این روزها که به برنامه های مجاهدین نگاه میکنیم تمام انرژی خود را بسیج کرده اند که با بر پایی تظاهرات و تجمع در مقابل ساختمان وزرات خارجه امریکا با خواهش و تمنا و التماس اول اینکه نام خود را از لیست گروه های تروریستی خارج کنند و سپس حفاظت اشرف را به نیروهای امریکایی بسپارند! بقول طرف میگفت: ما به هیچ وجه زیر بار حرف زور نمیرویم مگر اینکه سمبه پر زور باشه! حالا حکایت مجاهدین شده! روزگاری بود که اینها امریکایی در خاک ایران ترور میکردند و سرود نبرد با امریکا میساختند و هزار داعیه مبارزه ضد امپریالیستی سر میدادند حالا که همچون…. در گوشه ای گیر افتاده اند ونه راه پس دارند و نه راه پیش دست به دامان همین امریکای جهانخوارشده اند که ترا بخدا رحمی بکن و ما را از لیست تروریستی خارج نما!
بخوبی بیاد دارم در نشست هایی که قبل از سرنگونی صدام در قرارگاه اشرف با مسعود رجوی این بزرگ شیاد قرن داشتیم با چه غروری چوب اشاره خود را به هوا میانداخت و میگفت حتی اگر امریکا به صاحب خانه ما چپ نگاه کند با ارتش آزادیبخش طرف خواهد شد! و ادامه میداد امریکا که سهل است اگر ما با انقلاب مریم باشیم تمام دنیا حریفمان نیمشوند! همین آقای رجوی که کلا در پیچاندن حرف و مغلطه کردن بی همتاست زمانی که ساختمان دو قلو در امریکا توسط گروه القاعده مورد حمله تروریستی قرار گرفت چه دست افشانی و پای کوبیهایی که نمیکرد و میگفت دیدید امریکا ببر کاغذی بود و….
همینطور بخاطردارم در کلاسهای تشکیلاتی و ایدئولوژیکی که با وی یا با مسولین سازمان داشتیم همواره گفته میشد که ایدئولوژی ما " دیدگاه ما به جهان" به رابطه انسانها و به اقتصاد و… بر پایه سوسیالیسم در چارچوب اسلام بنا شده است بهمین دلیل هرگز نیمتوانیم با کشورهایی که دستگاه شان سرمایه داری است به تفاهم برسیم.(فعلا باین کار نداریم که تو به همین حرفهایت هم پایبند نبودی و فقط ژست روشنفکری و مترقی بودن را میگرفتی). اکنون سوال از آقای رجوی اینست که چه اتفاقی در دستگاه ایدئولوژیک شما رخ داد که به یکباره امریکا را دوست خود یافتی و درخواست میکنی حتی حفاظت اشرف را نیروهای امریکایی بعهده بگیرند؟! آقای رجوی مگر شما نبودی که میگفتی امریکا در هر صورت دشمن ماست و بدنبال گیر انداختن ما میباشد؟ مگر تو نبودی که میگفتی که صدام تنها و تنها دوست ماست؟! مگر مسئولین سازمان تو نبودند که در توجیهاتشان به نیروها هشدار میدادنند که ما با امریکاییها مرز جدی داریم و اینکه الان با آنها مدارا میکنیم بدلیل شرایط خاص موجود است (یعنی بخاطر بحث تعادل قواست) درغیر اینصورت هیچ حرفی بآنها نداریم پس چه شد به یکباره تغییر موضع دادید و امریکا را دوست و متحد استراتژیک خود یافتید؟ بقول طرف که میگفت: اگر زورت به فلانی نرسید بهش بگو عموجان!
اکنون روی سخنم بعنوان کسی که نزدیک به 2 دهه از سالیان عمرش را در فرقه مجاهدین خواسته یا ناخواسته سپری کرده و بخوبی به تمام کارکردهای آنان آشناست با مسئولین وزارت خارجه امریکا اینست که حقیقتا معیار شما برای اینکه گروهی را تروریست بخوانید چیست؟ آیا فی الواقع معیار معینی دارید یا سلیقه ای تصمیم میگیرید؟
آیا همینکه مجاهدین از روی ترس و برای خود شیرینی در قرارگاهشان به سربازان و افسران خسته از جنگ شما سرویس میدادند یا شاید هنوز هم بدهند دلیل تروریست نبودن آنان میشود؟
آیا همینکه در گرمای طاقت فرسای تابستان عراق برای شما بستنی و غذاهای مختلف تهیه میکردند و چهار دست و پا در خدمت شما بودند دلیل بر بی گناهی آنانست؟
آیا همین که به افسران شما هدایای گران قیمت دادند و برای آنان با خواننده های خود کنسرتی براه انداختند که به آنان خوش بگذرد یعنی که دیگر آشتی؟!
آیا حقیقتا دولت امریکا که ادعاهای بسیاری دارد ممکن است به همین سادگی گول فرقه مجاهدین را بخورد؟ آیا تمام دلایلی که باعث شد بخاطرش نام این گروه جزء سازمانهای تروریستی قرار بگیرد اکنون حل و فصل شده است؟آیا رهبر این سازمان یعنی شخص رجوی برای اینهمه جنایاتی که طی سالیان مرتکب شد و این همه جوانانی که بخاطر تصمیمات غلط وی به زیر خاک سرد رفتند به کسی پاسخگو بود یا حداقل یک عذر خواهی معمولی از مردم ایران کرد؟!
خوب بیاد دارم عباس داوری از مسولین ارشد فرقه مجاهدین در همان ایام میگفت: فعلا دستمان زیر تیغ است برایتان همه کار میکنیم (منظور امریکایی ها بود) صبر کنید تا روز ما هم برسد!
آیا انجام عملیات تروریستی در داخل خاک ایران و کشتن شهروندان بی گناه که هیچ دخالتی در دعوای مجاهدین با این حکومت نداشتند عمل تروریستی نیست؟
آیا شرکت دادن در جنگ نوجوانانی که فریب خوردند و وارد قرارگاه آنان شدند یک عمل غیر انسانی و مغایر با استانداردهای حقوق بشر نیست؟
آیا بمدت بیش از سی سال جمعیتی بالغ بر 3500 نفر را در اسارتگاهی بنام اشرف بزور و هزار کلک نگاه داشتن و حداقل امکانات رفاهی را از آنان سلب کردن عملی ضد انسانی و ضد حقوق بشری نیست؟
آیا شکنجه و کشتن کادرهای ناراضی خودشان در مخفی گاههای اشرف بطوریکه صدایشان به گوش هیچکسی نرسد و حتی جسدشان را هم بصورت مخفیانه دفن کردند کاری ضد انسانی و خلاف حقوق بشر نیست؟
آیا مجبور کردن کادرها و نیروهایشان به طلاق و اینهمه خانواده را ازهم متلاشی کردن کاری پسندیده بود؟
مسولین محترم وزات خارجه امریکا: آیا برای شما قابل درک است که بمدت سی سال شما را از دیدار با خانواده هایتان منع کنند؟ نه تنها اجازه یک تماس تلفنی هم نداشته باشید بلکه حتی در ذهن و ضمیر خود هم حق فکر کردن به مادر یا پدر سالخورده خود را هم نداشته باشید و این کار گناهی بس بزرگ محسوب شود! اعمالی که در مقر این فرقه خطرناک بروی کادرها و نیروهایشان انجام میشود بس عجیب و باور آن مشکل است! اما تمامی اینان حقایقی بس تلخ است که برای اثبات آن هر کاری لازم باشد انجام میدهیم! من بعنوان یک عضو جداشده از فرقه مجاهدین بشما پیشنهاد میکنم برای روشن شدن هر چه بیشتر حقایق بدلخواه خودتان با هر تعداد که خودتان مایلید بصورت جداگانه ملاقات داشته باشید و تحقیق کنید بعد تصمیم برای خارج کردن نام این گروه خطرناک از لیست تروریستی خود بگیرید! آیا هیچ به عواقب خطرناک خارج کردن اسم این گروه از لیست تروریستی فکر کرده اید؟ این فرقه خطرناک اسمش در لیست تروریستی امریکا و اروپا بود و بی مهابا هر چه میخواست در این دنیا میکرد.از جنایت بروی کادرهای ناراضی خود گرفته تا انجام کارهای خلاف قانون در داخل کشور. و خارج کشور وای بروزی که از لیست سیاه وزارت خارجه امریکا هم خارج شود.
پس ای کسانی که نظر شما برای داشتن دنیایی بدون خشونت مهم و تعیین کننده است: خواهشمندم گول این شیادان بزرگ را نخورید! هدف این گروه برای از لیست خارج شدن داشتن اختیارات بیشتر برای پییشبرد مقاصد خطرناک خود است. مقاصدی که بی شک بنفع شما هم نخواهد بود. گول مظلوم نمایی های خام کننده آنان را نخورید. چرا که این افراد شیطان را هم درس میدهند!
اگر حقیقتا بودن یا نبودن اسم گروهی در لیست شما مهم است پس لااقل از بابت این گروه خشن بسیار دقت کنید! کاری نکنید که لیست وزارت خارجه امریکا از ارزش و اعتبار خارج شود. خودتان را وارد معاملات سیاسی احیانا پشت پرده نکنید. بروی آنچه که هست وواقعیت دارد نظربدهید و واقعتیت چیزی جز این نیست: مجاهدین یک فرقه خطرناک و تروریستی هستند! باقری