رجوی درسال 69 و70که حمایت از صدام و خوش رقصی برای آن عملیاتهای مروارید، یک و دو، در شمال عراق جنگ با کردها را شروع کرد و حتی مریم رجوی و مسعود کشتار کردها را از افتخارات مبارزه خود می دانست ونام آن بیمه نامه ارتش و سازمان بود به همین خاطر در نشریه داخلی تشکیلات که بولتن نام داشت، نام عملیاتها را جنگ با گروه طالبان یی کتی را بین نیروها تشدید می کرد طوری که در بعضی از نشست های داخلی مریدان رجوی فرمان ترور رهبر این گروه کردی را صادر می کردند از همه تعهد می گرفتند اگر کسی موضع نمی گرفت به او مارک طالبانی می زدند. آقای رجوی آن روز کجاست که شما با چوب اشاره بالای سن برای عراقی ها خط ونشان می کشیدید ثمره آن کارها رجوی جدا شدن بیش از2 هزار نفر از تشکیلات بود و آقای رجوی نفرات را در اشرف زندانی کرد چرا که با این کار رجوی ناچار بود جلوی ریزش ها را بگیرد. در گام اول نفرات را در مهمانسرا نگه داشتند که در کتاب مرداب جلد دوم به قلم هادی شمس حائری در سال 75 آمده است و بعد از اینکه مهمانسرا جوابگوی این ریزش نشد در ضلع شرقی کمپ اشرف محلی مثل زندان انفرادی از بتن آماده در عرض دو هفته ساخته شد که خیلی ها در آن زندان حدود یک سال ماندند تا بعد از افشاگری رها شده ها، از ترس صلیب سرخ و دیده بان حقوق بشر همان محل را تخلیه کردند و مجدداً داخل حصار زندان را با جرثقیل خراب کردند و بعد از آن خرابی در داخل تشکیلات زندان را به اسکانها انتقال دادند که بعضی از زندانها هنوز دراین کمپ به شکل قبل باقی مانده اما روش استفاده را عوض کرده اند که رد گم کنند.
رجوی بعد از این خیانت ها به کردها و نیروهای خود شرایط داخل را برای نفرات سخت کرد طوری که در سال 73 ماموریت جداسازی انجام گرفت.که ثمره آن سربه نیست ها وخود کشی ها بود باید یک نکته را در اینجا بگویم رجوی همان شرایط را که برای نیروها الان ترسیم می کند که اگر شما بی قانونی کنید کسی نمی تواند با شما کار داشته باشد آن موقع هم رجوی به زندانبانان و شکنجه گران می گفت که خودتان انقلاب کرده هستید هر کسی در تشکیلات جوم خورد تا زمانی که اعتراف نکرد که من نفوذی هستم بزنید و بکشید کسی به شما تو هم نمی تواند بگوید و قیمت ماندن شما این است.
حال سوال این است چرا رجوی دست به چنین کاری زد؟
رجوی در آن شرایط برای حفظ نیروها می بایست دو کار انجام می داد و چون فرقه گری در مناسبات تشکیلات حاکم شده بود و نیروها هم از فریب رجوی آگاه شده بودند رجوی به این کار یعنی سرکوب به هر شیوه ای و با هر محفلی که پیش بیاید می بایست اقدام می کرد و یا اینکه درب اشرف را برای جداشده ها باز می گذاشت و باز گذاشتن درب به معنای پایان عمر خود بود کسی باقی نمی ماند که در اشرف نمایش رژه و غیره را انجام دهد وخوراک تبلیغاتی فرقه رجوی(سازمان مجاهدین) باشد و کاخ آرزوهای مسعود ازطریق خون های جوان ایرانی بنا شده به باربنشیند و برای اینکه بتواند نیروها را در اشرف نگه دارد بهترین کار سرکوب آنها بود و ترساندن و این چنین هم بود با جداسازی و شکنجه و… ترس در وجود نفرات بوجود آورد و این راه کار رهبر فرقه(سازمان مجاهدین) برای نگه داشتن نفرات در تشکیلات بود و در خارجه به خاطر همان قربانی های اشرف اشک تمساح جاری می کرد تا از آنها هم پول برای ژست سیاسی گری خود تهیه می کند.
رهبران فرقه(سازمان مجاهدین) آن قدر برای نفرات بی اعتماد بودند که حتی بچه ها را نمی گذاشتند با شورایی ها رابطه بزنند و این دموکراسی مسعود ومریم رجوی برای اشرف نشان ها بود. یادم هست یک روز شورایی ها را دعوت کردند به قرارگاه قبل از آنها توجیه گذاشتند که فکر نکنید اینها مجاهد هستند و انقلاب کرده، بهتر است با آنها رابطه دوستانه نزنید و شب بعداز سرو شام یکی از نفرات می خواست نزد آقای هزار خانی برود صد نفر دورش را گرفتند و نگذاشتند با او ملاقات کند. حتی یکی از بچه ها به طور مخفی با آقای هزار خانی رابطه زده بود که بعداً در نشست هزار و یک حرف نثار او کردند و این بود که کسی حتی با شورایی ها هم رابطه نمی زد. وحشت رهبر فرقه آنقدر بود که می خواست همه را در حصار خود حفظ کند. در قرارگاه اشرف 12 سال اوج سرکوب و شکنجه رجوی توانست نیروها را حفظ کند تا اینکه جنگ آمریکا و عراق شروع شد.فکر می کنم با شروع جنگ، در درون تشکیلات خیلی ها خوشحال شدند که رها شدیم ونفرات وقتی که یاد آن نشست های داخل تشکیلات می افتادند احساس می کردند شروع جنگ پایانی بر این نشست ها و شکنجه ها خواهد بود.
آیا تا به حال گروهی سراغ دارید که با فریب نفر برای آزادی دیگران خود همان نفر را زندانی کند و بگوید که راه آزادی همین است؟
شاید شما سراغ ندارید ولی من در کمپ اشرف دیدم که رجوی نفرات را از اردوگاه های عراق، ترکیه، پاکستان فریب داده ودر اشرف زندانی کرده وبه آن حکم اعدام داده واو را بعد از سه سال به زندان ابوغریب فرستاده و او 4الی8 سا ل هم در زندان عراق مانده است.این رعایت حقوق شهروندی در ایدئولوژی مریم ومسعود که خود را منجی بشریت می داند وجود دارد.
سعید