یادم هست حدودا مردادماه سال 1382 بود. از طریق محفل بچه های رده بالای سازمان شنیده بودیم که بموجب تسلیم و خلع سلاح سازمان، در مقطعی مطابق توافقنامه 16 بندی ژنرال ادیرنو و مسئولین فرقه مجاهدین می بایست مراحل شناسایی و صدور کارت شناسایی نفرات سازمان انجام شود. لذا بالاخره زمانش برای قرارگاه ما هم رسید. ظاهرا براساس زمانبندی و ظرفیت اجرایی نیروهای ارتش امریکا هماهنگی شده بود. ماهم از قرارگاه 6 براه افتادیم. قبلا از طریق مریم حسن زاده (گوهر)، فرمانده قرارگاهمان در سالن یگان پیرامون کارهای فوق مطابق منافع سازمان!!! توجیه شده بودیم. اینکه ما با این همکاری مان یک پله نزد اعتماد سازی امریکاییان بالا می رویم!!!…. بایستی از این فرصت استفاده کرده و دست به تبلیغ سازمان نزد نفرات ارتش آنان بزنیم و… خلاصه به سالن اجتماعات رسیدیم، ناگهان اتوبوسی در جلوی در از قسمت زنان رسید و آنان جلوتر از ما برای ورود به داخل سازمان برنامه ریزی شدند. اغلب دختران کم سن و سال بودند. مشخصا و صددرصد به دستور سازمان تروریستی مجاهدین همگی برخلاف رویه های داخل تشکیلات با شلوارهای بسیار چسبان و آنچنانی و بغایت پر فضاحت و بلوزهایی بسیار کوتاهتر از روشهای معمول و جاری در تشکیلات!! در کنار ما صف بسته بودند. بطوریکه خود نفرات مسئول و تشکیلاتی جلوی افراد مسئله دار و اغلب اعضا احساس فشار داشتند و خجالت می کشیدند. چرا که ته دل داشتند که همه درک می کنند که براستی به مصداق سخن مسعود رجوی پلید حتی مردان نیز احتیاج شد باید جلوی امریکاییان دامن بپوشند. فضای لباس و پوشش آنها با لباسهای رنگارنگ و… ناجور بود. آزمایش DNA و عکس و اثر انگشت و…. انجام شد و گویا خیلی از جداشدگان مسلط به زبان انگلیسی فرصت را گاها از مترجمین فضول و اطلاعاتی سازمان می ربودند و بنحوی به نفر امریکایی می فهماندند که همه در اردوگاه اشرف ناراضی اند و خواست شان این است آنان برای جدایی مساعدت کنند. که همینگونه هم شد و چند صباحی نگذشته بود مصاحبه FBI و بلافاصله وزارت امورخارجه امریکا با تیم گسترده برگزار ودر اولین ریزش از مهرماه 1382 تا اسفند 1383 حداقل 1100 نفر با حمایت نیروهای امریکایی جداشده و به تیف (کمپ جداشدگان تحت حمایت امریکاییان) آمدند. امریکاییان یکماه بعد کارت را صادر و به همگان دادند و سازمان مکلف شده بود به اعضا تحویل و آنان همواره در جیب خود به جهت بازرسی های امریکایی ها نزد خود نگه دارند. این کوچکترین تماس اعضا با انسان های بیرون تشکیلات نقطه پرتابی شد تا خیلی از آنان خود را اکنون به اروپا و امریکا و حتی میهن مان برسانند. سازمان در بریف های تشکیلاتی ادعا می کرد ما بشدت مورد احترام امریکاییان هستیم ولی در چنین برخورد هایی که اعضا هم حضور داشتند همگان در می یافتند که فرماندهان امریکایی حتی به استناد مترجمین فارسی زبان خودشان و نه سازمان، برآنند با قاطعیت به نفرات اعلام کنند که سازمان باید خود را منحل و اعضا بصورت تکی با نماینده کمیساریای عالی پناهندگان در بغداد ملاقات نمایند. بی شک یادآوری چنین اتفاقاتی می تواند اعلامی برای مسئولین خائن و وطن فروش سازمان باشد که زمان اندکی برای خاتمه دغلکاری آنان مانده است.
فرید