مقدمه:
بنده خانم رجوی( مریم قجر عضدانلو) را از سال 1363 در اور سورواز فرانسه زمانیکه با مهدی ابریشمچی و عباس داوری و محمد علی جابرزاده هم خانه بودیم میشناسم. بعد از اینکه در اسفند 1363 همردیف مسئول اول فرقه رجوی شد و در نشست های دفتر سیاسی شرکت میکرد و حتی یک اظهار نظر هم قادر نبود بکند مستمرا میدیدم، بعدها در عراق بعضا نفر حفاظت شخصی مریم در ترددات داخل شهری بودم، در بغداد در ساختمان سیفی که مسعود و مریم در طبقه دوم مستقر بودند من در طبقه اول مستقربودم، مدتی فرزندشان اشرف ابریشمچی و محمد فرزند مسعود را با همسرم نگهمیداشتیم، و با مادر ایشان نیز به همین دلیل بسیار دم خور بودم. در لندن حفاظت شخصی او بودم، مترجم مذاکرات با وزارت خارجه انگلیس در زمان حضور در لندن برای شو الزکورت بودم که تماما سید المحدثین که چند سال بود محاکمه و فریز شده بود و اخیرا دوران محکومیتش تمام شده حرف میزد. در ملاقات با یاسر عرفات حضور داشتم… مستمرا در نشستهایی که مریم رجوی اداره میکرد (هزاران ساعته) حضور داشته ام… عضو”شو”رای ملی مقاومت بوده ام…در جلسات شورا نیز تنها و تنها زمانی حرف میزد که میخواست از رجوی تعریف کند. دیده نشده که بتواند یک بحث سیاسی را پیش ببرد. بجز دادن امار و ارقام جعلی عملیات کاذب نظامی و …از پیش نوشته شده برای خام کردن”شو”رایی ها. در درون تشکیلات فرقه نیز جلسات مغز شویی را اداره میکرد که بدلیل شیوه های یکسان ان که روزانه حداقل یکبار هر عضو فرقه تجربه میکرد هر کدام از اعضا قادر بودند آن نشست ها را اداره کنند. چون عمدتا توهین و فحاشی و فشار گذاشتن بود که مانند شکنجه گران نیازی به علم و دانش نیست بلکه نیاز به کینه و نفرت و حیوانیت دارد.
وی فردیست بسیار قدرت پرست و متقابلا تابع و بنده قدرت. او که همواره خودش را خاک پای علی زرکش و دیگر مسئولین سازمان جا میزد وقتی ورق برگشت و در یک زدو بند تشکیلاتی همسر رجوی شد دشمنی با علی زرکش را با شدت و حدت بیسابقه ای جهت ارضای شهوت قدرت پرستی خودش و همسرش پیشه کرد تا جائیکه مانند دادستانهای جنایتکار سیستم های دیکتاتوری خواستار اشد مجازات”حکم اعدام” برای علی زرکش در محاکمات او شد. وی با همدستی تبهکارانه با مسعود رجوی، علی زرکش را که جنایات انجام شده توسط فرقه رجوی را که بر عهده مسعود رجوی بود را افشا میکرد را حذف تا ضمن فرار دادن رجوی از مجازات عملش، خودش نیز بقدرت برسد.
سوابق مریم عضدانلو
مریم عضدانلو متولد تهران سال 1332 است و از بقایای خانواده قاجار میباشد. برادر بزرگ او محمود عضدانلو از اعضای سازمان بود كه در سال 1350 دستگیر شد و چند سالی زندان بود و بعداً هم آزاد شد. خواهری داشت به نام نرگس عضدانلو كه كمتر در اسناد و نوشته های سازمانی نامی از او می آید، نرگس بعد از آغاز مبارزه مسلحانه در سال 1350 در حالی كه از مریم بزرگ تر بود به سازمان و تیم های عملیاتی پیوست، تیم های عملیاتی چریكی در زمان شاه. در ماجرای مارکسیت شدن فرقه رجوی در سال 1354 نرگس ماركسیست شد و بعدها در درگیری های قبل از انقلاب با پلیس كشته شد. مسعود رجوی همانند دستگاههای بغایت عقب افتاده و قرون وسطایی و مرتجع در ترس و وحشت از دگر اندیشان و مارکسیستها، هیچگاه از اینکه خواهر بزرگتر مریم رجوی”مارکسیست” بوده حرفی نمیزند!!!
تشکیلات فرقه رجوی از مریم رجوی از جایگاه و قابلیت های فردی و تشکیلاتی اش چنان سخن میگوید و این ذهنیت را دامن می زند و آنگونه دروغپردازی میکند که انگار از اعضای قدیمی و بنیانگذارو باسابقه مجاهدین بوده که سابقه فعالیت های سیاسی او آن گونه که رجوی ادعا می کند، به اواخر دهه 40 بر می گردد. دوره ای که مریم رجوی یک دانش آموز بیشتر نبوده است. درصورتیکه بدورغ گفته میشود مریم رجوی در زمان شاه به هسته های پراکنده سازمان وصل و تا زمان انشعاب ایدئولوژیک در سال 1354 او یک عضو رسمی سازمان بوده ولی با حفظ مواضع شاخه به فعالیت های تشکیلاتی خود را ادامه داده است. در ادامه سابقه تراشی برای مریم رجوی برایش مینویسند.
“در آستانه پیروزی انقلاب وی مسئول شاخه دانشجویی در سازمان بوده و در همین زمان با مهدی ابریشم چی ازدواج کرده است”.
کم و بیش هم اشاره می شود که ایشان خواهر محمود عضدانلو از اعضای باسابقه سازمان و خواهر نرگش عضدانلو است. در زیر به حقایق همین نوشته های سراسر کذب فرقه رجوی از سایت خود آنها اشاره میکنیم.
حقایق سابقه مریم عضدانلو از زبان سایت رسمی فرقه رجوی
سایت شخصی مریم رجوی دروغها و پرونده مبارزاتی ساختن در زندگینامه او را به آشکارترین شکل نشان میدهد. در زیر تیتر سوابق مشعشع ایشان با دوره زمانی آن آمده است.
فعالیتهای سیاسی
- از مسئولان جنبش دانشجويی وابسته به مجاهدين عليه رژيم شاه طی سالهای (۱۳۵۲تا۱۳۵۷)
- از مسئولان بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران (۱۳۵۸تا۱۳۶۰)
- کاندیدای نمایندگی مجلس (۱۳۵۹)
- همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین (۱۳۶۴تا۱۳۶۸)
- مسئول اول مجاهدین (۱۳۶۸تا۱۳۷۲)
- رئیس جمهور برگزيده شورای ملی مقاومت ایران، پارلمان در تبعید (1372)
بلافاصله در زیر اطلاعات و سابقه تراشیهای کاذب فوق، مشروح زندگینامه مبارزاتی مریم رجوی در همان صفحه آمده است که:
“تولد و جوانی مریم رجوی در یک خانواده متوسط در تهران متولد شد. يكی از برادران وی، محمود، از اعضای قديمی سازمان مجاهدين است كه در دوران شاه يك زندانیسياسی بود.
خواهر بزرگتر وی نرگس در سال ۱۳۵۴، در زمان شاه بهدست مأموران ساواک کشته شد. خواهر ديگر وی معصومه که دانشجوی مهندسی صنايع بود، در سال ۱۳۶۱ بهدست رژيم ملايان دستگير، و در حالی كه باردار بود، بعد از شکنجههای فراوان، اعدام شد.
رجوی از نوجوانی به سازمان مجاهدين خلق ايران پيوست و پس از پيروزی انقلاب ضدسلطنتی، يكی از كانديداهای مجاهدين در تهران برای اولين انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸ بود. اما با تقلبهای گسترده رژيم نوپای بنيادگرا، هيچيک از اعضای اپوزيسيون به مجلس راه نيافتند. با اين همه، رجوی بيش از ۲۵۰ هزار رأی را بهخود اختصاص داد.”
توجه کنید که وقتی قرار میشود، تابلو بسیار بزرگ”کل مــــبارزات و فــرمـــاندهی جنبش دانشجویی در زمان شاهِ مریم عضدانلو” یعنی:
“از مسئولان جنبش دانشجويی وابسته به مجاهدين عليه رژيم شاه طی سالهای (۱۳۵۲تا۱۳۵۷)و از مسئولین بخش اجتماعی سازمان (1358 تا 1360)”
تشریح گردد، از آنجا که یک تاکتیک گوبلزی است و کلا دروغ است و مهمتر اینکه صدها شاهد دردرون و بیرون تشکیلات، همکلاسیها، اقوام و مردم ایران … هستند که خوشبختانه هنوز زنده میباشند و بویژه افرادی همچون خانم عذرا علوی طالقانی، محمد علی توحیدی، شهرزاد صدر حاج سید جوادی، راضیه کرمانشاهی (همسر عباس داوری) و… از نزدیک در همان دوران 1352 الی 1358 هرچه تلاش کرده بودند که مریم رجوی را از دیسکوهای تهران جمع و جور کرده بسمت سیاست و نه حتی مبارزه سوق دهند نشده، هنوز در درون تشکیلات حضور دارند، تنها و تنها مجبور میشوند به گفتن اینکه
“از نوجوانی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست”
اکتفا کنند و بلافاصله آنرا به کاندیداتوریش برای مجلس وصل نماید. یعنی یک کلام هم حرفی برای زدن از فعالیتهای وی از سال 1352 الی 1360 جز کاندیداتوری را نتوانسته اند بگنجانند. ادامه سابقه تراشی برای یک اسب لنگ:
سایت همبستگی فرقه رجوی نوشته:
“مریم رجوی در سال 1952 در تهران متولد شد و برخواسته از طبقه متوسط است. در دانشگاه”صنعتی شریف” ایران درس خوانده و تا فارغ التحصیل شدن از این دانشگاه، جنبش های دانشجویی بر علیه رژیم را در آن رهبری کرده است.
“به فرمان”پهلوی” شاه ایران نرگس خواهر او اعدام شد که همین امر او را به کامل کردن مبارزه اش با رژیم ایران ترغیب کرد.” پیدا کنید کامل کردن مبارزه را.
سایت ویکیپیدیا فارسی نوشته:
“مریم رجوی قبل از انقلاب سابقه فعالیت با مجاهدین، یا سابقه دستگیری نداشت. یکی دو ماه بعد از پیروزی انقلاب (۱۳۵۷) به سازمان مجاهدین پیوست و فعالیت خود را در بخش اجتماعی سازمان مجاهدین آغاز نمود.”
اسب لنگ را هرچقدر هم که نعلهای طلایی برایش بتراشند، لنگ میزند و کمکی به لنگ بودنش نمیکند.
شوهردادن مریم عضدانلو توسط مسعود رجوی در فاز سیاسی
مسعود رجوی با دروغ بافی و دجالگری چنان از مریم حرف میزند که انگار وی از نوادر تاریخ و امامان و حتی او را هزاران بار مترادف مریم مقدس مادر عیسی مسیح میخواند. زنان مجاهد را مجبور میکند که غذای باقی مانده او را تبرک کنند!!!! در صورتیکه بعد از انقلاب و نجات مسعود رجوی از زندان توسط مردم، به اعضای از زندان آزاد شده دستور داد که”خواهران و اقوام اعضای سازمان را بیابند. رجوی خودش با اشرف رجوی ازدواج کرد. مجبور بود که بقیه را هم زن بدهد. در همین راستا ماموریت اعضای رها شده از زندان، شکار دختران نزدیکان سازمان بود. مریم عضدانلو نیز در همین کادر در تور سازمان افتاد.
مسعود رجوی ابتدا مریم عضدانلو را برای یکی از اعضای سازمان بنام محمد امام (زمانیکه بنده مسئول شاخه پاکستان سازمان بودم وی مسئول شاخه امارات متحده بود) اما از آنجا که محمد امام فردی با سابقه زندان شاه داشت وقتی مریم رجوی و ظاهر و بی سابقه گی و اینکه هیچ شباهتی به مجاهدین نداشته را دیده بود از ازدواج با او امتناع ورزیده بود. محمد امام که سالها باهم همکار بودیم تعریف میکرد که:
“آنزمان برای ما که از زندان آزاد شده بودیم ازدواج با این تیپ آدمها مانند فحش بود و مسعود میخواست که مریم را به من بیندازد، چون خواهر محمود بوده” و ادامه میداد که”من نفر سوم بودم که او را رد کرده بودم”. طوری که مریم رجوی را به هرکس که معرفی میکردند قبول نمیکرده است تا اینکه به مهدی ابریشمچی بصورت تشکیلاتی ابلاغ میشود و مجبور میشود بپذیرد.
از سمت چپ، مهدی ابریشمچی، مینا خیابانی خواهر موسی خیابانی، مریم قجر عضدانلو و مسعود رجوی
این مسئله آنقدر برجسته و مطرح بود که رجوی صدها بار بعد از انقلاب ایدئولژیک در نشستهای ما به محمد امام با اشاره به مریم میگفت: “خوشگله نه، حالا افسوس نمیخوری که قبول نمیکردی؟” البته در فاز سیاسی مریم عضدانلو هنوز جراحی پلاستیک روی چهره اش جهت زیبا سازی بمنظور ازدواج با رجوی انجام نشده بود.
در همین جریان دختران مادر رضایی را به موسی و علی زرکش داده بود، خواهر حسین کرمانشاهچی را به عباس داوری و خواهر ناصر صادق را به محمد علی جابرزاده و دختر صدر حاج سید جوادی را به محمود عضدانلو….
بنابراین اینکه مریم عضدانلو سر سوزنی سابقه مبارزاتی قبل از انقلاب داشته باشد دروغ محض است. و مسعود رجوی مجبور بود برای خفه کردن اعتراضات زنانِ با سابقهِ مبارزاتیِ زمان شاه و هزاران زنی که بعد از انقلاب در صحنه مبارزه سیاسی در اوج فعالیت بودند و حتی سابقه دستگیری و شکنجه در رژیم خمینی را تجربه کرده بودند برای مریم عضدانلو سابقه تراشی کند.
وضعیت مریم عضدانلو با منطق ساده تر
یک شاخص برای افرادیکه شاید بدلیل عدم شناخت این تشکل مافیایی نتوانند مطالب گزارش بنده را درک و فهم کنند اینکه، رجوی که هنوز به تمام و کمال فاسد نشده بود، بالاترین و با معیارهای آنروز مطمئن ترین خواهر سازمان را که اشرف ربیعی بود را برای خودش به زنی اختیارکرد، بقیه همسران رهبران و دفتر سیاسی سازمان به ترتیب با همین معیار اگر بخواهیم بگوئیم موسی خیابانی همسرش آذر رضایی(17ساله) بود که هیچ سابقه مبارزاتی نداشت ولی از خانواده مبارزی بود و قابل اطمینان از نظر رجوی. بعد علی زرکش بود همسرش مهین رضایی همینطور. همسر عباس داوری، راضیه کرمانشاهچی با سابقه مبارزاتی بدلیل سن بالای عباس داوری و مسن تر بودن راضیه (وی اخیرا در آلبانی درگذشت) ایندو را با در نظر گرفتن تناسب سنی و سابقه مبارزاتی راضیه انتخاب کرده بودند.
ولی محمد امام که در آن زمان بین اعضای قدیمی سازمان (عضو ساده ای) بود، مسعود رجوی مریم عضدانلو را به او پیشنهاد میکند و نه به هیچ یک از اعضای دفتر سیاسی، یا مرکزیت و یا معاونین مرکزیت…. و در نهایت که روی دست رجوی مانده بود با دستور تشکیلاتی به مهدی ابریشمچی تحمیل میشود. بنابراین با منطق ساده و مقایسه ای میتوان نتیجه گرفت که مریم رجوی تازه واردی صفر کیلومتر بوده است و به هرکس معرفی میشده قبول نمیکرده حتی با او ازدواج کند.
((شاید لازم به تذکر نباشد که همه معیارهای ذکر شده فوق در مورد زنان … معیارهای رجوی بوده و لزوما ما آنرا تائید نمیکنیم فقط بیان و ذکر گذشته است و نتیجه گیری منطقی از آنها))
بنجل فروشی مسعودرجوی به مردم ایران
موضوع سابقه تراشی برای مریم رجوی با طراحی و هدایت مسعود رجوی همواره در درون تشکیلات با شدت و حدت بسیار خشنی پیشبرده میشد که عامل مخالفت اعضا و سرکوب و حذف و تصفیه های بسیاری توسط رجوی بوده است.
اولین کسی که در همان سال 1364 به این کار ضد تشکیلاتی و ضد دمکراتیک اعتراض نمود علی زرکش و راضیه کرمانشاهچی بودند. در سال 1368 که مریم رجوی مسئول اول شد و طلاقهای اجباری راه افتاد، خانم عذرا علوی طالقانی و یکی از زنان (که نامش را فراموش کرده ام) که همدوره مریم رجوی در دانشگاه شریف بوده و اساسا در تمامی دوران مبارزات دروغین دانشجویی مریم خانواده مریم عضدانلو را بخوبی میشناخته و کسی بوده که بعنوان یک فعال سیاسی و دانشجویی مجاهدین تلاش میکرده است او را سیاسی کند ولی هرگز موفق نمیشود. آنها در ادامه گزارش اعتراضی خود اضافه میکردند که :
“حتی با بی حجاب بودن مریم مشکلی نداشتیم ولی او تنها و تنها فعالیت غیر درسی اش شکار مردان دانشگاه بود، و چون فکر میکرد زیباست خیلی هم خودش را میگرفت.”
یادم هست که در اینجای افشاگریهای خانم طالقاتی و آن زن دیگر، مسعود رجوی که دید بسیار به پروژه”مریم عذرا” سازیش از مریم عضدانلو آ… برداشته اند، شخصا وارد شد و با وقاحتی که خاص خود مسعود رجوی بود گفت:
“ای کاش من میدانستم کجا اینکار را میکند وآنجا بودم و سرکوچه می ایستادم تا او مرا ببیند و تور کند”
(اشاره به موضوع دختر بازیهای ایرانیان و سرکوچه ایستادن آنها…) تا در اذهان حاضرینِ در نشست افشاگری زن مجاهد را خنثی کند و بگوید حتی اینکارِ مریم هم برکاتی در آن بوده است!!!! همه اینها را خانم عذرا علوی طالقانی و بدنبالش آن زن در نشستهای سری اول به اصطلاح انقلاب ایدئولژیک که در مقر 49 در اشرف در دفتر مسعود رجوی و با مسئولیت خودش (دوره ای که نشست های انقلاب زنان و مردان مشترک بود انجام میشد) برگزار میشد در اعتراض به دروغپردازیهای انجام شده در مورد مریم رجوی میگفتند.
رجوی علیرغم اینکه خانم طالقانی را برای سوء استفاده از نام او و رابطه فامیلی او با آیت الله طالقانی بسیار نیاز داشت بمدت زیادی بدلیل افشاگریهایش معلق نمود و او را حتی مانند دیگر مسئول اول های کذایی و دوره ای سازمان معرفی نکرد. و از آن پس خانم طالقانی را همواره در نشستها با مارک”آخوند و مرتجع و کسی که افکار ارتجاعی دارد…” میکوبید. در صورتیکه بعد از اشرف رجوی، خانم طالقاتی یکی از صلاحیتدارترین نفرات بود. آن زن دیگر نیز به اشد مجازات رسید، رجوی در جلسات بعدی او را نقره داغ نمود و مجبورش کرد که بگوید یک خانم جلسه ای (اشاره به زنانی که در زمان شاه مانند آخوندها درجلسات زنانه روضه خوانی میکردند) است. یعنی یک آخوند است (رجوی هروقت میخواست کسی را در دورن تشکیلات خرد و نابود و ترور شخصیتی بکند ویرا آخوند و یا پاسدار و یا طعمه وزارت اطلاعات مینامیدش همانطور که رژیم نیز مخالفین خود را منافق و ضد انقلاب و در ارتباط بامجاهدین نامیده و حذف میکند) و هرگز نگذاشت که وی کمر راست کند.
ارتزاق از سوابق خانم طالقانی برای مریم عضدانلو
در زندگی نامه خانم عذرا علوی طالقانی در نشریه مجاهد شماره 311 ص18 سال 1372 (کلیشه آن در فوق آمده) آمده است:
“از سال 1354 در ارتباط مستقیم با سازمان قرار گرفت و در جریان ضربه خائنانه آپورتونیستی مواضع سازش ناپذیری اتخاذ نمود… و به زندگی مخفی و چریکی تا پیروزی قیام روی آورد”
مقایسه کنید با سابقه دروغین نوشته شده برای مریم عضدانلو در سایت رسمی فرقه رجوی که در فوق نیز تشریح شد:
” رجوی از نوجوانی به سازمان مجاهدين خلق ايران پيوست و پس از پيروزی انقلاب ضدسلطنتی، يكی از كانديداهای مجاهدين در تهران برای اولين انتخابات مجلس در سال ۱۳۵۸ بود.”
عمق زالو صفتی مریم رجوی در پاراگراف قبل از نوشته فوق در مورد عذرا علوی طالقانی و از زبان او را میتوان در زیر مشاهده نمود که آمده است:
“بعد از ورود به دانشگاه (منظور عذرا طالقانی است) …فعالیتهای سیاسیش را در تشکلهای سیاسی هوادار مجاهدین ادامه داد. وی در ارتباط با این دوران، همواره از تاثیراتی که خواهر مریم برروی او و نیز جمع دانشچویان هوادار سازمان در این دانشگاه داشت یاد میکند.” خط زیر نوشته از من است.
گذشته از شرح اعتراضات عذرا طالقانی به انتخاب مریم رجوی که در فوق اشاره کردم. برای خواننده خالی از ذهن، سوال اینجاست چگونه مریم عضدانلو روی عضو سازمان چریکی که زندگی مخفی میکند تاثیرات عمیقی داشته که خودش هیچ فعالیتی در آن زمان نداشته است؟
آیا این تلاش رجوی برای خریدن آبرو برای مریم عضدانلو با ارتزاق از سابقه مبارزاتی خانم عذرا علوی طالقانی نیست؟ آنهم با نوشتن دروغ از زبان خانم طالقانی؟ وقتی میگویم مسعود رجوی طالقانی را یک خانم جلسه ای میخواند و تحقیر و توهین میکرد برای این روزها و این نوع سوء استفاده ها بود، واعتراضِ درست خانم طالقانی هم به این بی ریشگی مریم در تشکیلات بود.
شاید همینجا لازم باشد اشاره شود که حتی فهمیه اروانی نیز دقیقا به دلیل بی سابقگی کاملش در مقایسه با کسانی چون راضیه کرمانشاهی(همسر عباس داوری، سهیلا صادق (خواهر ناصر صادق و همسر محمد علی جبارزاده – مرحوم!!)، ثریا شهری، محبوبه جمشیدی(همسر مهدی افتخاری بعد از فروغ)، زهره بنی جمالی، شمس الحاجیه سعادتی و بسیاری از زنان تشکیلات بعنوان مسئول اول بعد از مریم رجوی معرفی شد که از تشکیلات اروپا به اشرف برده شد. اگر تمامی نشریات و سایتهای فرقه رجوی را زیر رو کنید یک سطر سابقه برای فهیمه اروانی بعنوان کسی که مسعود رجوی بعنوان مسئول اول فرقه اش که قرار است جنبشی را هدایت… کند پیدا نمیکنید. چون همه زنان باصلاحیت نسبت به این سابقه تراشی سراسر دروغ و بی اساس معترض و متناقض بودند.
در مورد سابقه مبارزاتی این زنان به چند فاکت از سایت فرقه رجوی بسنده میکنیم:
هادی روشن روان از اعضای زمان شاه و مسئول ضد اطلاعات فرقه که بدلیل مخالفتش با کودتای انقلاب ایدئولژیک توسط رجوی محاکمه و محکوم به اعدام شده بود در مورد راضیه کرمانشاهی در سایت فرقه رجوی مینویسد:
« حسین {کرمانشاهی} بعد از ضربه سال 1350 رابطهاش با سازمان قطع شد …من بعد از اتمام سربازی…. به تهران رفتم و در سال 1351 او را از طریق مجید شریف واقفی به سازمان وصل کردم. حسین در سال1354 بهشهادت رسید… پس از آزادیم از زندان ـ از زندان که بیرون آمدم جویای حال خانواده حسین و خواهرم راضیه شدم. پس از مدتی پیگیری او را که آن موقع دانشجو دانشگاه امیرکبیر بود، یافتم… من که درصدد ارزیابی و امکان وصل راضیه به مجاهدین بودم، متوجه شدم که او پیشاپیش راه برادر شهیدش حسین را انتخاب کرده و به مجاهدین وصل است »
یکی دیگر از قلم زنان اجباری همین سایت در مورد راضیه کرمانشاهی نوشته:
«راضیه کرمانشاهی … چندی پیش پر کشید زندانی زمان شاه. عضو سازمان مجاهدین قبل از انقلاب، 36سال تزکیه نفس در شکنجهگاهها و صحنههای نبرد و میادین جهاد اکبر و اصغر. مستورهای راضیه کرمانشاهچی
از فضایل یک انسان پاک و رها که محصول و ثمره تکامل همه آسمانها و زمین است… »
رئیس جمهور منتخب خودش در مورد راضیه کرمانشاهی (البته بعد از مرگش) نوشته:
«خواهر عزیز و بزرگوارم، شیرزن انقلابی مجاهد خلق، راضیه کرمانشاهی، نمونه صدق و فدا و شاخص رشادت و رزمندگی و تعهد و شکافندگی، با بیش از 36سال سابقه پیکار انقلابی … سرفراز و سرشار از وفای به عهد و پیمان، جاودانه شد.
از دوران مبارزات دانشجوییاش در دانشگاه علم و صنعت تهران و مجاهدت پرشورش در برابر دیکتاتوری پیشین که برادرش مجاهد شهید حسین کرمانشاهی را زیر شکنجه بهشهادت رساند، تا رزم سیاسی و روشنگرانه در برابر ارتجاع»
راضیه کرمانشاهی که سالیان با بنده همکار بود بعدها نیز که زنان ارتقاء مکانیکی داده شدند مدتی مسئول من شده بود. تا مدتها بعد از انقلاب ایدئولژیک از سال 1363 به بعد بدلیل همین مسئله و اعتراض به خم رنگرزی مسعود رجوی و رهبر تراشی او از یک عضو ساده و سابقه تراشی دروغ برایش و …معلق شد (مدتها در پایگاهی بنام حسینی در روستای لیل آدام شمال پاریس محبوس بود و حتی همسرش (عباس داوری) نیز حق برقرار کردن رابطه با وی را نداشت. من آن زمان با عباس داوری و مهدی ابریشمچی و محمد علی جابرزاده (که هفته گذشته به مسعود رجوی پیوست) به اتفاق همسرانمان در همان دهکده لیل آدام اما در یک ویلای بزرگ دیگر هم خانه و همکار بودیم. بعد هم در بغداد با عباس داوری در پایگاه جلالزاده همکار و همخانه بودیم.
مریم رجوی عامل تعویض هر دوسال یکبار مسئول اولهای فرقه، چرا؟
فهمیه اروانی بدنبال رئیس جمهور!! شدن مریم رجوی در سال 1372 مسئول اول فرقه رجوی شد، وی بسیار کم سابقه بود و خودش هم اذان داشت که بقیه زنان بسیار با سابقه و او سابقه ای ندارد. طولی نکشید که بعد از کمی تماس با مریم عضدانلو در جریان کار و عمل واقعی در فرانسه زمانیکه ستاد و خود رجوی نبودند که کارها را انجام داده و تصمیمات را بگیرند، بشدت با وی به تضاد خورد و گیوتین تصفیه مسعود رجوی بر گردنش نشست و از مسئول اولی عزل و به عراق بازگردانده شد و مهوش سپهری بجای او نشانده شد و تقریبا چند سالی معلق ماند. شدت تضاد اروانی با عضدانلو به حدی آشکار و عیان بود که بنده مجبور شدم در پاریس نامه ای بنویسم و به مریم رجوی بدهم مبنی بر اینکه”بنظر میرسد که دیگر فهمیه اروانی نفر سوم تشکیلات نیست”.
مسعود رجوی که اساسا تا این تاریخ موضوع و حتی کلمه”انتخابات” برایش مانند جن و بسم الله بود و اگر کسی حرف از انتخابات میزد باید حداقل بلحاظ سیاسی و ایدئولژیک اعدام میشد و یا حداقل خود را به رژیم و یا امپریالیزم تسلیم میکرد چون”انتخابات” در نظر مسعود رجوی یعنی کفر مطلق، یعنی نفی حاکمیت ملطقه او و دارای مارک” بورژوازی ضد انقلاب و امپریالیسم” و درخواست کننده”انتخابات” دشمن رجوی و دیکتاتوری و توتالیتریزم اوست.
چون حریم تمام گزینشها بطور مطلق متعلق به رجوی بود. و همه انتخابها را بدون استثناء رجوی خودش انجام میداد و بقیه باید فقط و فقط و فقط کف زده و تائید میکردند. تنها حقی که رجوی برای بقیه در امر انتخاباتش قائل بود، حق درک و فهم انتخابهای رجوی و ارتقاء ایدئولژیک ناشی از درک آن بود. یعنی شما فقط حق داشتی با پس زدن همه تناقضات وحشتناکی که انتخابهای رجوی داشت و برای همه تولید میکرد میگفتی که با فهم این انتخاب رجوی من از زمین به آسمان هفتم پرتاب شدم!!!! و ارتقاء یافتم!!!! هرگونه نظر دادن در مورد انتخاب کسی و مسئولی در فرقه رجوی یعنی بالاترین توهین به رجوی و رهبری خداگونه او تلقی میشد که بالاترین مجازاتها را داشت.
وقتی رجوی با چنین وضعیتی روبرو شد که انتساب فهمیه اروانی آنگونه که انتظار میرفت مانند مریم رجوی خودش را به مسعود رجوی هدیه نکرد، و اطاعت پذیر مطلق نبود و مهمتر اینکه به تصمیمات رجویها ایراد میگرفت، اجبارا باید حذف و تصفیه میشد. بنابراین رجوی بفکر چاره افتاد که اگربخواهد اروانی را که حسابی آنتنی کرده بود بردارد تمام داستانهای دروغین انفجار و شکوفایی ایدئولژیک و …برباد خواهد رفت. بنابراین این گرگ و شیادی حیله گر در انتخاب شهرزاد حاج سید جوادی بجانشینی اروانی مطرح کرد که اساسا این سمت”دوره ای بوده است” و بر اساس انتخابات است!!!!!!!!!!! در صورتیکه حتی تغییر وضعیت یک عضو ساده نیز انتسابی و مطلقا حرف از انتخاب نیست. با اینکار رجوی با یک تیر دو هدف را زد، اولا حذف اروانی را طبیعی جلوه داد و در ثانی نان دروغین انتخابات در سازمان را میخورد. و شو های انتخابات در سالنهای بزرگ اشرف راه میانداخت و آنتنی میکرد.
سقوط شهرزاد حاج سید جوادی بدنبال فهمیه اروانی
یکی دیگر از زنانی که بشدت مسئله دار شده بود خانم شهرزاد حاج سید جوادی (زن برادر مریم عضدانلو، محمود) بود که او نیز دقیقا دچار تناقضات وحشتناک بی محتوایی مریم رجوی در جایگاه پوشالی انتصابی توسط مسعود رجوی شده بود و تا سالها به رده هوادار (پائین ترین رده در تشکیلات) تنزل یافت بویژه که شهرزاد بخوبی دوران و سابقه سراسر مبارزه!!! مریم رجوی را قبل از انقلاب بخوبی خبر داشت. و دروغهای رجوی در مورد مریم عضدانلو اساسا در او کارگرنبود. البته محمود عضدانلو (همسر شهرزاد) که مخالف تمام عیار کودتای انقلاب ایدئولژیک و سابقه تراشی برای خواهرش بود نیز ابتدا به رده مسئول نهاد و سپس عضو ساده تشریفاتی تنزل داده شد.
بنابراین شکستهای متوالی رجوی در تولید مسئول اولهای پوشالی برای نشان دادن رشد ایدئولژیک سازمان از طریق انفجار اتمی انرژیهای زنان و خواهران فرقه یکی بعد از دیگری نه تنها با شکست مفتضحانه ای روبرو میشد بلکه مخالفین اصلی آن بودند. و او را مجبور نمود که دروغ انتخابی بودن و دو ساله بودن دوره هر مسئول اول را عنوان کند. ضمنا هیچکدام نمیتوانستند بیشتر از دوسال زیر دست مریم رجوی کار کنند.
دلایل کاندیداتور مریم عضدانلو برای مجلس
در ضمن اعلام کاندیداتوری مریم رجوی در جریان انتخابات دور اول مجلس شورای اسلامی در ایران به زعم فرقه رجوی که محصول و فرآیند پختگی تشکیلاتی و ایدئولوژیکی او در سازمان است و یا باید باشد، فقط و فقط به این دلیل بود که رجوی از میان زنان آن زمان اتفاقا بی محتواترین و بی سابقه ترین و مطمئن ترین بدلیل همسر مهدی ابریشمچی بودن که قادر نخواهد بود این اسم و رسم کاندید سازمان بودن را بعدا بر سر رجوی بکوبد بود که انتخاب نموده بود. چون بزرگترین مشغله ذهنی رجوی در تشکیلات این بود که مسئولی سرکشی کند و بخواهد جدا شود. این مسئله نود درصد عملکردهای رجوی در تشکیلات، در سرکوب، در انتخاب افراد، در مزدور خواندن، در خلع رده کردن، و در یک کلام خیمه عمود نظام تشکیلاتی رجوی بوده است. ما مسئولین نیز بالاترین شکست و خطایمان این بود که عضوی از سازمان قبل از اینکه بخواهد معترض و منتقد شود و یا اعلام و درخواست خروج بدهد و یا فرار کند نتوانیم تشخیص دهیم و عضو منتقد در ترک سازمان و یا طرح انتقاد پیشدستی کند. که در اینصورت مسئول و فرمانده آن عضو مربوطه مارک بریده مزدور میخورند.
لازم به ذکر است که مسعود رجوی قبل از سی خرداد 64 (قبل از ازدواج با مریم عضدانلو) وی را جهت عمل جراحی روی لثه فوقانی اش که جلوتر از حد معمول بود بهمراه علیرضا باباخانی محافظ خودش به سوئیس اعزام کرد تا برای مسعود رجوی با عمل پلاستیکی زیبا سازی شود. (طبق قانون حاکم بر رهبری!!!! چون جلوبودن لثه عضدانلو تا زمانیکه همسر مهدی بوده ایرادی نداشته ولی برای بهره برداری رجوی خیر).
فرار مریم رجوی نیز از ایران پس از شروع فاز نظامی به همراه مهدی ابریشم چی و رفتن به کردستان و سپس عراق قبل از تمامی افراد دیگر و متعاقب آن اعزام به پاریس از طریق عراق و در نهایت مسئولیت دفتر مسعود رجوی از دیگر فعالیت های او در سازمان قید شده است. به همین روال او به دلیل قابلیت های منحصر بفرد! به عنوان همردیف مسئول اول سازمان یعنی مسعود رجوی معرفی و در ادامه با استعفا از این مسئولیت به عنوان رئیس جمهور انتصابی شورای ملی مقاومت معرفی شده است.
اینها درست زمانی استکه مریم عضدانلو که به سیاق مسعود رجوی درجه همردیفی با رهبری جهان اسلام را برشانه اش گذاشته شده هنوز نمیتواند قرآن بخواند!!! هنوز سرسوزنی از اسلام و فلسفه و تاریخ و تاریخ اسلام و سنت و نهجه البلاغه و استراتژی و نظامت و سیاست و هر آنچه که لازمه این نام و نشان پوشالی است را در حد صفر داراست.
مریم عضدانلو از زبان زنان فرقه رجوی
مریم رجوی تا سالها بعد حتی در عراق نیز در تمامی نشستها فقط و فقط در کنار مسعود رجوی می نشست و بقول یکی از زنان عضو بصورت دکور بود وهیچ حق اظهار نظر نداشت. و حدود پنج تا شش سال بعد بود که اولین بار در میان بهت و حیرت همگان در نشست رجوی یک آیه از قرآن را از رو خواند که نگاههای معنی دار همگان را برانگیخت. طی نشستهایی که عضدانلو کنار مسعود رجوی ظاهر میشد زنان بسیاری علنا پشت میکرفون حاضر شده و نقش”دکوری” مریم عضدانلو را متذکر میشدند و در مقابل گزافه گویی های رجوی که او را سیده النساء العالمین، مریم رهایی امانت بزرگ خلق… نامیدن و با مریم عذرا مقایسه کردن و مریم پاک رهایی خواندن و بالاتر از دختران و زنان پیامبر قراردادن دست به اعتراض اما محترمانه میزدند. که خشم رجوی را بشدت بر میانگیخت. البته این زنان تحت عنوان”برادر تناقض ما این است که این مریم رجوی مانند مانکنها و بعنوان دکور فقط کنار شما ظاهر میشود” اعتراض خود را عنوان میکردند. این عین کلماتی بوده که همان زنان که قرار بوده رها شوند بر زبان میاوردند. طوری که مسعود رجوی مجبور شد مهوش سپهری چماقدار خود را به صحنه بفرستد و با رکیگترین فحشها به زنان از اینکه”مریم میتواند این لباس های فاخر را بپوشد و مسئله دار نمیشود ولی اگر شما …. لباس فاخری بتن کنید فورا بفکر شوهر کردن میافتید….” دفاع کرده و زنان را وادار به سکوت میکرد.
علیرغم همه اینها وقوع انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین ظاهرا نقطه عطف ارتقاء کیفی مریم عضدانلو به عنوان بالاترین مرجع تشکیلاتی و در کنار مسعود رجوی و سپس ازدواج ایدئولوژیک او و حائل شدن میان مسعود و اعضای سازمان به مفهوم صالح ترین عنصرایدئولوژیکی – سیاسی – تشکیلاتی مجاهدین جایگاه ویژه و منحصری به او بخشیده است. به قولی مریم قجر عضدانلو به واسطه ای برای وصل شدن به مسعود تبدیل شده است. و از آن تاریخ تا اکنون به عنوان مسئول اول فرقه و ریاست جمهورمنتخب انتصابی و مشخصا پس از آخرین فرار و (مخفی- مرحوم) شدن مسعود رجوی مسئولیت راهبردی فرقه رجوی را بعنوان ویترین این تشکیلات بعهده دارد. در سراسر این سابقه و تاریخ مبارزاتی تراشی یک جانبه ظاهرا با زنی مواجه هستیم که قابلیت و پتانسیل قرار گرفتن در کنار رهبری سازمان و بعضا جایگزینی زنان مجاهد یعنی اشرف ربیعی را دارد. تا جایی که مریم عضدانلو نه یک زن سازمانی که مشخصا به هست و نیست و مکانیزم ادامه حیات مجاهدین تبدیل می شود. هر عنصر مجاهدی الزاما برای مجاهد شدن راهی جز کسب مشروعیت از او ندارد.
تنها از افتادن به پای او است که می توان به مدارج بالاتر یعنی فهم و ذوب تمام و کمال در مسعود رجوی (ولی فقیه و خلیفه مسلمین جهان، امام زمان) نائل گردید. فرایند همه دانسته ها و فهم و موقعیت او در فرقه رجوی به نوعی به نقطه کانونی وصل تبدیل می شود. اطلاق ایدئولوژی مریم بخودی خود قائم بودن ارزش های فردی او را مورد تاکید قرار می دهد. مضاف بر اینکه خود نیز اذعان می دارد این همه در گرو درک و فهم رهبر فرقه یعنی مسعود رجوی است.
این به نعل و میخ زدن و نقش دوگانه مریم در ایدئولوژیزه کردن مناسبات فرقه رجوی از بالاترین سطوح تا پائین ترین سطوح تشکیلاتی در نوع خود علاوه بر پارادوکسیکال بودن موقعیت او، اما به هر حال نشان از این می دهد که او نزدیک ترین و مستحیل ترین عنصر تشکیلاتی در رهبری ایدئولوژیکی فرقه است. و تمامی مقدس سازی مریم جهت سوء استفاده های خود مسعود رجوی است. در نشریه مجاهدی شماره 318 میتوان خواند که
«««پس از دوهزار و اندی حکومت شاه و شیخ، حالا قرارگرفتن به حق مریم تابناک رهایی بر تارک تاریخی ایران، مبارک باد»»»
کوبلز نیز این گزافه گویی های مسخره”که توهینی است به ایرانیان را” در هیچ یک از سخنرانیهایش در مورد هیتلر نداشته است. و در ادامه دستور به خاک و خون افتادن مجاهدین برای بردن امانت مردم ایران به ایران را با دجالگری خاص خودش صادر میکند:
«««برای رساندن این امانت بزرگ ملت و تاریخ ایران به تهران به پایتخت شیر و خورشید با همه مجاهدان و رزم آوران آزادی در میدان نبرد تا نفر آخر در خاک و خون خودمان می افتیم و به شهادت می رسیم و یا او را پیروزمندانه به تهران می بریم. هیچ تنگه یی، هیچ کوه و دشت و دریایی ولو که به هفت دریای دیگر خون نیاز باشد نبایستی مانع رسیدن سیمرغ به مقصدش گردد (مسعود رجوی نشریه مجاهد 318ص 21 سال 1372) »»»
علت مدیریت امر همخوابگی مسعود رجوی با زنان مجاهد توسط مریم عضدانلو
آنچه که مسعود رجوی از روز اول یعنی اسفند 1363 در نشست معروف به اقرار در مقر اورسورواز پاریس (شروع فرایند کودتا و تبدیل تشکل رجوی به فرقه ) آشکارا بعنوان تم اصلی بحث انقلاب ایدئولژیک بیان کرد این بود که::
“من مریم رجوی را از مهدی ابریشمچی بُر زده ام”
و ما به دلیل صداقت خودمان در آن جلسه ننگین نه میتوانستیم باور کنیم و نه میخواستیم باور کنیم که یک جنبش سیاسی با اینهمه خونی که بدست همین رهبری و سیاستهایش ریخته شده و خودش به امن اروپا فرار کرده میتواند تا این حد فاسد باشد.” ولی مسعود رجوی اصرار داشت که:
»» همه شما مجاهدین باید این حقیقت را پذیرفته و باز هم به رهبری من علیرغم این ننگ اخلاقی و مبارزاتیکه مرتکب شده ام صحه بگذارید. مریم عضدانلو نیز بدلیل اینکه خودش را به من هدیه کرده است بیانگر این است که اولا او رهبری عقیدتی (امام زمان) که بنده باشم را برای شما و خلق ایران کشف کرده است ثانیا او تنها کسی بوده که با هدیه کردن خودش بمن در من ذوب شدن پس لیاقت رسیدن به سطح همردیف رهبری را یافته است. ««
توجه کنید که اصل و اساس و تنها دلیل جهش موشک گونه مریم رجوی از یک عضو ساده به سطح رهبری یک جنبش هدیه خودش به مسعود رجوی بوده (زمانیکه همسر داشته، و بعلاوه اینکه او عاشق رهبری هم بوده است)
اما از آنجا که گفته میشد همه شما باید همانند او رهبری (امام زمان بودن مسعود رجوی) را قبول کنید، همه ما دچار این شبهه بودیم که ما چگونه خودمان را به مسعود رجوی هدیه کنیم؟!!! و یا زنان مجاهد که نیز باید پا جای پای مریم رجوی بگذارند؟!!! که بسیار بسیار شنیع و غیر قابل فهم و … بود، بویژه که هنوز از ضرفه مغزی همین حد از مزخرفات مسعود رجوی مغز همه ما در دهانمان بود و خون گریه میکردیم، مسعود رجوی قضیه را اینگونه جمع کرد که :
»»اینکاری که مریم عضدانلو کرده فقط مختص همین واقعه و همین مورد خاص است و قابل تکرار برای بقیه شما ها نیست!!!««
بعداز این واقعه سازمان به عراق رفت و با تهاجمات نظامیکه صدام علیه مرزهای ایران تحت نام ارتش آزادیبخش میکرد، مسعود رجوی فکر میکرد نانش در روغن است. تا اینکه در عملیات فروغ 1367دوباره ضربه مشابهی مانند ضربه سالهای اول 1360 به تشکیلات او خورد و نانش آجر شد. که دوباره فیلش یاد هندوستان انقلاب ایدئولژیک و ادامه آن افتاد.
ولی اینبار دیگر مریم رجوی نبود که باید رهبری را کشف میکرد. بلکه نوبت بقیه بود که باید پا جای پای مریم عضدانلو میگذاشتند. طبعا مردان که نمیتوانستند خودشان را به مسعود رجوی هدیه کنند!!!!!! چون…. در ثانی مردان اساسا موضوع و سوژه حذف بودند. بلکه این زنان بودند که باید خودشان را به مسعود رجوی هدیه میکردند.
ولی این وسط یک مشکل عمده وجود داشت و آن حضور”به قول معروف سبیل گفتهایی تحت نام” شوهران زنان مجاهد بود که با وجود آنها اینکار عملی نبود.
بنابراین باید اول این مانع کنار میرفت یعنی طلاق ها جاری میشد و زنان را از شوهرانشان جدا میکرد تا بعد بتوانند با کمک مریم رجوی این زنان خودشان را به مسعود رجوی هدیه کنند. و آنگونه که مریم رجوی در توجیه زنان برای فریب آنها جهت همخوابگی با مسعود ارائه میکرد،این بود که، همانند مریم عضدانلو تبدیل به مریم رجوی شوند و انرژی آنها فوران کند و به سطح رهبری برسند. و این تنها و تنها با رفتن همان راهی ممکن بود که مریم عضدانلو طی کرده بود.
صدها بار مسعود و مریم رجوی و مهدی ابریشمچی علنا به مردان میگفتند که مسعود با همسران شما همخوابگی میکند ولی ما باور نمیکردیم.
حتی زنانیکه توسط مریم رجوی برای همخوابگی با چک لیست بلند بالایی برای همخوابگی با رهبری عقیدتی!!! آماده سازی شده بودند (که شرم دارم بنویسم) و در رختخواب منتظر امام زمان بودند وحتی تا قبل از اینکه عملِ…. انجام شود باورشان نمیشد که مسئله جدی است. ولی بعد از عمل …. بود که تازه بخود آمده و باورشان میشد که مسعود رجوی واقعا از سال 1363 همین را در سر داشته، برنامه ریزی کره و به انجام رسانده.
گردن بنده در گرو حقیقت بودن این مسئله است.
والسلام
داود باقروند ارشد
تذکر ضروری :
البته گذشته از خامی و صداقت ما و گرگ صفتی مسعود رجوی و مریم عضدانلو یک مسئله نیز به فریب و باور نکردن مسئله تا لحظه بعد از عمل کمک میکرد. و آن این بود که رجوی هزاران بار بلوف زده بود. مثلا برای فرستادن افراد به اروپا برای ماموریت، نشست میگذاشت و میگفت همه کسانیکه پاسپورت پناهندگی دارند اگر واقعا انقلابی هستند بیایند نامه بنویسند و وکالت تام بدهند که پناهندگیشان را در اروپا پس بگیریم تا اگر فردا جدا شدند و خواستند نتوانند آنجا بروند. از این طریق میخواست کسانیکه حاضر نیستند پناهندگی را پس بدهند را شناسایی کند …..و بعد آنها را میبرد زیر هشت. البته همه بعدا میفهمیدند که اینکار یک تست از نظر رجوی ایدئولژیک بوده است و پس دادن پناهندگی ای در کار نبوده است. بسیاری از زنان هم باور نمیکردند که واقعا همخوابگی در کار است تا اینکه….
به همین دلیل باید اول رجوی و رفتار شناسی او را شناخت تا این میزان از حیوانیت درونی او در کسب قدرت و خود شیفتگی و امام زمان بودن و شیفتگی او به هیتلر و استالین و … را درک کرد تا حقایقی که از زبان جداشدگان چه مجاهد چه شواریی را درک و هضم نمود:
اما جهت شناخت واقعی و اینکه مریم عضدانلو کیست باید مسعود رجوی را در رفتار شناسی مورد بررسی قرار داد تا فریب یک شیاد و فریبکار بنجل فروش را نخوریم.
رفتارشناسی رجوی:
مسعود رجوی تنها در زمینه سیاستها، استراتژیها و یا اعتقادش به دمکراسی و آزادی و استقلال خواهیش نبوده که جهت بقدرت رسیدن بطور شگفت انگیزی همه مرزهای دورغ و تحریف و دجالگری و عوام فریبی را در نوردید. بلکه وی در مورد خودش و مریم رجوی که بعنوان جانشین خودش معرفی نموده است پا را بسیار فراتر از معمول گزافه گویی و دروغپردازی، خیال بافی و خرافه پردازی در حد بت پرستانهای گذاشته و با تکیه به فضای دیکتاتوری حاکم بر تشکیلات، اعمال بیخبری، ممنوعیت هر گونه تماس و از دسترس خارج کردن تمامی اطلاعات و اخبار و منابع خبری و تاریخی یا نبود هیچگونه برخورد آرا چه در بین خود مجاهدین و چه بین مردم و اعضای فرقه اش، چه با سیاسیون اعضای”شو”را… و چه دیگران در همان حداقلهای خارج کشور، تلاش کرد تا میتواند جهت تثبیت کودتای خود با بسخره گرفتن تمامیت شعور انسانی و البته شعور مجاهدین و”شو”رایی ها، درعصر آگاهی و ارتباطات اینترنیتی، تیر دروغ، دجالگری، فریب و تاریک اندیشی را برکمان جعل و جهل جهان هرچه دورتر پرتاب کند. تا شاید در سبقت گرفتن از هیتلر و استالین دیگر پیشینان این مسیر فاجعه آمیز بتواند موفقتر از آنها برجهان تسلط یافته و کاریکه آنها نتوانستند تمام کنند را تمام کند. به شاخص ها و نمونه های اینگونه عملکردهای رجوی اشاره میکنیم.
الگوهای مسعود رجوی:
مسعود رجوی الگوهایش را از دوتن از مقتدرترین و از نظر او موفق ترین توتالیترهای جهان یعنی استالین و هیتلر میگرفت. رجوی شیفته هیتلر و توان نظامی – تشکیلاتی او بویژه توان برانگیختن اعضای لباس قهوه ای اش یعنی حزب نازی آلمان و… بود. در نشستها همواره مطرح میکرد که او یک نابغه بوده!!! دلیل آنرا نیز توانمندیهای هیتلر ازجمله انتقال 5000 تانک در لشکر کشی از آلمان به مرزهای روسیه و اشغال بخش عمده ای از آن کشور درجریان جنگ جهانی دوم و مهمتر نظم و اطاعت پذیریی مطلق از رهبری هیتلر که در حزب نازی حاکم نموده بود که در نتیجه آن به اعتقاد رجوی راندمان بالایی را در اجرای سیاستهایش میگرفته، عنوان میکرد.
ایران رجوی رجوی ایران
رویای رجوی از تبدیل ایران به آلمان نازی دیگری با اقتباس از شعار Ein Volk, ein Reich, ein Führer یک ملت، یک میهن یک رهبر
ویا از شیوه های تبلیغاتی یا بهتر بگوئیم پروپاگاندای دکتر جوزف گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر استفاده های زیادی میکرد. رجوی ضمن بکارگیری تبلیغات نازیستی مانند کپی برداری از شعار (یک ملت، یک میهن، یک رهبر Ein Volk, ein Reich, ein Führer) آلمان هیتلری، شعار (ایران رجوی رجوی ایران) را طراحی و استفاده نمود. در جریان رژه باصطلاح تانکها که در اشرف برگزار شد برای ما که جزء سازماندهندگان بودیم از رژه های آلمان نازی فیلم برای الگو برداری تهیه کرده بود. تا از نظم و انظباط آهنین آن سرمشق بگیریم. جهت نعل وارونه زدن، دروغ گویی، بزرگنمایی، لفاظی و از فرش به عرش بردن از منطقِ گوبلزیِ”دروغ هرچه بزرگتر باورنکردنش مشکلتر است”، استفاده میکرد. درمورد خودش و مریم رجوی که عامل سرکوب او و دیوار بلند بین خودش و کل تشکیلات بود همانگونه که آلمان هیتلری از شعار”The Führer is always right یعنی همواره حق با رهبری (مسعود رجوی- آدلف هیتلر) است، که شعار همیشگی مسعود رجوی بوده است و احدی حق نداشت که حتی در ذهنش خدشه ای به این اصل که مسعود اشتباه نمیکند وارد کند بهره برداری میکرد. و اگرمیخواستند دهان کسی را ببندند میگفتند که”رهبری اینرا گفته”، یعنی خفه شو و اعتراضی نکن، همان تاکتیکهای هیتلر در اعمال دیکتاتوری حتی در درون حزب نازی و اگر ادامه میدادی بعنوان”مفسد فی العرض و محارب” سیستم رجوی یعنی”مزدور رژیم” شناخته شده و سر از محاکمات رجوی در میآوردی.
مسعود رجوی از شیوه های استالین نیز برای سرکوبی مخالفان و رقیبان خود و از عرش بفرش کشیدن آنها (مانند علی زرکش، جانشین خودش میشود ضد انقلاب و محکوم به اعدام، فرمانده فتح الله قهرمان که او را از فرودگاه تهران به پاریس آورد، میشود مفنگی و ضد انقلاب، دیگری بعنوان شاگرد جلاد، یکی تیر خلاص زن در اوین، یکی …) با ترور سیاسی با اعتراف گیری زیر شکنجه (از انواع آن) و تشکیل دادگاه و محاکمه با نسبت دادن دروغین آنها به مزدوری و عضویت در گروههای اعدام و تیر خلاص زن در زندانهای رژیم، آنها را شعبه سپاه پاسداران خواندن حتی در داخل اشرف و لیبرتی در مورد اعضای خودش و درمورد اعضای شورای ملی مقاومت و مخالفینی که ربطی به تشکیلات رجوی و یا”شورا” نداشتند استفاده میکند. رجوی این تاکتیکِهایش را مانند دستگیری و شکنجه و محاکمه دسته جمعی گسترده (در دو نوبت سال 1363 حدود 750نفر و 1374حدود 1000) جهت حذف مخالفین روش «رژیم مال کردن» به بهانه مقابله با توطئه رژیم مینامید بکاربرد که عینا تاکتیک استالین برای نابود کردن مخالفت با خودش بود. طوری که تعداد بسیاری از آنها سرنوشتهای نامعلومی یافتند، از کشته و ناپدید شدن، تحویل زندانهای مخوف ابوغریب صدام شدن، معاوضه شدن با اسیران عراقی با رژیم. استالین نیز تنها درطی یک «« پاک سازی آنچه مقابله با توطئه فاشیستی میخواند بود که تنها ۳۴٫۰۰۰ مأمور تیرباران شدند.»»
آیا شعارهای چپ دادن کافی است؟
در اینجا مایلم بخشی از سخنرانی گوبلز آنهم در جمع اعضای حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان را جهت روشن شدن اذهان بعضی شیفتگان ولایت رجوی چه آنها که گرفتار”شورا”ی آن هستند، چه آنها که در آلبانی و … گرفتارند و چه آنها که بعد از جدا شدن نیز هنوز توان دل کندن از سوپرچپ نمایی های دروغین او را ندارند و حاضر نیستند از تجارب فاجعه آمیز گذشته پول پوت، استالین، هیتلر، کره شمالی، درس بگیرند و اینکه چرا ما که مسعود ومریم رجوی را طی سه دهه از نزدیک تجربه کرده ایم، اصرار داریم و تاکید میکنیم نه تنها باید همه جنایات رجوی که در پس پرده آهنین انقلابی نمایی و سوپر چپ زدن ها و صدها هزار شهید اعدامی کذایی و رنجها و خونها و مبارزات در بوق دمیده شده!!!! مخفی شده افشا شود بلکه برای نسل حاضر و نسلهای آینده روشن گردد که در پس تمامی سوپر چپ زدنهای رجوی چه هیولایی مخفی بوده است و شعارهای چپ نمایانه دادن کافی نیست، زمانیکه در عمل حتی بر خودیها دیکتاتوری و مشت آهنین (اشاره به تهدید کردن مخالفین توسط رجوی در جلسه عمومی کل تشکیلات درعراق) اعمال میکنی، مخالفین را میگیری، میبندی، شکنجه میکنی، و سربنیست میکنی، خود را همانند ابوبکرالبغدادی خلیفه مسلمین میدانی، امام زمان بازی درمیآوری، مطلقا ضد دمکراسی و همزیستی و تعامل با دگراندیشان هستی، هیچ کس و فکر و اندیشه ای را غیر از خودت قبول نداری و برای لاپوشانی نه دم خروس بلکه دم دایناسوری توتالیتریسم هیتلریت را با فقط به خدا!!!! پاسخگو بودن میخواهی بپوشانی یعنی چه؟ و خود میتوانید قضاوت کنید که دکتر گوبلز همانند رجوی قبل از به حکومت رسیدن آیا از رجوی”چپ” تر بوده است یا خیر؟
گوبلز : اين درست نيست كه بعضي كشور ها از استثمار ملل ديگر ارتزاق كنند
17 ژانويه سال 1936 (سه سال پيش از آغاز جنگ جهاني دوم) دكتر ژوزف گوبلز وزير تبليغات دولت هيتلر در اجتماع بيش از 18 هزار تن از اعضاي حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان (نازي) گفت كه تنها هنر بعضي دولتها استثمار ملل ديگر و ارتزاق از اين راه و آقايي كردن بر همان ملل و تحت انقياد نگهداشتن آنها است. داد و ستد عادي با اين ملل تحت سلطه هم بايد با تصويب قبلي استعمار گران انجام شود… اربابها (قدرتهاي استعمارگر) دولتهاي تحت سلطه خود را تو سري خور و در حالت ضعف نگهميدارند تا سركش نشوند و حق خود را نخواهند. در كشورهاي تحت سلطه، دولتها از مردمشان جدا هستند و سلطه گران هم ادامه اين وضعيت را مي خواهند و مي كوشند كه مردم اين كشورها از آن چه كه روي مي دهد و حقايق پيرامون خود آگاه نشوند و حق خود را مطالبه نكنند و …. دولت آلمان اين نظم را رد مي كند و چون نياز به مواد خام دارد؛ راهي ندارد جز اين كه به اين استثمار و استضعاف پايان دهد. ما از لحاظ قدرت نظامي و ظرفيت صنعتي چيزي از اين استثمار گران كم نداريم كه نمي توانيم با پول خريد كنيم و آنها به مفت مي برند و مانع از خريد ما مي شوند. اين وضعيت در اين دوران قابل تحمل نيست و ما ادامه آن را نمي پذيريم و …. »»»
نشریه شماره 10 مجاهد آبان 1358
شاه اصلی سمت راست مسعود رجوی بدنبال سرنگونی شاه اصلی”آمریکاست”. سمت چپ معترف است که هنر شعارهای گوش خراش دادن نیست. شاه اصلی کجا و در دامن جولیانی و ترامپ و ترکی الفیصل.خزیدن کجا!!
تشابه محتوایی یا تصادفی؟
اتفاقا اولین ارودگاههای نازیها که در سال 1934 بنام داخوا Dachaw راه اندازی شد از رهبران و فعالین اتحادیه های همان کارگران آلمان پر شدند. همانگونه که اولین زندانها و شکنجه گاههای رجوی برای همان مجاهدین قهرمان آزادی و دمکراسی آنهم در پایتخت و مدینه فاصله رجوی”پادگان اشرف” و تحت حمایت کامل صدام دیکتاتور عراق دایر و پر شدند!!
هیتلر مسعودبله رجوی همچنین مانند هیتلر از قانون Führerprinzip یا”leader principle” یا (قوانین خاص حاکم بر رهبری”رهبری خاص الخاص رجوی”) که در حزب نازی حاکم بود بعنوان برتری”خداگونه رهبری” /”جنس متعالی رهبر و بر تر از دیگران!” / فوق انسان بودن او! و فرای همه قوانین بودن رهبر استفاده میکرد. اگر بخاطر داشته باشید این اصل را از همان اولین روزهای کودتای تحت نام انقلاب ایدئولژیک سال 1364عنوان کرد که،”اینکار(طلاق و ازدواج) منطبق بر قانون خاص حاکم بر رهبری است” و به بقیه مجاهدین نمیشود تامیم داد. ولی وقتی قافیه تنگ شد در سال 1378 به همه تامیم داد. رهبری رجوی حتی از هیتلر هم ویژه تر بود و جائیکه هیتلر به رهبر خواندن خودش اکتفا میکرد ولی رجوی میگفت رهبری خاص الخاص. یعنی شاه شاهان، شاهنشاه!!! بعدها این امر محور اصلی و مهمات سلاح کشتار جمعی دمکراسی و اعمال دیکتاتوری او با کمک مریم رجوی در تشکیلات بود. رجوی تا میتوانست در بازی با کلمات خودش را به عرش میبرد تا از عذابِ کرده ها و عقوبت آنها فرار کند.
داود باقروند ارشد
همچنین:
مهین حری طی مقاله ای در سایت مجاهدین در مورخه 5/8/1390 بنام او کیست؟ به پاچه خواری خانم مریم قجر عضدانلو پرداخته و به استناد تاریخ خیانت و رذالت و جنایت سازمان مجاهدین او را نسترن پیروزی و آفتاب میهن نامیده است. ولی میخواهم به خانم مهین حری و همپالگی هایشان مریم رجوی را بشرح زیر بشناسانم:
1- او کسی است که به اتفاق رهبر فراری سازمان علیرغم اینکه از بهمن ماه 1381 مخفیانه از قلعه اشرف و عراق خارج شده بودند. بعد از بمباران مقرهای سازمان در فروردین 1382 از سوی نیروهای ائتلاف طی برنامه طراحی شده قبلی و با اطلاع تمامی مسئولین خلق کش مجاهدین طی نامه 14 صفحه ای که در قرارگاههای اشرف و از سوی فرمانده زن آن قرائت شد بنقل از مسعود رجوی آورده شد که ما در قرارگاه پارسیان بودیم و نمی دانید امریکاییان چه بمب های قدرتمندی را برای نابودی ما بکار گرفتند تا ما را بزنند بطوریکه در 50 متری اتاق مریم گودال 30 متری بوجود آمد!!!. در حالیکه یکی دوماه بعد و بعد از دستگیری مریم رجوی در پاریس به اتهام جنایات و ترور و کشتار مردم ایران فهمیدیم این شیاد به همراه آن حقه باز اصلا در خاک عراق حضور نداشتند. خانم مهین حری پس زیاد جر نزنید که خریداری نیست و مریم به همراه همسرش در خصوص تک تک ترورهای مربوط به مردمان عادی و مرزبانان و مسئولین کشته شده ایرانی و هکذا بیگناهان کشته شده در اشرف از یاسر اکبری نسب گرفته تا آلان….. مسئول بوده ودر هر شرایطی و با هر روشی مطمئنا با قهر ملت بپای میز محاکمه کشیده خواهد شد.
2- مریم رجوی که زندگی پرنکبت اش در سازمان جز افزودن بر موارد طومار توطئه و فتنه ماحصلی نداشته و در شروع عملیات به اصطلاح چلچراغ و فروغ ضدجاویدان فرمان حمله را علیه هموطنان ایرانی خود صادر کرده که نتیجه آن علیرغم به هلاکت دادن نیروهای مجاهدین که بالغ بر 3000 نفر میباشند منجر به جان باختن سربازان و نیروهای نظامی و هموطنان عادی میهن شده است. او در تمامی نشست های سرفصلی روی سن در کنار مسعود رجوی فراری قرارگرفته و پابپای او بحث ها را برای به انحراف کشاندن اذهان سرکوب شده عناصر سازمان پیش برده که نتیجه آن کنترل ذهن افراد برای برده کشی و استثمار روحی و روانی با مکانیسم فرقه بوده است.
3- او سمبل زنی غیردمکراتیک و شیاد و فریبکار بوده که با برپایی همایش های زیر 50 نفری و با پرداخت پول به عده ای از دولتمردان و سیاست مردان بازنشسته امریکایی که به اقرار صریح خود آنها رسیده، در تلاش بوده و هست تا به هرطریقی صرفا برای منافع خود و حفظ قدرت پوشالی و بادکنکی مجاهدین برای تشدید تحریم ها علیه مردم مظلوم ایران بکوشد. اودر همایش های مربوط به زن از حرفهای غیر واقعی سخن گفته و تصویر دروغ از وضعیت زنان حاضر در قرارگاه اشرف به افراد و نمایندگان زن ارائه نموده است.
4- او در صدد است ملت شریف و شکست ناپذیر ایران را به بازی بگیرد ولی نمی داند همین ملت به قول رهبر فقیدشان به بزرگتر ازاو که امریکا بوده تودهنی زده اند ودر سطح و مرتبه ای هم نیست که مدام حتی جداشدگان و اعضای سابق سازمان به حرف هایش بها و ارزشی بدهند.
5- او کسی است که در ماجرای کشتار کردهای عراق و شیعیان آن کشور همپای مسعود رجوی در صدور فرمانها و پیگیری پیشروی نیروهای سازمان در مناطق کفری و سلیمان بک مطرح بوده و بایستی به این اعمال جنایتکارانه که با شکایت کتبی بالغ بر سه میلیون عراقی همراه بوده جوابگو باشد.
6- بالاتر از همه او در پیشگاه پروردگار بزرگ به خیلی از حریم های انسانی و اجتماعی و الهی تجاوز نموده که به جهت موضوع حق الناس آمرزش و عفوی هیچگاه برایش متوجه نخواهد بود و…..
فرید – انجمن نجات آذربایجان شرقی