او همچنین دستور داد تا همه نفرات آموزشهای لازم برای درگیر شدن و خلع سلاح کردن نیروهای عراقی را ببینند و از فرماندهان اشرف خواست تا خاکریزها و استحکامات اطراف قرارگاهها را به لحاظ کمی و کیفی تقویت کنند و نیز تا میتوانند سلاحها و تجهیزات لازم را برای درگیر شدن با ارتش عراق بسازند. به همین دلیل الان اشرف در حال تبدیل شدن به یک دژ و قلعه تماما جنگی می باشد که با انواع خاکریزها و موانع احاطه شده است. سلاحهای عجیب و غریب قرون وسطایی و سنگ اندازهای بزرگ و کوچک، منجنیقها و فلاخنها و تیرکمانها در حجم زیاد ساخته شدند. در یک کلام، رجوی قلعه اشرف را برای جنگ با دولت عراق آماده کرده است. سئوال این است که چرا؟ چرا رجوی میخواهد حتی به قیمت کشته شدن همه ساکنان اشرف، این پادگان فرقه ای را حفظ کند؟ چرا رجوی می خواهد با نیروهای عراقی درگیر شود و کشته بدهند؟ چرا رجوی تن به مداخله نهادهای حقوق بشری برای حل مسئله اشرف نمی دهد؟ چرا نمی گذارد صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد ریل مصاحبه با تک تک نفرات اشرف را اجرا نمایند؟ چرا همه راههای خروج را به روی ساکنان اشرف بسته است؟ چرا به آنها اجازه نمی دهد آزادانه تصمیم بگیرند؟ و چرا…؟ در پاسخ به این “چرا”ها، می توان سه دلیل اصلی برای این همه پافشاری رجوی برای ماندن در اشرف برشمرد: 1- او برای حفظ خود دست و پا می زند. بقای او با مرگ دیگران ادامه می یابد. او خونخوار است. یعنی از خون نیروهای خود ارتزاق می کند. رجوی از بدو تأسیس سازمان مجاهدین خلق طعم سوء استفاده از خون دیگران را داشته است. او با خیانت به بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان، خود را از اعدام نجات داد و از آن پس نیز، به برکت خونهایی که بیهوده و بی هدف ریخت، توانست تا به امروز زنده بماند. امروز هم به احتمال بسیار قوی او در اشرف گیر افتاده و درمخفیگاههای زیر زمینی اشرف که قبلا ساخته شده بودند مخفی شده است. او می خواهد با سپر بلا قرار دادن نیروهای بی اطلاعش جان بی مقدار خودش را نجات بدهد. به همین خاطرهم اعلام کرده است که به هر قیمتی که شده باید از اشرف دفاع کنند. او دو درگیری قبل را نیز به این دلیل با نیروهای عراقی ایجاد کرده بود که با قیل و قال و جنجال تبلیغاتی سر جنازه های کشته شدگان، فریاد وا مظلوما و وا اشرفا سر بدهد و با دجالیت و مظلوم نمایی مجامع بین المللی را بفریبد. او در آخرین نشستش گفت: “اگر این دفعه تعداد بیشتری کشته بدهیم توجه سازمان ملل را جلب می کنیم و کلاه آبیها را برای حفاظت خودمان به اشرف می کشانیم”. 2- اگر دربهای اشرف باز شود و افراد پایشان به دنیای آزاد برسد، اسرار سر به مهر فراوانی را برملا خواهند کرد. جنایتهایی را که رجوی و فرماندهان فرقه اش انجام داده اند فاش خواهند شد. همان اسرار و جنایتهایی که فقط گوشه ای از آنها توسط کسانی که توانسته اند از آن قلعه خوفناک بگریزند افشاء گردیده است. رجوی بیم دارد که پرده از جنایتهایش برداشته شود. خیانت، تجاوز، شکنجه، قتل، خود فروشی سیاسی، وطن فروشی، کاسه لیسی امپریالیزم دیروز و کعبه آمال امروز و… از آن جمله اند. 3- او خوب می داند که پس از پادگان اشرف در عراق نوبت اورسورواز و کل فرقه اش است. وقتی قلعه اشرف فرو بریزد ماهیت فرقه رجوی بیرون خواهد زد. بعلاوه اینکه پادگان مریم در فرانسه هم کارآئی خود را از دست خواهد داد. آنوقت است که تحمل قلعه مریم حتی برای دولتهای اروپایی حامی فرقه و نیز برای هواداران فریب خورده اش سخت و یا غیر ممکن خواهد شد. نابودی قلعه شیطان درعراق، نابودی لانه جغد در فرانسه را بدنبال خواهد داشت و این به معنای پایان کار فرقه رجوی خواهد بود. اما آنچه در حال حاضر مهم است این است که یک فاجعه انسانی در اشرف در حال شکل گیری است. فاجعه ای که رجوی طالب و طراح آن بوده و نویدش را داده است. او تلاش میکند با تحریک نیروهای عراقی آتش این فاجعه را برافروزد. توجه همه دوستان و همه کسانی که نگران جان ساکنان اشرف هستند را به این واقعیت مهم جلب می کنم که رجوی دستور جنگ و درگیری را به همه پیروان خود در اشرف صادر نموده است. او به هیچ وجه خواهان حل مسئله اشرف از طریق مسالمت آمیز نیست. پس باید اطلاع رسانی کرد و به هر طریق ممکن مانع بروز درگیری شد. باید جان آنانی که با رجوی نیستند اما به زور و ارعاب و با دغل و دروغ در اشرف نگه داشته شده اند را نجات داد. ابوالفضل فریدونی