سوابق شیوه های فریب در مجاهدین خلق

همه اعضای سابق مجاهدین به سهولت میتوانند ساعتها در پای میزگردها برای انوع شگردهای فریبکارانه سخنرانی نموده و دهها شیوه این گروه تروریستی را برای افکار عمومی و رسانه ای برملا کنند. مشخصا دوگانگی اخلاقیات ساری و جاری شده در تشکیلات که از افاضات مسعود رجوی بی شک نشات می گرفت سرچشمه صدها فریب و دغل برای تامین منابع مالی برای اهداف تروریستی و جذب فریبکارانه نیروها از داخل ایران و ترکیه و بعضی کشورهای عربی منطقه و پاکستان و حتی اروپا تا سالهای 1387و تحویل اسارتگاه اشرف به نیروهای عراقی گردید. در مناسبات داخل اردوگاه اشرف برای حفظ نیروها در زمان صدام توسط زنان فرمانده و مسئولین رده بالای مرد از فریب برای اظهار دروغین فوت پدر و مادر به سبب کهولت سن گرفته تا طلاق همسر فرد حاضر در ایران یا خارج برای شکستن پل های بازگشت و خروج از تشکیلات گرفته تا بزرگ نمایی دروغین قدرت نظامی سازمان به لحاظ تعداد نفرات که به نقل از شاهدان در قسمت ورودی و پذیرش گاها 200 هزار نفر!!! عنوان شده بود، فریبکاری تحقق می یافت. به فریب خوردگان ورودی به اشرف در سال 2001 گفته شده بود اشرف دانشگاهی بزرگتر از دانشگاه تهران دارد میتوانید زبان خارجی بخوانید و بعد از سه ماه با کیس سیاسی اعطایی سازمان به اروپا اعزام شده و حق و حقوق پناهندگی دریافت نمایید!!!.
مهدی ابریشم چی یکبار دریکی از نشستها در قرارگاه اشرف میگفت در زمان شاه یکبار من برای جذب نیرو به نفری گفتم آیا حاضر نیستی در راس یک سازمان قراربگیری؟ و به رهبری یک کشور را اقدام نمایی؟….. و نفر را اینگونه تحت تاثیر قرار دادم. ویا در مواردی براساس منافع مان نفر را به جنوب تهران برده واو را شیفته خود با عنوان حمایت از طبقه کارگر می نمودیم!!. درابتدای انقلاب نیز تلاشهای اولیه برای جذب نفرات با فریب اقدام برای تحقق شعارهای عدالت جویانه و اسلامخواهی و ترقیخواهانه برای دانش آموزان کم سن و سال دبیرستانی انجام گرفت. بتدریج تاثیر خواسته های تشکیلات از نفرات به اعضا تفهیم شد و آنگاه بعد از فاز سیاسی و با شروع اقدامات مسلحانه از سوی سازمان و با فرمانی همه مخفی شدند. نفرات موظف شدند دستور تشکیلاتی را رعایت نمایند. مهناز شهنازی فرمانده مرکز در اشرف میگفت بعد از30 خرداد سال 60 در خرم آباد بودم که با دستور "مخفی شوید" بدون پرسیدن چرایی آن دستور را انجام دادم.البته با این مخفی شدن نفردر پروسه ای پیچیده بطور کیفی نقطه عطفی را در بریدن از خانواده انجام میداد و بلاشک زمانی چشم باز میکرد و می دید سر ازپایگاههای مجاهدین در کردستان درآورده است. ازدواج مسعود ومریم در سال 1364 گره گشای فریبنده ای برای نفرات هوادار خارج بود که سازمان توانست با چتر فریب ارزشگذاری بر زن، تعدادی از زنان و مردان هوادار شبکه مالی را از اروپا کنده و به منطقه عراق بکشاند.
تشکیل ارتش آزادیبخش؟؟ خود بنوعی جذب نیرو وفریبی برای جذب نفرات مارکسیست پراکنده از انشعابات گروههای کردی در کردستان بود که سازمان با دجال گری انجام داد ضمن اینکه خود این اسم بار سیاسی خاص خود را داشت. یگان مارکسیستها از سال 1376 صد درصد بطور مجزا در اردوگاه اشرف اداره میشد چراکه نفرات بریده زیادی در آن واحد وجود داشتند که سازمان از تسری آن می هراسید.
حتی در اواخر سالهای جنگ ایران و عراق سازمان با گستردن دام برای کسانی که از سربازی به کشورهای همسایه ایران روی آورده بودند , با تطمیع و پرداخت هزینه های متفرقه آنها و اینکه برای رفتن به اروپا باید در un با وصل به یک گروه سیاسی کار خود را روبراه نمایید آنها را با وعده اقامت کوتاه مدت به عراق می کشاندند. درجایی دیگر فریب اسرای ایرانی زمان جنگ دراردوگاههای عراقی توسط عوامل سازمان با این بهانه که شما هموطن ماهستید به نزد ما برگردید و بعد از چندماه آزاد شوید خود نمونه های دیگری از دسیسه بازی های سازمان بشمار می آید. مهدی ابریشم چی درجواب یکی از اسرا در سالهای اول آمدن شان به اشرف گفته بود به من هم در زمان شاه موقع جذب شدنم به سازمان گفتند تا 6 ماه به سازمان متعهد خواهی بود ولی الان می بینم 36 سال است در سازمان بسر می برم. در برهه ای دیگر در سال 77 خود مسعود دریک نشست اظهار نمود باید به هر نحوی نفرات جدید را به سازمان بکشانیم. این نیت او بعدا درسالهای بعد با بکارگیری قاچاقچیان عادی و پرداخت 3000000 ریال به ازای هر نفر برای سازمان تحقق یافت و نفرات جویای کار و عازم اروپا اینگونه سر از سرزمین عراق در می آوردند.
کشاندن بچه های طلاق سازمان که در سالهای 68 و 69 به آلمان برده شده بودند، به عراق نیز بینه دیگری از شیوه های فریب بود که سازمان تحت عنوان مسئولیت پذیری نوین تان در قبال پدرو مادر پیرتان و یا رهبری مجاهدین و رزمندگان آزادی در قرارگاه اشرف انجام داد.
فرید

خروج از نسخه موبایل