سرنوشت سازمان فرقه شده رجوی، از دید یک جداشده

مدت 7 سال است که خودم را از افکار و ایدئولوژی فرقه ای رجوی نجات داده ام و آزادی ام را از آنهمه فشارهای روحی و جسمی و شستشوهای مغزی و تلقینات مذهبی 24 ساعته و نشستهای تفتیش عقاید و منهدم کننده شخصیت انسانی و…. نجات داده ام ولی بهایش را هم پرداخته ام بهایی بس سنگین و جبران ناپذیر. من بهترین دوران زندگی ام را وقف این سازمان کردم، دوران جوانی و دورانی که هر انسان در آن آینده خود را می سازد و برای آینده خود و دوران پیری و کهولت سرمایه گذاری می کند. من در این دوران یعنی دوران جوانی به جای ساختن آینده خود تمام وقت و عمر و انرژی خودم را وقف این سازمان کردم، 25 سال زمان کمی نیست. حال که این را می نویسم مردی میانسال هستم که متوجه شده ام که بر روی اسب مرده 25 سال عمرم را گذاشتم و روی آن شرط بندی کردم و باختم. ولی با لمس و درک این واقعیت که 25 سال خودم را از همه لذایذ زندگی محروم کردم و در مسیری غلط که رجوی آن را ترسیم کرده بود پیش رفتم و در انتها به فرقه و فرقه گرایی پوچ و خطرناک رسیدم اینجاست که می سوزم که چطور 25 سال عمر من بازیچه دست رجوی قرار گرفت و با شهوت قدرت و قدرت طلبی وی اینچنین نابود شد. مگر آرزوی من با پیوستن به این سازمان چه بود؟ عشق به آزادی ودمکراسی و ساختن ایرانی آباد و آزاد و مستقل که در آن همه آحاد مردم در کمال رفاه و امنیت و آسایش زندگی کنند ولی متاسفانه تنها چیزی که در این سازمان ندیدم آزادی و دمکراسی بود. البته خودشان یعنی رهبری این فرقه معتقدند که به لحاظ آزادی و دمکراسی از همه گروهها و دستجات دیگر جلوتر هستند!! ولی من به عنوان یک کادر سازمان با سابقه 25 سال می گویم خیر اساسا چنین نبود ونیست. در سازمانی که من در آن بودم و 25 سال در آن عمرم و جوانیم را گذاشتم همه روابط و مناسبات آلوده به اجبار بود، اجبار در پوشش، اجبار در دعا و نیایش، اجبار در شرکت در نشستهای تفتیش عقاید، اجبار در کشتن عاطفه، اجبار در… و سانسور و بی اطلاعی از دنیای بیرون و پیشرفت و تکنولوژی، این موضوع آنقدر وحشتناک بود که ما اعضای این سازمان تلفن موبایل را ندیده بودیم و نمی دانستیم چطور کار می کند، از کارکرد اینترنت و کامپیوتر کاملا بی اطلاع بودیم و فقط سیمای مجاهدین برای ما مجاز بود، حتی ریموت کنترل تلویزیون برایمان عجیب و ناشناخته بود، بقیه رسانه ها هم با سانسور 100 در 100 به ما ارائه می شد. اگر این واقعیتها را من و امثال من که عمرمان را در این سازمان گذاشتیم نگوییم پس چه کسی صلاحیت دارد که بگوید؟ بله من و همه جداشدگان که عمر و زندگی و آینده و خانواده خود را در این سازمان به خاطرقدرت طلبی رجوی فدا کردیم صلاحیت داریم که صادقانه و بدون هیچگونه دروغ و ریا و تهمت و فحش و… تجارب خود را به نسل های آینده منتقل کنیم که آنها هم آگاه شوند و همانند ما در مردابی که رجوی آن را ساخته و پرداخته است نیفتند و اگر افتاده اند خودشان را زودتر نجات دهند و مانند من و امثال من عمری را به خاطر شهوات رجوی به هدر ندهند. فاکت ها و تجارب ما بسیار مستحکم و واقعی هستند و بارها اعلام کرده ایم که حاضریم رو در رو در جلسات و مناظره های تلویزیونی و رادیویی با مسئولین این سازمان این تجارب و فاکت ها را بیان کنیم و آنها هم جواب بدهند ولی متاسفانه چون اساسا این فرقه و رهبری اش هیچ اعتقادی به آزادی بیان و دمکراسی ندارند تا کنون که هیچ وقت اعلام آمادگی نکرده اند و هیچوقت هم نخواهند کرد و به جای آن بدلیل جوهره ضد دمکراتیک و ضد آزادی بیان آنها، انواع فحش ها، تهمت ها، مارک ها، تهدیدات و ضرب وشتم را حواله جداشدگان و منتقدین و هر کس که کوچکترین انتقادی به رهبری عقیدتی و پیامبرگونه آنها داشته باشد کرده اند. البته وضعیت کنونی این فرقه گویای صحت فاکتها و تجارب ما جدا شدگان هم می باشد. ببینید این سازمان تبدلیل به فرقه شده به چه روزی افتاده است رهبر عقیدتی این فرقه مسعود رجوی نزدیک به یک دهه است که مخفی شده است، خانم مریم رجوی در سخترین شرایط و در زیر بمبارانهای مهیب نیروهای ائتلاف همه رزمندگان و نیروهایش را ترک کرد و از عراق فرار کرد و در پاریس سکنی گزید، ارتش آزادیبخش ملی منحل شد، اشرف بزرگترین و پر اهمیت ترین پادگان اهدایی صدام حسین به رجوی ها در شرف بسته شدن کامل است. استراتژی رجوی در عراق به گل نشست. رجوی به جای بازبینی و مرور افتضاحاتش و انتقاد از خود و انتقاد از همه اشتباهاتش که کمر ارتشش را شکست، از روی فردیت و خشم به پدران و مادران و خانواده ها هم رحم نکرد و آنها را سگ های زنجیری و ماموران وزارت اطلاعات و… خواند و دستور سنگسار کردن آنها را از مخفیگاه خود اعلام کرد. سازمانی که پدر و مادر پیر و سالخورده را با سنگ می زند وحکم اعدام و مجازات جداشدگان و منتقدین را صادر می کند، فردا در قدرت مردم را به گلوله خواهد بست. سازمان فرقه شده رجوی بدلیل استراتژی غلط رجوی و مزدور شدنش همه دستاوردهای خود را از دست داد و حالا تنها امید خود را در حمله نظامی ابرقدرت به ایران جستجو می کند تا بدین طریق قدرت را بدست گیرد چون بخوبی می دانند که دیگر با این ماشین موتور سوخته و جامپ کرده و 4 چرخ پنچر (وضعیت فعلی فرقه) به مقصد (تصاحب قدرت) نمی رسند و از طرفی دیگر به لحاظ سنی هم در نقطه میانسالی و کهولت قرار دارند و میانگین سنی هم اکنون 45 سال به بالاست. بله سازمان رجوی مرده است و دیگر نه جایگاهی در ایران و نه در اپوزیسیون خارج کشور دارد و در واقع بدلیل مزدور شدنش فقط آلت دست قدرت ها شده و نقش لولو خور خوره را بازی می کند. البته لولویی که دیگر هیچکس را نمی ترساند و گاه باعث خنده هم می شود. این سازمان بصورت فرقه باقی خواهد ماند و دیگر هیچ نقشی و جایگاهی در سیاست و آینده ایران نخواهد داشت.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا