پس از ناکامی "استراتژی ترور ضربهای" که منجر به شهادت دهها نفر از مسئولین ارشد نظام شد ابتدا تحلیل سازمان این بود که "نوک هرم حاکمیت ضربه خورده است و حال باید با ضربههای پیاپی به بدنه این هرم، جلو ترمیم ضربههای 7 تیر و 8 شهریور را گرفت." تاکتیک نظامی عمده سازمان، در ماههای تیر و مرداد و نیمه اول شهریور 1360، که واکنشی به قدرت ترمیم نظام جمهوری اسلامی و حمایت روزافزون مردم از آن محسوب میشد "حرکات ایذایی" بود؛ بیشتر ترورهای پراکنده در این مقطع صورت گرفت. در این مدت، شهادت آیتالله علی قدوسی دادستان کل انقلاب، بر اثر انفجار بمب توسط محمود فخارزاده کرمانی عضو نفوذی سازمان در دادستانی در تاریخ 14 شهریور 60 به وقوع پیوست. در اواسط شهریورماه 60 تحلیلی با این مضمون از سوی سازمان صادر شد عملیات بزرگ بمبگذاری و عملیات ایذایی و ترورها زمینه لازم را درون مردم به وجود آورده و جامعه الآن آماده قیام علیه رژیم و سرنگون کردن آن است و انفجار تودهها فقط نیاز به یک جرقه دارد که باید توسط پیشتاز زده شود.
با توجه به اسطورهسازی مردم از سازمان از یک طرف و وجود ذهنیت نسبت به عمل در جو غالب هواداران از طرف دیگر، مردم و حتی هواداران هنوز وارد فاز [نظامی] نشدهاند؛ بنابراین لازم است مردم با تاکتیک مناسبی به صحنه کشانده شوند. اختناق مهمترین عامل عدم ورود مردم به صحنه مبارزه علیه رژیم بوده است؛ بنابراین لازم است ابتدا جو اختناق توسط پیشتاز شکسته شود تا مردم به صحنه بیایند. "تظاهرات مسلحانه و شورشی" مناسبترین شکل شکستن جو اختناق است. تعریف "تظاهرات مسلحانه"، در تبیین شکل کار آن، مشخص میشود: چند اقدام مسلحانه پراکنده که یک تیم نظامی مسلح تظاهرات را شروع میکند، سپس بقیه نیروها -از پائینترین ردههای تشکیلاتی و حتی زیرتشکیلات تا هواداران قطع ارتباطی- به آن میپیوندند. فاضل مصلحتی عضو مرکزیت نهاد دانشآموزی سازمان در جلسه درون گروهی گفته بود: «تظاهرات مسلحانه را در مناطق شلوغ راه میاندازیم تا با این کار مردم کشته بشوند و انگیزه مبارزه پیدا کنند و رودرروی نظام قرار بگیرند.» در صورتی که در این تجمعها تحرکات مسلحانه رخ نمیداد و فقط ناآرامی و آشوب صورت میگرفت نوع تظاهرات، «شورشی» نامیده میشد که بعد از شکست تظاهرات مسلحانه، بیشتر مطلوب سازمان بود. در 16 شهریورماه 1360 چند تجمع محدود و کوتاهمدت، در نقاط مختلف تهران، صورت گرفت که نیروهای سازمان داده در دو نهاد «دانشآموزی» و «محلات» در آن شرکت داشتند. نیروهای «محلات» در نقاطی که ضمن طرحهای استراتژیک سازمان، روی آنها به عنوان «محلههای آزاد شده» حساب باز شده بود، در یک زمان کوتاه تجمع کردند؛ مثل خیابان کمالی و خیابان مخصوص، در مناطق غربی و جنوبی تهران (دور از مرکز). نیروهای «دانشآموزی» در نقاط مرکزی شهر به تجمع دست زدند. از افراد شرکتکننده در راهپیمایی خیابان کمالی (حد فاصل تقاطع نواب صفوی و کاشان) شرح تظاهرات بدین گونه نقل شده است: در ساعت 5 بعدازظهر، سه برادر مسلح با شعار [علیه امام]… و شلیک چند گلوله، شروع راهپیمایی را اعلام کرده و به وسیله یک ماشین – که همانجا سرقت نمودند – از محل دور شدند. در همین هنگام، 8 خواهر شروع به دادن شعار میکنند که در لحظات اول 4 نفر آنها دستگیر میشوند. به این ترتیب، راهپیمایی – بدون اینکه شکل بگیرد – به درگیری انجامید و به اتمام رسید. در روزهای بعد (18، 21 و 25 شهریور) نیز تحرکات مشابهی در نقاط مختلف تهران – مانند «سینا – مخصوص»، «سینا – خرمشهر» و «شادمان – ستارخان» روی داد. ولیالله صفوی مسئول نظامی دانشآموزی سازمان در غرب تهران در سال 60، درباره اینگونه تظاهرات چنین گفته است: سازمان میگفت تظاهرات هدفش این است که مردم را به صحنه بکشاند و با حمله به مراکز نظامی انتظامی این مراکز را خلع سلاح کنند و سلاحها بین مردم پخش شود، جریان مثل 22 بهمن [57] پیش بیاید. بعد از مقاومت مردم در برابر این تظاهرات و موج گسترده دستگیری که در پی آن صورت گرفت، عدم استقبال به حدی بود که نیروهای سازماندهنده، هواداران را هم به زور به این تظاهرات میفرستادند، یعنی با عدم استقبال نیروهای هوادار تشکیلاتی هم روبهرو شدند. دگماتیزم و جزمیت تشکیلاتی و بسته بودن نگرش سیاسی – اجتماعی، باعث شد که سازمان شکست اینگونه تظاهرات را «ترس مردم به خاطر عنصر اختناق» برآورد کند و به چنین نتیجهگیری برسد که نپیوستن مردم به این «راهپیماییها» دلیل موفق نبودن اصل طرح نیست: به لحاظ نیرو ضربه خوردیم و نیاز به ترمیم سازماندهی داریم تا حرکتهای بعدی را انجام بدهیم. مردم به خاطر سرکوب و اختناق شدید نپیوستند… باید با اتخاذ تاکتیکهای مناسبتر، مردم را تحت پشتیبانی نیروهای مسلح خودمان بدون اینکه ترس ارتجاع را در دل داشته باشند، به صحنه تظاهرات بکشانیم. بیلان تظاهرات مسلحانه شهریور 60 یکی از فرماندهان عملیات نظامی سازمان در غرب تهران به نام پروین پرتوی پس از دستگیری، طی میزگردی بیلان تهیه شده از گزارشهای تظاهرات مسلحانه در شهریورماه 1360 را به شرح زیر ارائه کرد: 1) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان گرگان. تعداد نیروهای شرکتکننده: 30 نفر نیروی روابطی (در اول این تظاهرات، نیروهای عملیاتی دیر رسیدند). مدت تظاهرات: 2 دقیقه. تعداد نیروهای دستگیر شده: حدود 25 نفر. نتیجه تظاهرات: آتش گرفتن یک لاستیک وسط خیابان و نهایتاً با مقاومت و مقابله مردم، تظاهرات به هم میریزد. 2) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان تهراننو، سیمتری. تعداد نیروهای شرکتکننده: 25 نفر نیروی روابطی و یک واحد عملیاتی. مدت تظاهرات: 15 دقیقه (این مورد نشان میدهد که وقتی واحدهای عملیاتی وجود نداشتند، تظاهرات 2 دقیقه بود؛ ولی در این مورد، تظاهرات 15 دقیقه طول کشید؛ زیرا واحد عملیاتی شرکت داشت). نتیجه تظاهرات: 10 نفر از نیروهای سازمان دستگیر یا کشته شدند، یک اتوبوس آتش گرفت، یک لاستیک در وسط خیابان سوخت و همچنین نارنجکی به طرف دفتر حزب جمهوری اسلامی پرتاب شد که شیشههای آن شکست و نهایتاً با مقاومت و مقابله مردم، تظاهرات مسلحانه به هم ریخت. 3) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان کمالی – خیابان مخصوص. تعداد نیروهای شرکتکننده: سه واحد عملیاتی و حدود 40 نفر نیروی روابطی. مدت تظاهرات: 10 دقیقه و 10 تا 15 دقیقه درگیری مسلحانه. نتیجه تظاهرات: تعطیل شدن فوری مغازهها، آتش گرفتن چند لاستیک در وسط خیابان، آتش گرفتن یکی از دختران هوادار شرکتکننده توسط کوکتل خودش، کشته شدن تعدادی از نیروهای عملیاتی و خالی کردن چند تیر و در آخر، تظاهرات با مقاومت و مقابله مردم به هم میریزد. 4) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان ولیعصر. تعداد نیروهای شرکتکننده: 40 نفر نیروی روابطی و دو واحد عملیاتی. مدت تظاهرات: 8 دقیقه. نتیجه تظاهرات: 12 نفر از نیروهای سازمان دستگیر یا کشته میشوند، یک نارنجک وسط خیابان پرتاب میشود، دو اتوبوس به آتش کشیده میشوند و نیز 10 نفر از مردم عادی کشته یا مجروح میشوند (به علت شلوغی منطقه و ایستادگی مردم) و سرانجام تظاهرات توسط مردم به هم میریزد. 5) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان آذربایجان. تعداد نیروهای شرکتکننده: 60 نفر نیروی روابطی، به همراه چند واحد عملیاتی. مدت تظاهرات: 3 تا 4 دقیقه. نتیجه تظاهرات: دستگیری یا کشته شدن 35 درصد از نیروهای حاضر سازمان، کشته شدن 2 نفر از نیروهای مردمی و سرانجام تظاهرات با مقاومت مردم به هم میریزد. 6) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان بهبودی. تعداد نیروهای شرکتکننده: 50 تا 60 نفر نیروی روابطی، به همراه 6 تا 7 واحد عملیاتی. مدت تظاهرات: 10 دقیقه و حدود 30 دقیقه درگیری مسلحانه. نتیجه تظاهرات: دستگیری 35 درصد از نیروهای سازمان، کوکتلاندازی به سمت دو بانک، شکستن شیشههای چند مغازه و در آخر، تظاهرات با مقاومت و مقابله مردم به هم میریزد. 7) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان سینا – مخصوص (همان منطقه آزاد شده مورد ادعا). تعداد نیروهای شرکتکننده: دو واحد عملیاتی و حدود 30-40 نفر نیروی روابطی. مدت تظاهرات: 5 تا 10 دقیقه. نتیجه تظاهرات: آتش گرفتن لاستیک وسط خیابان، پرتاب دو کوکتل و دستگیری 30 درصد از نیروهای سازمان. در این تظاهرات سرانجام نیروهای شرکتکننده با به جا گذاشتن کوکتلهای خود در وسط خیابان یا کنار جوی آب پا به فرار گذاشتند و صحنه را ترک کردند. 8) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان بهبودی. تعداد نیروهای شرکتکننده: 50-40 نفر نیروی روابطی و حدود چند واحد عملیاتی. مدت تظاهرات: 5 دقیقه. نتیجه تظاهرات: تیراندازی نیروهای سازمان به سوی مردم (تلفات مردم نامعلوم)، نابودی یک واحد عملیاتی نهاد محلات، کشته شدن 4 نفر از نیروهای سازمان و دستگیری تعداد زیادی از بقایای نیروها. به این تظاهرات تنها 2 نفر پیوستند (البته طبق گزارشهای درونی – که معلوم نیست این دو نفر از نیروهای قطع ارتباطی بودهاند یا افراد متفرقه). 9) نوع تظاهرات: مسلحانه. محل برپایی: خیابان ولیعصر. تعداد نیروهای شرکتکننده: چهار واحد عملیاتی و 40 نفر از نیروهای روابطی. مدت تظاهرات: 15 دقیقه. نتیجه تظاهرات: آتش گرفتن دو اتوبوس شرکت واحد، پرتاب کوکتل به طرف پمپبنزین و ایراد خسارت بر آن، آتش زدن لاستیک در وسط خیابان و دستگیری 20 نفر از نیروهای سازمان. تظاهرات مزبور بزرگترین تظاهرات مسلحانه سازمان در شهریورماه 1360 محسوب میشود. 10) نوع تظاهرات: شورشی. محل برپایی: خیابان بهبودی. تعداد نیروهای شرکتکننده: 12 نفر. مدت تظاهرات: 10 دقیقه. نتیجه تظاهرات: پرتاب یک کوکتل به یک مغازه سبزیفروشی و به آتش کشیدن آن و نهایتاً فرار نیروها در اثر مقابله مردم. فاضل مصلحتی از مسئولان اصلی راهاندازی تجمعهای موسوم به تظاهرات مسلحانه شهریورماه پس از ناکامی سازمان در این طرح در جمع درونی گفته است: این همه خون دادیم، [مردم] یک لحظه هم نیامدند از تظاهرات ما پشتیبانی کنند، باز بگو خلق. کدام خلق؟ که هیچ چیز حالیاش نیست. ما داریم برای چه کسانی خون میدهیم؟ ولیالله صفوی مسئول نظامی نهاد دانشآموزی غرب تهران، نتیجه کار را اینگونه جمعبندی کرد: در کل، تظاهرات مسلحانه شهریورماه چند روز به اجرا درمیآید که طی آن بیش از 70 تن از نیروهای اجرایی سازمان دستگیر یا کشته میشوند. تظاهرات مسلحانه 5 مهر 60
اول از همه تظاهرات پنجم مهر قرار بود در روز یکم مهرماه برگزار شود؛ یعنی تمام نیروها آماده شده بودند و همه کارهای تدارکاتی انجام شده بود که تظاهرات در روز اول مهرماه انجام بشود. شب یکم مهر، از رادیو و تلویزیون اعلام شد که فردا به مناسبت بازگشایی مدارس، به دعوت «حضرت آیتالله منتظری»، یک راهپیمایی دانشآموزی انجام میگیرد. به این علت، تظاهرات سازمان به هم خورد؛ و فردا که ما – به اصطلاح – سرِ قرارهای تشکیلاتی رفتیم، گفتند که: «خوب؛ حالا امروز که نشد این تظاهرات را انجام بدهیم؛ تظاهرات دانشآموزان را در خیابانها به رگبار ببندید.» نمونهاش کارهای «حسن سرخوش» است که سازمان، بعدها پس از کشته شدن او، خیلی تبلیغ و عکسش را چاپ کرد و واحدی به نامش ایجاد کرد. «حسن سرخوش» در چند مورد توانسته بود این تظاهرات دانشآموزان را به رگبار ببندد و فرار کند. به هر حال، تظاهرات اصلی به پنجم مهر موکول شد. پنجم مهر تمام تدارکات آماده شد؛ چندین واحد بودند [و] هر واحد – عموماً – از 4 نفر تشکیل میشد که هر کدام 4 سلاح ژ – 3، با خشاب و حدود500 -400 فشنگ داشتند.
قبل از تظاهرات گفته بودند: «برای اینکه آماده شوید از نظر بدنی، غذای خوبی بخورید.» همه، آن روز، صبحانه مفصلی خوردند و وارد تظاهرات شدند. موقع شروع، همه نیروها رفتند سوار ماشین شدند؛ و جریان عادی در خیابان بود. تا اینکه ماشین را به طور عرضی پارک کردیم و پیاده شدیم؛ و شروع به تیراندازی و شلیک هوایی کردیم. سازمان گفته بود: «شما اصلاً قرار نیست در تظاهرات شرکت کنید؛ فقط بروید شلیک کنید، یک میلیون آدم میآید و شما را روی دست بلند میکند.» ما هم انتظار داشتیم که یک میلیون نفر بیایند و ما را روی دست بلند کنند. البته چنین آرزوی خامی انجام نیافت. ما در خیابان طالقانی (تخت جمشید سابق) بودیم. خیابان کلاً تخلیه شده بود و ما ماندیم و چند ماشین، که به طور پراکنده در خیابان به چشم میخورد. نکته دیگر اینکه در آن روز، این طور که دیدیم، نیروهایی که در تظاهرات آن [قسمت] خیابان شرکت داشتند، حدود 10 نفر بیشتر نمیشدند و ما – هیچ کدام – آموزش نظامی [سطح پیشرفته] ندیده بودیم (در اسلحه، ماشه و ضامن یک چیز سادهای است)؛ چون آموزش نظامی ندیده بودیم که در یک مقطع چه کار بکنیم و چه کار نکنیم، من دقیقاً یادم هست که مثلاً از این طرف داد میزدند که «آن طرف چیزی تکان خورد»؛ تمام آن خیابان و آن قسمت را به رگبار میبستیم. در واقع «درگیری» بود؛ «تظاهرات» به هیچ وجه انجام نگرفت… موقعی که درگیری ادامه داشت، یکدفعه یک فرد حزباللهی جلو آمد و گفت: «اسلحهها را تحویل بدهید. رهبرانتان را ببینید [که] دارند چه کار میکنند شما کجا هستید؟! آنها به فرانسه رفتهاند و عیاشی میکنند و شما اینجا هستید.» و در ضمن اینکه داشت این صحبتها را میکرد، همینطور جلو میآمد (فکر نمیکنم مسلح بود) که ناگهان به وی تیراندازی کردند و او را شهید نمودند. کسانی که به خیابان طالقانی رفتهاند، میدانند [که] دو سه هتل بوده از زمان شاه، که مصادره شد؛ و الآن در آن ساختمانها، جنگزدگان هستند. از ساختمانهای مزبور شعارهای «مرگ بر منافق»، «منافق اعدام باید گردد» و نظایر اینها داده میشد. هر شعاری که میدادند، به طرف ساختمان جنگزدگان شلیک میشد. حادثهای نیز در خیابان امیر اکرم به وقوع پیوست: یک واحد نظامی در جنوب، عملیات پنجم مهر را در چند نقطه تهران برعهده داشت و فرمانده واحد آدمی بود که سازمان [بعدها] دربارهاش تبلیغ کرد (خودش هم مثل اینکه قبل از اعدامش مصاحبه کرده؛ اسم وی شیرزاد بود). یکی از کارهای این گروه این بود که در مقابل جمعیتی که بعد از تظاهرات جمع شده و بر ضد منافقین شعار میدادند، آنها با یک ماشین میروند جلو و میگویند که «ما حزباللهی هستیم، پاسدار کمیته هستیم؛ و رادیو تلویزیون الآن میخواهد بیاید فیلمبرداری کند. شما یک دقیقه در همین حالت باشید تا رادیو و تلویزیون برای فیلمبرداری بیاید»؛ بعد در همین حین، که جمعیت هم – خوب – شعار میداد، آنها عقب میروند و یک مقدار فاصله میگیرند و این فرمانده دستور میدهد که: «آتش کنید، شلیک کنید.» و تعدادی از مردم شهید شدند. برخلاف گفته سازمان، نه از جمعیت میلیونی خبری شد و نه اینکه ما موفقیتی پیدا کردیم. در همان حال که عقبنشینی میکردیم (خیابان طالقانی، تقاطع ولیعصر تا پل حافظ، اصلاً کوچهای ندارد که به کوچههای دیگر راه داشته باشد. به غیر از خیابان بندرانزلی (که آنجا هم درگیری بود) راه فرار دیگری نبود؛ ما هم همان وسط بودیم و کاری نمیتوانستیم بکنیم. خواستیم به یکی از خانهها فرار کنیم؛ چندین خانه را زنگ زدیم و هیچ کس در را باز نکرد. آخر سر، چند مرتبه با شلیک گلوله به در خانهها، در را باز کردیم که بتوانیم فرار بکنیم اما در فرار موفق نشدیم و دستگیر شدیم. موقعی که دستگیر شدیم و میخواستند ما را به زندان منتقل کنند، مردم جمع شده بودند جلوی خیابان طالقانی و میگفتند: «آقای موسوی تبریزی [دادستان کل انقلاب اسلامی] گفته که کسی که در تظاهرات مسلح باشد، باید اعدام بشود و ما هم همینجا میایستیم و همه آنها باید اعدام شوند.» و حتی این طور که من متوجه شدم، کمیته متوسل به تیر هوایی شد تا ما را از میان جمعیت رد کند. به گفته محمدرضا یزدیزاده، یکی از مسئولان سازماندهی تظاهرات 5 مهر: گزارشهایی حاکی از این موضوع داشتیم که عدهای از مردم با مشت خالی جلوی تیمهای نظامی ایستادند و شعار میدادند و آنها هم که بیتفاوت بودند، ماشینها و امکاناتی را که در خیابان داشتند، جمع میکردند تا مبادا کسی پشت آنها سنگر بگیرد. همچنین ولیالله صفوی، یکی دیگر از مسئولان نظامی این تظاهرات اظهار داشت: [این تظاهرات] تنها نتیجهای که برای سازمان داشت، [دستگیری و] کشته شدن عمده نیروهای اجرایی و عملیاتی در آن روز بود. این تظاهرات هم با مقاومت مردم و با شکست برای سازمان تمام میشود که طی آن نیز عدهای از مردم بیگناه به شهادت میرسند. در خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی یک روز بعد از تظاهرات مسلحانه 5 مهر، آمار تلفات این چنین درج شده است: 16 خرابکار [= عضو سازمان] کشته و 30 نفر از مردم و پاسداران شهید شدهاند و بیش از 150 نفر [از اعضا و هواداران تشکیلاتی] دستگیر شدهاند. بحرانها و ضربههای پس از شکست 5 مهر
ناکامی طرح تظاهرات مسلحانه، ناهنجاریهای زیادی را برای هواداران باعث شد؛ اینها بعدها در زندان و یا بین خود، درخصوص جملات و عبارات امیدوارکننده مسئولان سازمان اندیشه کردند:… تو اگر توی خیابان یک گلوله شلیک بکنی، مردم دورت جمع میشوند… این تظاهرات یک قیام سراسری است؛ همه مردم به ندای شما جواب میدهند… با خودتان سلاح بیشتری ببرید؛ چون مردم از شما سلاح میخواهند… اول مجلس را میگیریم، بعد رادیو و تلویزیون و بعد اوین و در آخر میرویم سراغ جماران… بچهها! فردا [= 5 مهر] مثل 22 بهمن است؛ مردم فردا از شما با شیرینی و شکلات استقبال میکنند… مراقب باشید زیاد به مردم نپردازید؛ فقط تشکر کنید. تحلیلهای پس از 5 مهر، بیش از آن که روی قدرت سازمان تکیه کند، به بحرانهای اقتصادی و سقوط قریبالوقوع جمهوری اسلامی در اثر آن میپرداخت که این موارد از آن بیرون میآمد: 1- رژیم از نظر اقتصادی رو به سقوط است. 2- ستون فقرات سازمان سالم مانده و ضربه کاری از دستگیریها و اعدامها نخورده؛ اما از این پس اصل بر حفظ خود است و قرارها باید به حداقل (هفتهای یک بار) تقلیل یابد. 3- تبلیغات در سطح جهانی، به نفع سازمان است. 4- عملیات نظامی گسترده ضروری نیست؛ چون اهداف آن به دست آمده است. اعضا و هواداران سازمان نمیخواهند به جای مردم انقلاب کنند و با توجه به شرایط اقتصادی- اجتماعی و پتانسیل انقلابی تودهای که محصول این شرایط است، مردم بزودی قیام خواهند کرد. یکی از عناصر مؤثر سازمان در آن زمان، در تبیین انفعال درونی سازمان و نیروهایش- که با شور و امید زیاد به این کوران خونین وارد شده بودند- در جریان 5 مهر مینویسد: در طول یک ماه بعد از 5 مهر، مرتباً به افراد تحلیل مینمودند که تظاهرات 5 مهر تأثیر شگرفی در خارج از کشور داشته و بعد از این عمل، بایستی روی بحرانهای اقتصادی رژیم کار کنیم. ولی انتقال تحلیل بحران اقتصادی به پائینتر از رده «نهاد» ممنوع بود و بعدها هم فراموش شد. من فکر میکنم [که] تحلیل بحران اقتصادی برای جلوگیری از انفعال و دور ماندن ذهن ما از شکست 5 مهر بود. مواضع «بازرگان» در مهر 60 درباره «سازمان»