«باربارا اسلاوین، کارشناس ایران و عضو ارشد و غیر مقیم شورای آتلانتیک، ضمن تأکید بر روی فقدان حمایت مردمی از مجاهدین در ایران، اشاره کرده است که در جریان مسافرتهایش به ایران به عنوان یک خبرنگار تنها یک نفر را ملاقات کرده است که خود را هوادار مجاهدین معرفی نمود.»- بیانیه مطبوعاتی شورای ملی ایرانیان آمریکا (نایک، NIAC) درباره ملاقات باربارا اسلاوین،«کارشناس ایران»ابقای مجاهدین خلق در لیست تروریستی وزارت امور خارجه امریکا در 19 اوت 2011 میلادی بعد از همه ی فشارهای سازماندهی شده و لابی گری عناصر مجاهدین نشانه ی شناخت همه جانبه ی مقامات دولت امریکا از ماهیت تروریستی دارودسته ی رجوی است. سالهاست مجاهدین به مثابه یک فرقه ی ستیزه جو و بنیادگرای مذهبی به اعمال و تحرکات تروریستی و کور بر علیه شهروندان دو ملت ایران و عراق دست زده اند. فرقه ی مجاهدین برای بیش از دو دهه آشکارا در خدمت حکومت صدام منفورترین و مستبدترین رژیم منطقه ی خاورمیانه بودند و از حمایت رژیم بعثی به خود می بالیدند. پس از سرنگونی رژیم صدام سران مجاهدین که از این رویداد مات و مبهوت مانده بودند برای بقای تشکیلات مخوف خود دست به هر کاری زدند تا شاید در معادلات منطقه ای، بین المللی و شرایط متغیر جهانی به بازی گرفته شوند. آنان به شتاب اما به شکلی حماقت آمیز درصدد بر آمدند تحت حاکمیت نیروهای امریکایی قرار گیرند تا با حفظ سلاح های خویش خط سرنگونی نظام سیاسی ایران را دنبال کنند اما غافل از اینکه مقامات پراگماتیست امریکایی شناخت همه جانبه به ماهیت فرقه ای و تروریستی مجاهدین داشتند و اگر در مقاطعی از آنها حمایت کردند صرفا یک حمایت تاکتیکی و در خدمت اهداف امپریالیسم امریکا بود. در حقیقت این سیاستمداران امریکایی بودند که با استقاده از حماقت رهبران مجاهدین نهایت بهره گیری تاکتیکی را از آنها کردند و با رفتاری دوگانه و پیچیده فرقه ی مجاهدین را به بازی گرفتند. جای شگفتی است که مقامات امریکایی علیرغم همه شعارهای حقوق بشری و ترویج و گسترش گفتمان ضد تروریستی همچنان برای ستیزه جویان مجاهدین این امکان را فراهم آوردند تا آنها در کشورهای اروپایی و شهرهای امریکا به فعالیت سازماندهی شده و آشکار دست بزنند در حالی که مجاهدین، القاعده و ارتش آزادیبخش ایرلند هر سه در لیست تروریستی وزارت امورخارجه امریکا قرار دارند. اما جای سوال است که چرا القاعده و ارتش آزادیبخش ایرلند همچون عناصر مجاهدین از چنین امکان فعالیت سیاسی سازماندهی شده در خاک امریکا برخوردار نیستند؟ و در این باره سکوت خاص و رازآلودی بر فضای سیاسی امریکا حکمفرما است. آنچه مسلم است اندیشمندان و متفکران دنیای سیاست به خوبی واقف هستند امریکائیها بازی پیچیده ای را با مهره ی مجاهدین آغاز کرده اند و در نهایت آنچه که عریان و روشن است اینکه مجاهدین پشیزی برای امریکائیها ارزش ندارند زیرا آنان بر این اعتقاد هستند:
"… با توجه به اینکه مجاهدین خلق به دلیل خدماتش به صدام، که شامل کمک وی به سرکوب قیام شیعیان و کردها در سال 1991 میشد در لیست نیروهای دشمن قرار داشت می بایست به این امر بدیهی توجه میشد که خصومت ملت و دولت کنونی عراق به مجاهدین خلق، مسئله آزاد کردن یا تحویل آنان به مقامات عراقی را امری پیچیده میکند. از بروز این پیچیدگی با بازگرداندن اعضای مجاهدین خلق به ایران میشد اجتناب کرد ولی وزارت دفاع امریکا این گزینه را مسدود نموده بود. بنا بر این طراحان عملیت آزادی عراق می بایست پیش بینی میکردند که زحمت مشکلات مجاهدین خلق برای مدتی بر دوش نیروهای ائتلاف باقی بماند چندین سیاست در سالهای 2003 و 2004 پیشنهاد شد ولی هیچ یک مورد قبول واقع نگردید. پیشنهادات شامل منحل نمودن مجاهدین خلق و بازگردادن آنان به ایران، دادن اقامت عراقی به آنان و حل کردنشان در جامعه عراق، ابتیاع موقعیت پناهندگی و مستقر نمودن اعضا در یک کشور ثالث، و به طور فعال تشویق اعضا به جدا شدن می شد…"
مصاحبه با مقامات JIATF و وزارت دفاع – اکتبر 2007 و فوریه 2009 میلادی
در دیدگاه غالب امریکایی فرقه ی مجاهدین خلق به عنوان تخدیرکنندگان ماهر افکار عمومی هستند که سعی دارند با گرفتن ژست دموکراتیک و ارتقای وجهه خود به عنوان یک سازمان دموکراتیک در امریکا و اروپا دست به فعالیت های گسترده جمع آوری کمک مالی بزنند و از طریق یک کارزار عمومی چند وجهی برای ممانعت از قرار گرفتن در لیست سازمان های تروریستی خارجی در ایالات متحده امریکا اقدام کنند اما طبق قوانین امریکا هر گونه حمایت سیاسی ـ مالی یا هر نوع دیگر از یک سازمان تروریست جرم فدرال محسوب میشود.
ضمنا امریکائیها در گزارش تهیه شده از سوی وزارت دفاع امریکا به خوبی میدانند که فرقه ی مجاهدین در امر جمع آوری کمک های مالی دست به فریبکاری و کلاهبرداری در کشورهای اروپا، کانادا، استرالیا و امریکا میزنند و در پوشش خدمات پزشکی به کودکان یا رفاه کودکان درگیر یکسری فعالیت های پول شویی هستند.
حال چگونه است علیرغم اعتراف تعداد بیشماری از مقامات سابق دولت امریکا از طیف های گوناگون به دلیل تبلیغ یا سخنرانی به نفع مجاهدین از سردمداران این فرقه ی ستیزه جو پول گرفته اند و اما دولت کنونی امریکا در قبال آنان سکوت کرده و هیچ واکنش معقول و متناسبی از خود نشان نمیدهد؟
نکته ی مهمی که میتوان در این رابطه بر آن تاکید کرد اینکه فرقه ی مجاهدین برای سیاستمداران امریکایی تاریخ مصرف دارند و بر این مبنا دولت امریکا خود را در برابر اتهام دو رویی در جنگ با تروریسم قرار داده است.
آرش رضایی↑