پس از سالها مقاومت بی دلیل برای ماندن در عراق و قلدری وسرکشی در برابر هر گونه قانون و یا پیشنهاد انسانی برای آزادی اسیران در فرقه بالاخره سران فرقه مجاهدین ناخواسته مجبور به تن دادن در برابر واقعیت ها شدند. پس از سرنگونی دیکتاتورعراق می توان گفت که اعضای جدا شده از سازمان هزاران مقاله در رابطه با شرایط حاکم درعراق و شرایط مجاهدین و منطقه نوشته وهشدار دادند، اما کسانی که می بایست به این هشدارها توجه کنند نه تنها توجه نکردند بلکه به نویسندگان همین مقالات تاخت و تاز کرده و هزاران مارک هم زدند، حضور خانواده های افرادی که در اردوگاه اشرف گرفتار هستند در مقابل درب اشراف را با توهین و برخوردهای هیستیریک پاسخ دادند، شرایط را طوری چرخاندند که نیروهای عراقی مجبور شدند دست به خشونت بزنند وهمین باعث شد که تعدادی جان خود را در راهی بی هدف و گمراه کننده از دست بدهند. مجاهدین اگر در امورات سیاسی روز عمیق می بودند می بایست در فردای سرنگونی صدام خود داوطلبانه خاک عراق را ترک می کردند این برایشان در تمام دنیا و از دیدگاه همه هم محترمانه بود وهم اینکه تلفات بی جا نمی دادند و هم اینکه در این هشت نه سال عمر این افراد تباه تر نمی شد و تا کنون در هر جائی که بودند خود را تثبیت کرده بودند و می توانستند زندگی تازه ای را آغاز کنند. اما متاسفانه سران فرقه نه تنها در امورات سیاسی عمیق و دوراندیش نبودند بلکه تنها در فکر منافع خود بوده و برای همین منافع جان بیش از 4000 نفر را در قربانگاه اشرف به خطر انداختند و در همین راستا دروغپردازی های زیادی هم انجام داده اند منجمله اینکه، اشرف در محاصره نیروهای عراقی با قطع آب و برق و سوخت و یا مواد غذائی یا دارو مواجه است، اگر به اطلاعیه های سازمان در همین رابطه توجه کنیم وآنها را کنار هم قرار دهیم تا امروز از بی آبی و عدم داشتن مواد غذائی یا دارو در اشرف می بایست جنبنده ای در اردوگاه اشرف یافت نمی شد، بنده اساسآ قصد تکذیب اطلاعیه های مزبور را ندارم اما تاکید می کنم که داستان به این شکل هرگز نبوده شاید مقداری فشار به آنها از سوی دولت عراق وارد شده باشد اما نه به این شکل که خود برای تبلیغ و جلب توجه جهانی اعلام کردند. امروز اما پس از اینکه در این سالیان با اجاره کردن لابی های از دور خارج شده چند هزار دلاری وخرج های آنچنانی هیچ کاری نتوانستند صورت دهند مجبور به ترک عراق شدند، خانم رجوی پس از صرف هزاران هزار دلار برای زنده نگه داشتن اسم و رسم خود در میان غربی ها و البته با ریخته شدن خون تعدادی بی گناه در کمپ اشرف تازه متوجه شده که این لابی های از دور خارج دیگر حتی برای مطرح شدن اسم خودش هم کاربردی ندارند پس برای اینکه بار دیگر در جهان خود را مطرح کند پیشنهاد می دهد تا برای مزاکره با دولت عراق راهی بغداد شود، در حالیکه خانم رجوی خوب می دانست که دولت عراق این پیشنهاد را هرگز نخواهد پذیرفت، البته این پیشنهاد یک برد دیگری هم برای ایشان دارد آنهم تاثیر آن روی اعضای فرقه است، با این کار وی قصد دارد به اعضای اردوگاه اشرف بگوید ببینید در این شرایط حساس و خطرناک رهبر شما آماده بود تا از جان خود بگذرد و به عراق بیاید، به عراقی که سازمان مدعی است دولتش وابسته به رژیم ایران است، البته اعضای اردوگاه اشرف سالها قبل به چشم خود دیده اند که وی وقتی که شرایط سخت شد بطور ناگهانی سر از پاریس در آورد و بقول خودش جگر گوشگانش را در عراقی رها کرد که ممکن بود همه از بین بروند. حالا هم دوباره به این فرقه توصیه می کنیم که این افراد را در انتخاب زندگی خود آزاد بگذارید تا بتوانند گذشته به باد رفته خود را با حداقل ها جبران کنند اگر چه عمر رفته باز نخواهد گشت اما می توان در محیط آزاد برای باقی مانده عمر حداقل ها را بوجود آورد.