طی هفته های گذشته بازداشتگاه اشرف در حال تغییراتی است که نهایتا زیر بنای تشکیلاتی سازمان را تغییر خواهد داد. سازمان تحرکاتی انجام داده که بطور محوری شامل موارد زیر است.
1-حمله مستمر به مالکی نخست وزیر عراق به دلیل اینکه با سازمان همراه نیست و به خواست آنان مبنی بر ماندن در عراق وقعی نمی نهد.
2- بسیج سراسری سازمان در اروپا و امریکا و کشورهای عربی برای جمع آوری بیانیه ها و پشتیبانی های پارلمانترها برای ماندن در اشرف، تظاهرات در امریکا و پشتیبانی پارلمانترهای اروپایی و امریکایی، برگزاری سمینارها و گرفتن حمایت های فراوان از کنگره و سنای کشورهای مختلف و…
3- تهاجم و سنگ پرانی به خانواده های مستقر پشت حصارهای قرارگاه اشرف برای اینکه آنها خواستشان فقط و فقط دیدن فرزندانشان می باشد.
4- ایجاد جو شانتاژ برای تحت فشار گذاشتن جامعه بین المللی برای اینکه اگر به ما دست بزنید ما به طور جمعی خود کشی می کنیم.
5- جلو گیری از حضور سازمان ملل و صلیب سرخ بین المللی برای انجام مصاحبه ها در محیطی آزاد و بدور از کنترل و فشار سازمان تا افراد گرفتار درون قرارگاه با اختیار و آزادانه به انتخاب خود دست نزنند.
6- مخالفت با پذیرش خروج از قرارگاه اشرف در ضرب العجل تعیین شده از طرف دولت عراق.
با توجه به این کنش و واکنشها، ترس سازمان از این است که تشکیلات نظامی سازمان از بین برود و فرقه ساختگی آنان تحت شعاع حقایق قرار گرفته و از هم بپاشد. سالخوردگی و نارضایتی اعضای دربند و عدم وجود سلاح نظامی و نداشتن فضا برای فعالیت در عراق، سازمان را در بحرانی ترین وضعیت خود قرار داده است.
حال رجوی در سال 1390 و 2012 میلادی به دلیل جدا ماندن از مردم و جامعه، خود گرفتار این توهمات ذهنی شده است.
ساکنین اشرف که چندین سال است از همه تحولات جامعه بشری بدور مانده اند و تعدادی از آنها به کشورهای دیگر منتقل خواهند گشت، عملا از مناسبات تشکیلاتی و سیطره فرقه ای رجوی جدا خواهند گشت و دردسر بزرگی را برای سازمان فراهم خواهند نمود. افشای شعارهای پوچ و توخالی رجوی که میگفت:اگر کوه ها از جا بجنبند، اشرف تکان نخواهد خورد به واقعیت معکوس تبدیل شده است و ما شاهد فروپاشی قرارگاه اشرف هستیم.فرو پاشی قرارگاه اشرف یعنی مرگ و از هم گسیختگی بال نظامی سازمان که نهایتا منجر به تغییر در آرمانهای خیالی سازمان می گردد. سازمان با خیال حفظ تشکیلات در عراق می خواست وجود خود را به عنوان یک گروه مخالف و قابل استفاده برای دولت های غربی در کنار مرز ایران نشان داده و از آن بهره مند شود. باید اذعان داشت مجاهد خارجه نشین چندان به درد آمریکاییها و اروپایی ها نمیخورد و این خود مقوله ایست که اربابان آمریکایی آنها را خشمگین می سازد.
ممکن است این تناقض بوجود بیاید که چرا با وجود اینهمه پشتیبانی از سازمان در غرب باز هم سازمان در لیست تروریستی امریکا باقی مانده است. علت این است که خود امریکاییها نمی خواهند مستقیما پشتیبانی خود را از آنان نشان دهند و الا بر هر کسی واضح است که اگر امریکا این لیست تروریستی را که خود نگارنده آن است قبول داشت، هیچگاه به آنان اجازه فعالیت در خاک امریکا و اروپا را نمی داد و برای آنها وجود یک سازمان با تشکیلات در کنار مرز ایران بهتر است.
کشورهای اروپایی و امریکایی از پذیرش آنان طفره میروند و ترجیح میدهند افراد این تشکیلات در کشورهای آنها نباشند تا مانند خودسوزیهای افراد سازمان در چند کشور اروپایی، خطری متوجه آنها نباشد.
اما سازمان که بخشی از حیات خود را در حضور افرادش در کشورهای اروپایی می بیند، تلاش می کند تا با چنین حضوری، از گسیختگی نیروها جلوگیری و مناسبات تشکیلاتی در بین آنها برقرار نماید.