا به مردم ایران» که از لحاظ این کمیته همگی خواهان براندازی نظام در ایران میباشند، دانست. بر پایه این گزارش اظهارات اعضای این کمیته، تشابهات غیر قابل انکاری با ادبیات و اهداف مجاهدین داشته و دارد و همچنین در این اظهارات به کرات، تعریف و تمجید از مجاهدین به چشم میخورد که به عنوان مثال میتوان به اظهارات «چاک نش» یکی دیگر از اعضای این کمیته اشاره کرد که اعضای پادگان اشرف را یک سرمایه ارزشمند تاریخی دانسته و نقش آنها را در ترغیب مردم عراق، چه شیعه و چه سنی برای شرکت در روند سیاسی کشور عراق ستوده است و در نمونهای دیگر میتوان به اظهارات سرهنگ «گری مورش» اشاره کرد که مدتی به عنوان پزشک ارتش آمریکا در پادگان اشرف ماموریت داشته و ضمن افتخار خواندن کار با مجاهدین، اشرف را یک مرکز فرهنگی آکادمیک در شمال عراق میداند! وی همچنین اعضای اشرف را یک گنجینه برای مردم سراسر دنیا تلقی نموده و دولت آمریکا را متهم به اشتباهی مهلک از طریق الصاق برچسب تروریستی به این گروه کرده است و در این بین «مک اینرنی»، رئیس شورای مشورتی کمیته سیاست ایران به ارزیابی تهدید ایران در عراق پرداخته و با استناد به صحبتهای باراک اوباما مبنی بر نگرانی از حفرهای که با خروج نیروهای آمریکایی درعراق ایجاد میشود سعی کرد که مجاهدین را به عنوان جایگزینی مناسب معرفی نماید که ضمن ایجاد ثبات در عراق، با ایران نیز مبارزه میکند.
در یکی از آخرین جهتگیریهای این کمیته که باز هم موضوع مجاهدین را مطرح نموده است و از زبان تمامی اعضا و در جلساتی متعدد مطرح شد، بیان گردید که شاخص موفقیت نیروهای آمریکایی در عراق، نحوه برخورد با قرارگاه اشرف و پروسه انتقال حفاظت از آن میباشد. این کمیته در بیان دلایل خود، حرف شنوی دولت عراق از نظام ایران را بیان نموده و نتیجه خروج آمریکاییها از عراق را تعرض به اشرف ارزیابی کرده و بدون اشاره به تروریست بودن این گروه و حق قانونی عراق در اخراج آنها از خاک کشورش، این موضوع را شاخصی برای تعیین زمان خروج آمریکاییها از عراق عنوان نموده است و اعتقاد دارد آمریکا قبل از رفتن باید از آینده مجاهدین اطمینان حاصل نماید. البته باید توجه داشت که فعالیتهای حقوقی این کمیته در جهت تاثیرگذاری بر سیاست ایالات متحده در خاورمیانه، فقط بخشی از فعالیتهای ضد ایرانی و ضد اسلامی آن بوده و از دیگر تحرکات این کمیته، ارتباطات آن در حوزههای رسانهای و در واقع ماهیت اسلام ستیز این کمیته است. گزارش کذایی کمیته کذایی برای خروج مجاهدین از لیست تروریستی یکی از آخرین اقدامات این کمیته در راستای تلاش برای خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی آمریکا، برپایی یک کنفرانس مطبوعاتی و انتشار گزارشی هشتاد صفحهای از سفر تحقیقاتی این کمیته به عراق و پادگان اشرف است که در آن مطابق با خواسته مجاهدین اهدافی از جمله تلاش برای خارج سازی مجاهدین از لیست سازمان های تروریستی، هشدار به آمریکا درباره نفوذ بالای نظام ایران در کشور عراق و به دنبال آن احتمال پاکسازی اردوگاه اشرف از وجود مجاهدین توسط دولت عراق و در نهایت معرفی مجاهدین به عنوان مطرحترین اپوزیسیون خارجی ایران! و لزوم حمایت آمریکا از این گروه تروریست را میتوان مشاهده کرد. «صندوق کلاریون»؛ اسلام هراسی مجاهدین با هدف ظاهراً هنری! نوع دیگر فعالیتهای این کمیته که با فریب افکار عمومی و دروغ پراکنی همراه است، در دو موضوع اسلام هراسی و ایران هراسی، پیگیری میشود و در قالب تولیدات تصویری و رسانهای انتشار مییابد. مجاهدین که در اینگونه فعالیتها بسیار اصرار دارند که پوششی و مخفیانه عمل نمایند، تولیدات خود در این زمینه را در قالب سازمانی غیر انتفاعی عرضه میکنند. این سازمان که ظاهر آن گرایشات و وابستگیهایی به احزاب راست اسرائیل و آمریکا را نشان میدهد «صندوق کلاریون» نام دارد. با شناسایی اعضای فعال در صندوق کلاریون و تفحص در خط مشی این سازمان به ماهیت اصلی و وابستگی مستقیم آن به کمیته سیاست ایران و در نهایت به گروه مجاهدین و سرمایهگذاری آنها میرسیم که به عنوان نمونه میتوان به «کلار لوپز» مدیر اجرایی کمیته سیاست ایران اشاره کرد که از اعضای هیئت مشورتی کلاریون میباشد، ضمن اینکه از دیگر اعضای این صندوق میتوان به «فرانک گاف نی» از مرکز سیاست امنیتی، «دانیل پایپ» از انجمن خاورمیانه، «ژودی یاسر»، موسس «انجمن آمریکایی اسلامی برای دموکراسی» و سخنگوی صندوق کلاریون، «هارولد رود»، افسر پیشین زیر نظر داگلاس فیت در دوره رونالد رامسفلد، «یان شارون» مدیر اجرایی «مینه سوتا علیه تروریسم» و «سارا استرن» رئیس «انجمن حقیقت خاورمیانه» (EMET) اشاره کرد که عموماً از نومحافظهکاران و سیاست مداران جنگ طلب میباشند. خاخام اسرائیلی؛ موسس صندوق هنری مجاهدین! این صندوق که در سال 2006 توسط یک محافظه کار خاخام اسرائیلی با نام «رافائل شور» تاسیس شد، اقدام به تولید فیلمهای مستند جنجالی در مورد تهدید اسلام و ایران کرده و قصد دارد آمریکاییها را وادار به آماده باش درباره اسلام افراطی نماید و این دروغ پراکنیهای رسانهای تاثیری بر افکار عمومی آمریکا میگذارد که در نهایت باعث میشود ایالات متحده بتواند سیاستهای خصمانه خود بر علیه جمهوری اسلامی ایران را راحت تر پیگیری کند. فیلم کوتاه «وسواس» اولین محصول صندوق کلاریون بود که با موضوع جنگ اسلام افراطی علیه غرب تولید شد و قصد داشت نیت اسلام افراطی را هدف گیری تمدن غرب نشان دهد و این موضوع باعث شد بحثهای شدیدی راجع به اسلام هراسی در پردیسهای دانشگاهی امریکا داغ شود. در این فیلم اسلام و مسلمانان به عنوان یک خطر جدی برای جوامع غربی معرفی شدهاند و به بیننده القاء میکند که اگر هر چه زودتر به مبارزه با این تهدید اقدام نکند، قدرت آن در آینده نزدیک باعث فروپاشی تمدن غرب و ملتها و دولتهای غربی میگردد زیرا که آموزهها و دستورات اسلامی، از مسلمانان ملتی ستیزه جو ساخته که هدف نهایی خود را تسلط بر تمام دنیا تعریف میکنند! هر چند در ظاهر و به طور مستقیم به آن اشارهای نشده است اما در ادامه میبینیم که منظور اصلی سازندگان این فیلم از اسلام افراطی و جنگ طلب، جمهوری اسلامی ایران است. توزیع 28 میلیونی دیویدی ضد ایرانی! نگاهی به شیوه و سطح گسترده توزیع این دی وی دی در تیراژ 28 میلیون نسخه در سه ایالت کلیدی آمریکا از قبیل فلوریدا، اوهایو و میشیگان و در داخل روزنامهها – که با احتساب هر نسخه 3 دلار، چیزی در حدود 84 میلیون دلار هزینه داشته است – نشان دهنده صرف هزینههای سنگین در رابطه با این گونه فعالیتها دارد که حاصل سرمایهگذاری مجاهدینی میباشد که خود را مسلمان مینامند اما در عمل ماهیتی کاملاً ضد اسلامی دارند. این فیلم که در سال 2008 و در ماههای آخر منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا توزیع شد، قصد داشت از سناتور «مک کین»، نامزد جمهوری خواه حمایت کند که علیه اسلام گرایان افراطی و تهدید آنها مبارزه میکرد. دومین تولید «کلاریون» فیلم «جهاد سوم» بود که در می 2009 تولید شد و ادعا میکرد که جنگی را بررسی میکند که رسانهها چیزی درباره آن به مردم نگفتهاند و دشمنی که دولت نیز از نام آن میترسد را آشکار میسازد، این فیلم تشریح میکند که هدف جهاد بزرگ تخریب تمدن غرب از درون از طریق عملیات نفوذی و سلطه بر شمال آمریکا است و فیلم مبارزه رهبران مسلمان افراطی در آمریکا را نمایش میدهد و در کل در این فیلم تماماً سعی شده تا دولتهای اسلامی را تهدیدی برای امنیت آمریکا معرفی کند. همچنین در ادامه کلاریون با اضافه کردن بخش ایران به سایت اسلام رادیکال، سعی کرد تهدید ایران را برای جهان نشان دهد و در آخرین تولید خود در سال 2010 با نام «ایرانیوم» سعی کرد ایران هستهای را به تصویر بکشد که تهدیدی برای تمام دنیا به حساب میآید، در این فیلم که اساس آن بر پایه دروغ و فریبکاری بنا نهاده شده بود «رافائل شور» بنیانگذار صندوق کلاریون در خصوص ماموریت خود میگوید: در طول 30 سال گذشته، رهبران ایران با شهروندان خود ظالمانه رفتار کردهاند و از اقدامات تروریستی در سرتاسر جهان حمایت کردهاند و این بسیار مهم است که مردم بدانند تهدید هستهای فقط یک قسمت از داستان ایران به عنوان خطری برای دنیاست. در دروغ پردازیهای این فیلم همین بس که در صحنهای از آن با سانسور و پخش قسمتی از سخنرانی معروف امام خمینی(ره) پس از شهادت آیت الله مطهری که فرمودند: «بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود»، جمله «بریزید خونها را» به صورت جداگانه پخش نموده و سعی دارد به مخاطب اینگونه القا نماید که امام خمینی(ره) به مردم انقلابی ایران دستور کشتار و ترور در خارج از کشور را میدهند! این سه فیلم جنجالی که تاکنون حاصل فعالیت صندوق کلاریون بوده است فقط بخشی از تولیدات این سازمان در زمینه اسلام هراسی و ایران هراسی است که با پشتیبانی کمیته سیاست ایران بدست آمده که البته خود این کمیته نیز ساخته دست گروه تروریستی مجاهدین است. مجاهدین در تکمیل پروژه اسلام هراسی و ایران هراسی خود فقط دلخوش به تولیدات کمیته سیاست ایران و صندوق کلاریون نیستند بلکه این گروه تروریست با صرف هزینه های گزاف، مزدوران دیگری را نیز برای پیشبرد اهداف خود به کار میگیرند. یکی دیگر از نمونههای این موضوع انتشار کتابهایی با هدف تخریب چهره ایران در جوامع غربی است که سیری در مطالب آنها به راحتی ماهیت وابستگی و خط گیری نویسندگان از مجاهدین را روشن میسازد. نمونهای که در این مقاله به معرفی آن میپردازیم، کتاب «واواک در خدمت آیت اللهها» نوشته «ایوبونه» استاندار و نماینده پیشین مجلس ملی فرانسه و رئیس سابق سازمان ضد جاسوسی فرانسه است که در اینجا باز هم یک بازنشسته سیاسی و خود فروخته در قبال دریافت مبالغی، به مزدوری مجاهدین پرداخته است. در این کتاب که در پاریس منتشر شده است واواک یا همان وزارت اطلاعات ایران به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی میگردد که به خواست نظام ایران مخالفان خود را در اروپا ترور میکند! البته در این کتاب مخالفان نظام ایران و در واقع اهداف تروریستی واواک سران گروه تروریستی مجاهدین معرفی شده است و از این طریق سعی شده این گروه و فعالیتهایش برای معاندت با نظام ایران آنچنان تاثیر گذار و مهم معرفی گردد! که دولت ایران را مجبور کرده از این شیوه برای مبارزه استفاده کند. ایوبونه در این کتاب از شخصیتهایی به عنوان نفوذیهای سازمان اطلاعات ایران نام میبرد که برای جاسوسی به گروه مجاهدین نفوذ کردهاند اما در واقع این یکی دیگر از دروغ پردازیهای این کتاب است که سوابق این افراد آن را به راحتی آشکار میسازد. در این کتاب به عنوان نمونه شخصیتی به عنوان عامل اطلاعات ایران به این صورت معرفی شده است: «او چهره کاملا متفاوتی دارد. او تقریباً نمونه کامل مخالف جعلی به ظاهر توبه کردهایی است که در واقع یک نفوذی در سازمان بوده است خود را تحمیل میکند و بعد با سر و صدا آنرا ترک میکند. تحت عنوان یک بریده او توانست بعد از یک فرار باور نکردی, کمپین شیطان سازی مجاهدین خلق را که واواک به جریان انداخته بود سوخت برساند. وی که به عنوان داوطلب مجاهدین در کمپ اشرف بود , در 15 ژوئیه 2001 با برداشتن سلاح و تجهیزات و پول فرار میکند و تلاش میکند به سفارت ایران در بغداد پناهنده شود. توسط پلیس عراق دستگیر میشود, قرار بود در یک دادگاه این کشور به خاطر جاسوسی محاکمه شود. نزد سازمان مجاهدین ابراز ندامت میکند, درخواست عفو از سوی رهبران جنبش میکند, که اشتباه میکنند و حرف او را باور میکنند و به او امکان انتخاب بین بازگشت به اشرف و استرداد به ایران را میدهند. او البته مورد اول را انتخاب میکند تا بتواند مأموریت جاسوسی خود را ادامه دهد.» و این در حالی است که این شخص در واقع یک جدا شده از این گروه تروریستی است و نکته جالب اینجاست که این گروه که به شستشوی مغزی و شکنجه اعضای خود شهرت جهانی دارد پس از فرار و بعد تحویل دوباره توسط پلیس عراق به مجاهدین از سوی سرکردگان این گروه مورد عفو قرار میگیرد! این گونه سرمایهگذاریها و فعالیتها فقط بخشی از عملکرد گروهی است که ادعای مسلمانی دارد و در طول حیات ننگین خود مبارزه با امپریالیسم و استعمار را به عنوان هدف و آرمان معرفی کرده است. اما در واقع ببینیم که مجاهدین در عمل برای دستیابی به اهداف شوم خود در خدمت آمریکا و غرب و تقابل با اسلام هزینه میکنند.